Cinema - Tehran International Film Festival (Nov 1973)

Record Details:

Something wrong or inaccurate about this page? Let us Know!

Thanks for helping us continually improve the quality of the Lantern search engine for all of our users! We have millions of scanned pages, so user reports are incredibly helpful for us to identify places where we can improve and update the metadata.

Please describe the issue below, and click "Submit" to send your comments to our team! If you'd prefer, you can also send us an email to mhdl@commarts.wisc.edu with your comments.




We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.

Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.

بازیکری درطول سالها کار رفته رفته توانستم روشی شخصی برای کار کردن با بازبگران پیدا کنم . من تمام جزئیات صحنه‌ها را قبلا" درخانه بررسی متکن ‏ دراین مرحله است که همه چیز پیش‌بینی میشود . وقتی با بازیگران روی صحنه میروم » احتمالا" درنخستین تمرین » طرز بیان يك جمله ؛ يكك حرکت پا يك حالت باعث میشود که صحنه را بکلی تغییردهم . يك‌احساس درونی بمن‌میگوید که اینطوربهتراست . دراین‌تغییرات هیچگاه با بازپگران بحث نمیکنم . اینگرید تولین دراین باره حرف جالبی بمن زد : «وقتی با من حرف میزنی ازحرفهایت هیچ چیز نمی‌فهمم . ولی وقتی سکوت میکنی ‏ منظورت را بخوبی درك میکنم » . کودکی من با کود کی‌ام همبستگی نا گسستنی‌دارم . خاطرات وعواطف این دوران را هرگز فراموش نمیکنم . گاهی اوقات خودم را درفضای دوران‌کودکی می‌يابم . آتاقهائی که درآن زند کی کرده‌ام » مبلها . تابلوها وسایه روشنها را به پاد می‌آورم . درست مثل يك فیلم میتوانم همه چیز را ازنو بسازم حتی بوهارا . بسیاری‌ازهنرمندان به بچه‌ها شبیه هستند . به پیکاسو فکر کنید . .۰.۰ . صورت پك بچه را داشت . همچنین چرچیل استراویسکی اورسون ولز. وموزارث . بتهوون چهره کودك خردسالی را دار د که به خشم آمده ات دی پشت دوربین قرار میگیرم و کار گران فد فنی اطرافم را احاطه ۰ میکنند , بخودم میگویم : [) الان بازی شروع می‌شو د » دراین لحظات بخاطر میاورم در بچگی چطور اسباب بازبهايم دا یکی‌یکی ازقسه بیرون میآوردم . . همین -اخساس درپلاتوی فلس داری بمن دست میدهد . با این تفاون که امروز بدالا یل توصیّف نشدنی برای این بازی نزّد میدهند. عده‌ای بمناحترام میگذارند وبه‌تحلیل یر دازیی* هه ت ویارد . ‌ تعهد امروزه میگوبند پرداختن به هنر يك عمل سیاسی است ولی من میگويم هنر با اخلاقیات مربوط است. « اونیل » درتوصیف این عقیده میرن ۵ « هراثر هنری که به بیان رابطه انسان وخدا پردازد » بی‌ارزش السته ۶ هربارن من میگویند که با همه چیز بیگانه‌ام » خودم را بیرون ازجامعه قرار داده و انزواطلب هستم . بصراحت اعلام داشته‌ام که از نظرسیاسی بكث هنرمند متعهد نیستم بلکه با ز گو کننده جامعه‌ای هستم که درآن زندگی میکنم . هر گونه ادعائی غیرازاین دروغ محض است . چون برای هیچگونه عقیده یا شخص بخصوصی تبلیغ رن « استرپندبرك » تلقی جالبی از زنها دارد . او ی ال اف هت اما من اگر از کار کردن با زنها لذت میبرم فقط باین خاطر است که يكك مرد حستم . بهمین جهت هیچ مخالفتی با زن مدرن وا گاه به مسائّل اجتماعی ندارم . در کارم هرروز با زنهائی روبرو هستم که صاحب شغلی هستند و با آرامش و تسلط کامل کارشان را انجام. میدهند . آزادی ندریجی ودرعین پیچیده زنها درعصر ما رویداد جالبی است . حاط + خوانده » دیده وبا تجر به کرده‌ايم . عقیده ندارم که هنرمند ازهیچ بوجود میآید . من سنگ کوچکی ازيك ساخسان بر هس که نا هریت ارععالی آن ستیی دارم ار بر اسان ای وا استعدادهای هنری‌است ولی گرفنار