Cinema - Tehran International Film Festival (March 1974)

Record Details:

Something wrong or inaccurate about this page? Let us Know!

Thanks for helping us continually improve the quality of the Lantern search engine for all of our users! We have millions of scanned pages, so user reports are incredibly helpful for us to identify places where we can improve and update the metadata.

Please describe the issue below, and click "Submit" to send your comments to our team! If you'd prefer, you can also send us an email to mhdl@commarts.wisc.edu with your comments.




We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.

Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.

پیرمرد و دریا درباره شما چیز زیادی نمیدانیم . تنها اینکه " بار ازدواج کرده‌اید و تنها در بك جزیره زندگی میکنید . فقط همین . آبا میتوانید چیزی به این اطلاعات اچیز اضافه کنبد ؟ قوس شش سال است که در تفاروت زندگی میکنم . این جزبره را موقعی یافتم که و وت ۰ آنینه.. .۰ زا نهیه میکردم بلافاصله عاشق این‌مکان شدم وبعد باینجا ۳ تا فیلم «پرسونا» را بسازم وآنگاه تصمیم گرفتم که دراینجا بمانم . درآنزمان مدیر تتّاترسلطنتی استکهلم بودم و واقعاً همه چیز دلم را زده بود و میخواستم مدتی را کاملا" در تنهائی وسکوت بگذرانم . میخواستم زندگی بکنم که بنوعی شکل .رمانتیکی از «پیرمرد و دریا » باشد . دوستانم معتقد بودند که دیوانه شده‌ام اما من لج‌کردم و گفتم میخواهم دراینجا بمانم ودستور ٩‏ و ور اینخا خانه‌ای برايم بسازند . البته کار آسانی‌نبود چون ابن‌جزیره در يك منطفه نظامی قرار دارد و مجبور بودم اجازه انجام هر کاری را از دولث بگیرم . 8 خوب . این چه‌جور خانه‌ایست ؟ [] در واقع باید بگویم که دوتا خانه هستند . با بهتر بگویم چهارنا خانه هستند وسال آینده پنج‌تا خواهند شد . خانه اصلی و واقعی دروف از دوساختمان تشکیل شدد رو" بای حباظ داخلی‌داره . بعدها دوتا خانه قدیمی‌دیگرخریدم 11 «مصاحبه‌ای با اینگماری رگمان» : بت قسمت دوم س ترجمه : کامران شیردل ودادم آنها را مرمت.کردند ۰ یکی‌ازآنها مربوط به‌قرن۰ ٩۰‏ است وسیار زیباست وامسال زمستان يك خانه دپگر هم خواهیم ساخت که در آن پات‌استودیوی کوچك سینمائی و بك سالن‌نمایش بوجود خواهیمآورد . البته چيزشيك ولو کسی تخواهد ود اعان بط ای بت وا بکار خواهد رفت وجای راحتی خواهد بود . هوای این‌جزبره در زمستان واقعاً سخت وطاقت فرساست ومن تصمیم دارم تاآخرین‌روز زندگیم دراپنجا بمانم . 6 چه‌جور دراینجا زندگی می‌کنید ؟ [] دوسال تمام من تنها وبدور از همه دراینجا دک کم و واقعاً خیلی شاد بودم . هر روز سه ساعت بك زن از دهکده میآم‌د و اراس میا شتا که زنم این خانه واين جزبره را دوست دارد . مردم اپنجا ما را واقعاً دوست دارند و اين یکی از مهمترین نکته‌های زندگی ما است . زندگی 9 بر استاوی رال شاد کی مار مود کتاب » موسیقی وتلویزیون . 8 شا از تلویزبون خوشتان میاید ٩‏ لا چیز بسیار جالبیست يك عادت لذتبخش است . تلویزیون دوچیز بمن میدهد : اول متتاوزیادی اطارعات در اخبارم میگذارد: گرچه این‌اطلاعات از نظر کمیت درحد آنچیزی نیست که روزنامه‌ها دراختیار آدم میگذارند . (من پنج روزنامه را میخوانم چهار روزنامه اتها را بت رورا ستای) اما دیدن و تماشای آنچه که در دنیا اتفاق میفتد ازطریق گذشته من‌عاشق سربال‌های داستانی هستم »‏ ت ی ه 1 وت ِِ صفحه تلویزیون واقعاً لذتبخش ! ۳ در صند سریالهای 1 و احمقانه . فقط شها تلویزیون را تماشا میکنم از ۲ ۷ 0 ۹ رای آنکه يك عادت واقعاً سم پك عادت دریيًید باید آنرا با دقت و نظم 5 پرورش داد ! 6 شما آدم خیلی منم ودقیقی ج ۲ تا باید . اجباراً آدم منظم ودقیقی با کنم . ساعت ۷۲ از خواب بیدار میشوم و : تا ظهر مینویسم » نهارم را میخورم ودوباره پکربع به‌ساعت يك مانده تاساعت ۳ کار میکز عصرانه‌ای میخورم بعد ماشین را برمیدارم و طریق دریا توسط قایق مخصوصی به‌جز نزدیکی میروم تا روزنامه ومجله ۳ . بعد [ شام تلویزیون را می‌بینم تا ساعت ۹۲ واز [ ببعد روزنامه‌ها را میخوانم . ۱ 8 بس وقتی ظهر میشود شما بلافاص کار وشتن‌را کنارمیگذاربد . حتی اکر ده در ۳9 يك جمله باشید ؟ [] بله , کار کردن هیج‌ارتباطی به‌مسائ از قبیل الهام ومزخرفات دیگری از اين فیا ندارد . امروز من از امتیازات جالب نوج برخوردارم . این کار تا شک ست > ا ده بتواند هرروز سر يك ساعت معین پشت میزش بنشیند وبنوشتن و پا فکر کردن درباره 3 بپردازد که قرار است آنرا روی صحنه بیاورا با درباره ستاریوی فیلمی که در دست ۳ کند . بهرحال من بجز این راهی و شیوهاو برای کارکردن بلد نیستم . حتی وقتی که خباء جوان بودم و هزارويك مسئله دست وپایم 1 گرفته بود و دوروبرم کله‌ای از بچه‌های خان متلو لت ار مور وه را داش ۱ تنها اشکال رای من اینست که بی‌خوابی رنج میبرم . من نمیتوانم بیش‌از چهار پا پنج‌ساعت درشبانه‌روز بخوابم . لذا به‌موسیعی گوش میکنم . البته شبها به موسیقی جدی کوش نمیکنم . بلکه بیشتر به موسیقی پاپ یا مو ۳ سبك گوش میکنم . البته از گوشی‌های محه ن استفاده میکتم نا زنم نارااحت نشود .اما ۳ که طوفان درمیگیرد و بادهای شدید میوزا موسیقی را کنار میگذارم تا به‌صدای آنها گوش بدهم . 8 شما خیلی به‌تماشای فیلم میروید . [] بله خیلی و هرنوع فیلمی را می‌بیم بخصوص درآن سه ماهی‌ که در استکهلم زند لی میکنم . من‌هیچوقت اولین‌باری را که به‌پاربس رفتم فراموش نمیکنم . سال ۹ بود ۰ ۲ سهماه درپارپس ماندم وهرشب با به‌سینما میرفتم