Cinema - Tehran International Film Festival (March 1974)

Record Details:

Something wrong or inaccurate about this page? Let us Know!

Thanks for helping us continually improve the quality of the Lantern search engine for all of our users! We have millions of scanned pages, so user reports are incredibly helpful for us to identify places where we can improve and update the metadata.

Please describe the issue below, and click "Submit" to send your comments to our team! If you'd prefer, you can also send us an email to mhdl@commarts.wisc.edu with your comments.




We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.

Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.

که درتمام کتاب بان اشاره شده زندگی یبای بیرون وصحنه‌های تخیای‌او (مثل‌دختری ی بدست دارد) نمی‌تواند خارج از تمسفر ی ۳ * آنچه درتمام فیلم باید وجود میداشت » وحدت ی نوبسنده ورنگ وهوای خاص دثیای اوست . ۱ _ساختن دکور هم من معتقد بودم که حقیقت نباید فاصله بگیرد آنطو رکه هدایت د رکتابش راجع انیاء وحنی‌زمان صحبت م یکند وصریحاً بیگوید: ِِ نمیدانم کجا هستم واین تکه آسمان بالای سرم چند وجب زمبنی که رویش نشسته‌ام مال نیشابور پا بارس است درهرصورت من هیچ چیز اطمینان حتی به نقل ولبوت اشیاء » بحقایق آشکار وروشن پی الان هم ثك دارم نمیدانم گر انگشتانم را به هاون گوثه حیاطمان بزنم واز او بپرسمکه آیا ثابت هستی درصورت جواب مثبت بابد حرف اورا کی با نه . ؟ (ج زآنکه من یکبار دیگر هم اشاره کردم افکار هدایت متعلق به محل وآدم معینی نیست جهانی است) . درفیلم می‌بینید که وقتی قهرمان وارد فبرستان نود بلافاصله يك پلان ازدیوار آجری آخر راهروی 8 او که شکافی هم در آنست از او دیده می‌شود . این قبرستان ی که قهرمان درآن وارد شده (باشاره م) جهاردیواری» اطاق» مقبره‌ابست که درتمام داستان ت» بان اشاره م ی کند ومن اصر ار داشتم که وحدت رفیلم تصریح شود . درحقیقت حتی هنگامی که او بایان وارد قبرستان می‌شود مکانی بادآوری میگردد نگ بکسان وطرح مشخص » محبس روحی‌قهرمان هنچین درک دکورها نیز نوعی مبالغه را بخاطر امجزابودن خبال ازحقبقت بکار بردم درجائی که ف رف دختر را درحال تعار فگل نیلوفری ل» بجای نقش کوه وصحرا وجوی آب » طرحی بار وسگهای کوه با رنگهای تند گذاشت م که تصویر بی فیلم کامل وپر باشد . ن لحاظ آدم‌هات ی که درچنین‌فضاومکانی نشوونما نمی‌توانستند آدم‌های بکداستان درحالت ی متداول باشند . درانتخاب هنرپیشه اول فیلم من شت مکه چنین آدمی دربدو امر باید آدمی معمولی 3 محکم ودرحالتی عادی باش چرا که می‌خو استم یج و با حر کت داستان ازحالت معمولی خارج تقسیر شخص من » قهرمان بوف کور روی ری که علاوه برجنسیت » ذهن خویش را کثف وباور توانست منطبق شود . آدم‌هانشی ازمکانها مختلف . با اینکه درابتدای فیلم اشاره صریح 3 را به استعمال ,افیون آورده‌ام نمی‌توانستم ازاین "ال شوم که درطول سالهای تحصیل با جوانان ژیادی ازملیت‌ها یگونا گون برخور کردم که زار ازسائل زندگی به استعمال مواد مخدر » با ی عاطفی وروان ی کشیده شده بودند درحالیکه این آنم‌ها بعضی تا پایان کارشان که من کم‌وبیش ۳( می‌یافتم صورت ووضعیتی طبیعی داشتند . قق ققط مسئله تغییر شخصیت قهرمان داستان اهمیت 5 سعی داشنم آنرا نشان بدهم ودرقسمت دوم ٩‏ بیشتر می‌پردازم . ۶ ترائتخاب دختری که چنان آسمانی ودور از که برای همیشه درقسمتی اززندگی هنرمند #ر* او ازواقعیت مربوط می‌گردد مدفون بالی بکر وآثیری‌اش بجاودانگی تأثیر درخلق ۶ برس » من مجبور بودم دقت بیشتر ی کنم . ان داستان درچهاردبواری اطاقش -. دختر بوف کور هدایت بآسانی در شکل دختران ‏ معمولی پیدا نمی‌شد . هنرپيشه زن فیلم » روسی‌الاصل با طرح ظریف و مشابه ی که در بوف کور از آن توصیف کامل شده است ومی‌بینید که درقسمت دوم کتاب که من هنوز آاز را ساخته‌ام می‌تواند قابل تطیق وشناسائی باشد . پیرمرد را بخاطر نرمش وتساطش درایفای نقش انتخاب کردم چرا که درقسمتی ازداستان او