We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.
Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.
بالا : «کلاغ» وسط : غریبه ومه پائین : «کلاغ»
باید کار کند » اين که باید محرم و اهل شود . اینکه باید بلوغ جسمیاش را در مسابقهای ظاهر کند. جمع حتی او را متوجه موانع میکند » وسوسهی گناه . وسوسهی ممنوع بودن » جنگبا مرد قبلی که در ذهن زن هست . در واقع تمام مدت آبت میکوشد تا پذپرفته شود . و درست لحظهای که تصور میرود موفق شده باید برود . فرصتی نیست . از طرفی فکر مرگ که جمبهاو داده ابتدا فقط وسوسه و سئوال است» بعدتدریجاً نیرو میگیرد و بهصورت يك. علامت ظاهرمیشود
(داس) » بعد بهصورت مردان چوببهدست که .
میزنند . بعد بهصورت .دو ناشناس که هه برای بردن او آمدهاند » بعدکم کم مردیکاملبا چهرهای مشخص از دریا میآید ۰ و عاقبتفکر آنتدر قوی میشود که بهصورت پنج سیاهپوش جسمیت میپاید و روبروی او میابستد و با او میجنگد . در این میان این که چقدر جمع او را تغییر داده در برابر ایس ت که او هم متقابلاچقدر کار ی تا د ان ان ماه شنی وا تاه در بر همان نقطهی آغازیم» ولی واقعاً درهمانحانيستيم. ما همه فرق کردهايم . هیچکس دیگر واقعاً همان آدم آغاز فیلم نیست . ما تغییر کردهايم .
9 حالا بنئیل «زخم» میرسیم که در « رگبار» و «غریبه و مه»هر دو هست » و حتی در فیلم کوتاه «سفر». در « رگبار» آقای حکمتی میرود درحال ی که زخمی ناشناس در سینه دارد . در «سفر» د وکودكضمن دعوااز زخمها یگذشتهشان حرف میزنند . و در «غریبه و مه» آیت زخمی میآید و زخمی میرود . آیا این استعارهای شاعر انه است ؟ آبا همانطور که آقای حکمتی در ذهن محله مرد » آبتهم در ذهن دهکده میمیرد ؟ و آبااین چیزی شبیه جبر است ؟ همچنیندر فیلمهای شما غالباً از مکانهای ترلشهی فروريخته برای توصف زمان حال استفاده میشود . آیا دارید بهنوعی شقاوت تاثرانگیز اشاره
م ی کنید ٩
8 من تصاویری را دوست دارم که همبهنوعی زند کی اشاره میکنند و هم بهنوعی مرکگت. من از مکانهای فرورپختهی تركشده معنایخود امتجوی مان وکا ۳ مکانهای کهنه به شکل نوعی متاومت در برابر مرگ است که هنوز بر سر پا ایستادهانه ۰ آنعا به نوعی تاریخ اشاره میکنند» آنها هم به نیستی اشاره می کنندهم بهقاومت در برابر آن . وجبر بدون شك در جائیهست؛ جبر تولد وجبرمرگ. من شخصیتهائی را دوستدارم که به رغم وقوف
بهاین جبر می کوشند کاری بکنند. آقای حکمتی
و آبت در وافنمیمیرند » بلکه این جزء اساطیر محله میشود » و الق حز ء اساط خه ۳ از طریق مر گشان اسطوره میشوند » اسطورهتی که بهرغم م رک و نشانهی فائّقآمدن بر آناست. ار نیروی منخاصم راکه در
غرببه و مه برایبردنآیت آمدهاند تمثیلی
از مر کبدانيم » شخصیت آبتدرمبارزهای
که با آنها دارد نماینده یکیست ؟ و چرا
هر ضربهای که میزند در واقع بر تنخود
او مینشیند ؟
8 گیجکننده است اگر فکر کنیم کسانی که میآبند تمثیل مر گکاند. ولی میتوانندتصور دنیآ بت ارس کتباشند. اینمتل جنگکابنهجاست. هرآینهای راکه فرو بریزید ضمناً تصویرخودتان حراسهای رحبت ابت ایست صستفی ات عریهه مد من نوات تصور مر ۱ ذهنم از میان ببرم مگر آنکه بمیرم . دور باطلی ونکت از دلهوعی مرت فقط بهوسیلی خود مرگ است که میتوان گریخت . تصورآ نها از اوست که میآید » بنابراین او آیت در جنگ بیهودهی آخر با از میانبردنتصور مر ك تدریجاً خودش اس ت که میمیرد .
و حالا با این شناخت به دبدار
آخرین اثر بیضائی «کلاغ» میرویم ۰