آشفتگی وبرخی ازنقایس گردیده . باید دررفع آنها بکوشد . درست مثل وقتی که شکم ادم جلو میاآّید و با روشهای گونا گون سعی میکند آنرا ازبین پبرد . درشغلی که من دارم آدم باید احساس سبکی‌وراحتی فکر میکنم . محدودبتی که در کار وی دیده میشود » ناشی ازسنگین"وزن بودنش است ۰ بهمین جهث است که هموازه دراستودیو با دوربین ثابت‌کار میکند . خودش را تکان بدهد . طوری فیلمبرداری میکند که احتیاج به تغییر محل‌دادن دوربین نباشد . دوست ندارد + مه ۰ ج 2 لت است که درکودکی روی من تأثیر فراوان باقی‌گذارده وبخوبی آنرا بخاطر میاورم . از خودم می‌پرسم آیا کودکان بطور مداوم اپن احساس را درمقا پل افراد بالغ وسایر کود کان ندارند. سیستم تربینی امروز درواقع يك نوع تحقیراست ودرزمانی که من بچه بودم اپن امر بیشتر بچشم میخوره . احساس تحقیرشدن وترس ازآن » مسائل زیأدی را در دوران بلوغ برای رم مه وج آورد ۰ مذهب هرگز تحت تأثیر مذهب کاتوليك نبوده‌ام . اصولا" بمذهب عقیده ندارم وبهمین جهت مدتها در لیست سیاه کاتولیکها قرار داشتم تا اپنکه يك روز کشیشی با دیدن من گفت : « این پسر را نباید يك لحظه نرك‌کرد » ازان تاریخ درفيلمهايم پرسوناژهای کاتوليك همواره نقشی برعهده داشته‌اند. چون‌فکرميکنم بهرحال‌مذهب کاتو ليك جذابیتی خاص دارد : درگذشته هنر درخدمت سیاست بود وازبسیاری جهات آنرا تقوبت میکرد ولی امروزه دیگرچنین نقنی ندارد . در زمان ما وسایل ارتباط جمعی و بخصوص تلویزیون درخدمت به سیاست جای هنررا اشغال کر ده‌اند. هنرمندان حالا فقط ناظروقایع سیاسی هستند. رویدادهای سیاسی اينك سریع‌تر ازنظرات سیاسی هنرمندان منتشر میگردند . من هر گز بسینمای سیاسی عقیده ندارم . بنظر من سینمای سیاسی اصلا" وجود ندارد . اعتقاد من پرایستکه هرگز نباید بسیاست اعتقاد داشت . درآغاز تلفی من اززندگی» بك تلفی بیی. ۱۳۳۱۵ زمان بسادگی گرائید . ولی حالا بشکل يك دستگاه گیر نده درآمده‌ام که حوادث و رویدادها را دریافتکرده وبعد آنها را با افکار وتصورات شخصی‌ام تر کیب نموده ودوباره پس میفرستم . بخوبی می‌بینم که دنیای ما رو به تباهی‌میرود . سیستمهای سیاسی‌ما بیهوده و اسف‌انگیزند. حقیقت ایستکه ما نميتوانيم » نمبخواهيم وجرئتش را نداریم تا این سیستمها را تغییر دهیم . دیگر برایانقلاب دبر شده‌است . چون به نتایج حاصله ازآن هم مشکو کیم . يك زندکی حشره‌ای درانتظار مات وروزی فراخواجد رسید که دیگر اثری از « فرد » روی زمین باقی نماند . وقتی انسان به موفقیت » پول وهرچه که آرزو دارد دست یافت » می‌بیند همه اینها قاچه حد بیهوده وبی‌ارزش است . حتی ازخودش بدش میاآّید . تنها چیزی که ارزش داره زوابط انسانی وید ازان 7۳ درمقابل خلاقیت نشان ميدهيم . ازاین‌ها که بگذریم همه چیز بی‌ارزش است . تلویزیون . بارها بخودم گفته‌ام : «کاری‌که تو میکنی هیچ مفهومی ندارد» با تماشای تلوبزیون این فکر درمن تقویت ميشود . دراین حال سینما را دمده وبی‌مصرف می‌بينيم . هنریکه میشود براحتی ازآن صرفنظر کرد ودرسبد آشغال انداخت . فیلمهائی که ما میسازیم هرگز نمیتوانند از نظر قدرت و تأثیر هم سطح و هم پایه تلوبزیون باشند . 7 پرسوناژه‌ای فيلمهايم کاملا" شبیه من هستند . حیواناتی که فقط ازروی غریزه زندگی میکنند . ۱ پرسوناژها ظرفیت فکری محدودی‌دارند . تمام وجودشان از « جسم » تشکیل شده ودرآن برای «روح » فقط ات رت وجود دارد . من برای تأمین, تفریح مردم فیلم میسازم . اگر احتمالا" بعضی فيلمهايم مورد پسند منتقدان قرارمیگیرد ؛ چه بهتر . ولی من شخصاً درکار فیلسازی چنین حدفی ندا رم . اخلاق من از اخلاقیون شدیداً وحشت دارم . زیرا خودم. یکی ازآنها بوده‌ام . وقتی من بچه بودم » آدمهای تربیت شده هرگر ازسکس وپول حرف نمیزدند چون این‌دو عاعل متاین با احلاقیت ان زان ۱۳