Cinema - Tehran International Film Festival (March 1974)

Record Details:

Something wrong or inaccurate about this page? Let us Know!

Thanks for helping us continually improve the quality of the Lantern search engine for all of our users! We have millions of scanned pages, so user reports are incredibly helpful for us to identify places where we can improve and update the metadata.

Please describe the issue below, and click "Submit" to send your comments to our team! If you'd prefer, you can also send us an email to mhdl@commarts.wisc.edu with your comments.




We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.

Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.

فروهنه پول را میگیرد نوی دخل ماندازد وازه نز کم بات ی ورد ِ فروشنده نبات را میکشد وتوی پاکنی میگذارد و باو میدهد . محمد ازمغازه بیرون میاّید وبطرف خانه میرود . ادامه سکانس داخلی خاثه محمد محمد وارد خانه میشود مادرٌ دررختخواب خود خوابیده محمد پا کت وت را روی میز خالی دی تفای ار ها کرت ترش میکیرد و بطرف بشکه آب میرود لبوان را برمیدارد نبات را توی لیوان میریزد وتوی الیوان آب میریزد و با قاشق بهم میزند بعد با لیوان‌کنار رختخواب مادرش مپرود زانو میزند ولیوان را بمادر میدهد . مادر لیوان را میگیرد نیم خیز میشود وآب را میخورد . . محمد به مادر نگاه میکند . [ مادر لیوان را به محمد میدهد ودوباره سرش را روی بالش 5 ِ جلوی بشکه میایسند با قاشق ته مانده نبات صحنه تارك میشود . محمد دوباره نوی لیوان آب میربزد را هم میزند واین‌بار خودش میخورد . ۱ سکانس چهاردهم خارجی-روز خیابان وساحل در نا سردر مغاژه سبزی‌فروش محمد با يك کیسه خالی ازمفازه بیرون میاید . محمد ازمیان علف‌ها بطرف پدرش میرودکه قابق را به ساحل میکشد . پدر ماهیها را ازدزون قایق بطرف محمد میاندازد . محمد ماهیها را آزروی زمین برمیدارد وتوی‌کیسه میربزد کیسه را برمیدارد وبطرف شهر میدود . محمد وارد مغازه میشود پس از لحظه‌ای ات بیرون میا ید وبطرف ی محمد از کوچه‌ای عبور میکند . ادامه سکانس داخلی فهو هخانه محمد وارد قهوه‌خانه میشود پدرش کنار پیشخوان اپستاده وچرت میزند محمد پول «ماهیها» را باو میدهد وازقهوه‌خانه بیرون میآآبد . صحنه تاريك میشود . ۱ 1 ۱ ان دس تدای سب 7 خانه ملخمن 3 محمد تشکش را روی زمین میاندازد: لحاف را از گوشه اطاتق روی زمین ند و روی تشك میاندازد و زبر لحاف میرود . ۱ محمد چشمانش را می‌بندد ودررختخواب جابجا میشود «صدای ظرف تن مادر شنیده میشود» . س ی ی ی ۱۳۳۱ ای ظرف شستن به ضربه‌های خفه تبدبل مشود که بندریج اوج میگیرد . محمد روی سبزه‌ها میدود بنظرش میرسد که پدرش آورا صدا میزند : محمد . . . محمد . پاشو بروعقب,دکتر. محمد دزخواب همچنان میدود صدای پدر : محمد . . . محمد » محمد چشمانش را باز میکند پدرش روی او خم شده : ننه‌ات حالش بده . .. پاشو . ِ ِ يك اتفاق ساده ۱۷ محمد برمیخیزد نوی رختخواب می‌تلیند وبهمایرش نگاء ای مادر خوابیده . بدر : پاشو . محمد ازجا بلند میشود با عحله ی بیا میکند و کنش را می‌پوشد . پدر با بی‌صبری باو نگاه میکند . محمد از در خانه بیرون میرود . ادامه سکانس خارجی شب محمد توی کوچه‌ها میدود . محمد جلوی خانه دکتر میرسد در خانه را فشار میدهد زنگ میزند ومنتظر می‌اپستد . محمد دوباره زنگ میزند . چراغهای اطاق بالا و راهرو روشن میشوند کمی بعد صدای پاثی شنیده توت ۵ تنیز 0 محمد : منم . در باز میشود و دکتر با شلوار پیژاما » قیافه خوابآلود بیرون میاید : تو کی هستی ؟ محمد : ننه‌ام مریضه . ٩ دکتر‎ محمد : این بغله ی ناریا و میایسند ومنتظر میشود . از دور صدای آوازی شنیده میشود سگها پارس میکنند وا وال تام مان دکتر درحالیکه لباس پوشیده و کیفش را بدست داره بیرون میآید در را می‌بندد وسرفه میکند . محمد و دکتر با هم راه میافتند صدای آواز دوباره شنیده میشود . محمد و دکتر وارد کوچه‌ای میشوند دکتر سرفه میکند محمد باو نگاه میکند درتاریکی کوچه دور میشوند . اد ی دبای هی خانه محمد محمد و دکتر وارد خانه میشوند پدر که روی تخت نشسته ازجا بلند میشود دکتر اشاره‌ای به مادر میکند : اینه .۰.۰ . چثشه ؟ کیفش را روی چهارپایه میگذارد و گوشی را ازتوی کیف بیرون میا ورد وبطرف مادر میرود سرفه میکند ومشغول معاینه مادر میشود محمد وپدرش هردو خاموش ایستاده‌اند ونگاه میکنند . کت اگوی در لاه من محمد با کنجکاوی نگاه میکند معاینه دکتر طول میکشد ازبیرون صدای پارس سگها شنیده میشود دکتر گوشی را از گوشش برمیدارد بلند میشود ودرحالیکه بطرف چهارپابه میرود میگوید : اینکه مرده . ۰ محمد 3 نگاه یکت و دکتر کیفش را می‌بندد وازخانه بیرون میرود پدر سرش را بدیوار تکیه میدهد و آرام گربه میکند . محمد همچنان بهت‌زده ایستاده است . صحنه تاريك میشود . اس شار ده جار ی و حرکت ارام دوربین محمد وپدرش جلوی يك قبر ایستاده‌اند قاری رنه مر لکد از کنار انها دور می‌شود . محمد به پدرش نگاه میکند پدر سیگارش را دور میاندازد وبطرف در خروجی براه میافتد . محمد به قبر مادر نگاه میکند برمیگردد وبه پدرش که دور میشود نگاه میکند بدنبال پدر براه میافتد ودستهایش را درجیب‌هایش فرو میکند . پدر ازمیان در نیمه باز قبرستان بیرون میاآید وبطرف شهر میرود محمد که درفاصله دورتری بدنبال او میرود شروع بدویدن میکند تا به پدر میرسد ودر کنار او راه میرود . ۳۹