جای قهرمان اول را میگیرد وآنها تقریباً با هم همزاد می‌شوند . بنابراین او هم نمی‌توانست درابتدا ی کار يك وجود ضعیف » شکننده وناتوان باشد ومن مایل بودم بسبت حرکت دربطن قصه اورا تغییر دهم . ازطرفی پیرمرد خنزربنزری » دربوف کور نمابنده آدم‌های معمولی موفق است » نمودار کسانیست که خوب‌می‌خورند وراحت‌زن دگی می‌کنند وآسان لذت می‌برند چنین آدمی در بدو امر نمی‌تواند موجودی درهم شکسته باشد در او باید نمایش قدرتی باشد که زندگی آسان باو تفوی شکرده واین‌قدرت درسینما جز درجسم وح رکت آن نمی‌تواند متمر کزشود. نظیر چنین تغییراتی درمکالمه هم وجود دارد . بوف کور دارای خصوصیات يك اثر ادبی کامل است بنابراین درآن توصیغفات وجمله‌هائی اس ت که به مکالمه درتصویر قابل انطباق نیست . مثلا" درجائی پس ازچند صفحه توصیف وتشریح دقیق ونتیجه گیری خصوصی قهرمان داستان م یگوید : مراک . .. : مرت فجای ,6۱ این جمله را درسینما چطور می‌توا نگفت که با آن متن متفاوت و روال فلسفی تماشاچی را نخندائد .؟ این همان اشکالی است که درداستان «داش۲ کل» هم وجود دارد . چظور می‌شود دریایان داستان ازدهان طوطی شنید که:: ‏ . « آه . . . مرچان عشق تو مرا کشت . » لحن جمله‌هائی ازاین قبیل با آنچ که فهرمان در آغا ز کار ازوضعیت خود م یگوبد قابل ب رگشت فیست . قهرمان کتاب کسی است که درنزد هر کس می‌تواند به تنهائی وجود داشته باشد بهرشکل که ذهن وفرهنگ خواننده آثرا دریابد» يك‌افیونی » بیماررواثی » بیکاره . جنایتکار با مهمل . پا قابل انطباق بشکل فلسفی کلام هدایت که قهرمانش ذاتی است قابل انطباق بذوات دیگر وتنها ازاین رنج می‌بر د که در دوست داشتن « لکاته » با فاسق‌های زن ش که سیرابی‌فروش و کله‌پز وخنزربتزری مجسم وزنده‌ا ی که فیلم از او بدست میدهد همه آن چیزبست که تماشاچی دارد می‌بیند آدم ی که علیه سر نوشت خوش سربشورش برداشته دارد له می‌شود ولی واقعیت را م ی کاود . سه ماه . ؟ نه . دوماه وچهار روز چه فرق میکند . برای سر گردانی ؟ برا ی گم شدن درپیچ‌وخم فرهنگی عمر آن فرهنگ چه اهمیت دارد . مه مگم شن است . چنین موجودی که بصر احت وصرافتی روان وقاطع عمل خویش را توجیه م ی کند وتکلیف بقیه عمر خودرا بکسره می‌سازد نمی‌تواند تکباره در کلام به وجودی رمانتيك مبدل شود . من اصر ار داشت مکه آدم‌های بو ف کور همانگونه که د رکتاب هستند بتصوير بیایند ولی نه ازرو ی کتاب بلعه از ایده‌ای که شخصاً از کنا بگرفنه بودم وطبعاً اپن ایده من درقید قوانین ی که د رکار ساختن فیلم بابد رعایت شود » درمی‌آمد . پس تغییر درمکالمه ضروری بود . من می‌خواستم حتی در کلام آدم‌ها طبیعی وخودمانی باشند وغرابت قصه موجب فاصله بین بیننده وفیلم نشود . برای من بو فکور قابل احتمال وممکن درهمه است . بز رکمهر رفیعا را درآن بخاك سپرده فک ر کند و با رنج آن مشغول باشد. شرابط ومکانهای متفاوت است وبه تغسیری این حادثه ایست که دائم اتفاق می‌افند پس نباید آنرا بصورت يك آمر بعید درآورد . : دختر دربوف کور نماینده طهارت وعصمتی است که انسان درمراتب متعالی آرزوهایش به آن می‌اندیش و آنرا باور میدارد . دوماه وچهار روز يا سه ماه . دوهز ارسال با سه هزارسال چه فرق می‌کند ٩.‏ که ازتاریخ فرهنگ آدم چه انداز هگذشته باشد . بشر با د رکیری دراجتمای که باو نشانه‌هائی ازواقعیت امر بیرون از آرزو وخیال میدهد باین کشیده می‌شودکة با میراث زه رآ گینش (شيشه شراب‌ناک با هرچیزدیگر) زیباترین واثیری‌ترین قسمت موجودیت خویش را تنها درهمان لحظه‌ای که دردسترس او قرا رگرفت درهمان لحظه وصل » اوج » خوشبختی با اباوری وحبرت » ابود سازد و با کاردی دسته استخوانی که نشانه‌ای ازخرافات موهومات وعقاید پوسیده وبیارزش مردگان است این موجودیت زیبا ونغز را تکه تکه سازد د رگودالی بگذارد وروش را ببوشاند چون درعین حال شهامت تحمل تجزبه وفادش را هم ندار که از آن نتیجه‌ای بگیرد . فقط باید د رگوشه‌ای اززن دگیش چنین خاطره‌ای برای مدتی » اورا بروشنالی زو دگذری رسانده وسیس برای هميشه محو شده باشد . او تنها بیاد خاطره » بجای خاطره وبگودالی که روشنالی . ۱