We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.
Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.
«لسترجیمزپرپس» درسینمای سیلان (سریلانکا) همان مقامی را داردکه «سانیاجیترای» درسینمای هند دارد وهردوی این فیلسازان بنا بگفتهی ناقدان اروپائی به سنت «ژان رنوار» تعلق دارند . «پریس» سینمای سیلان را از دنیای بسته و ساختگی ملودرام ونمایشنامههای فیلم شده به فضای آزاد هدایت کرد .
پریس با نخستین فیلم بلند خود رکاوا (خط سرنوشت) +۱۹۵ که تماماً درفضایآزادوبابازیگرانی که اکثراً غیرحرفهای بودند ساخته شد ء اک نخان گید که ژرژر سادول منتقد فقید فرانسوی آنرا نمونهای ازشر وصداقت خواند و با آثار «رابرت فلاهرتی» مقایسه کرد .
درفیلمهای بعدی یعنی گامپرالیا (روستاهای درحال تحول) ۱۹۰۵ دلوواك آتارا (بین دودنیا) رانسالو(بالاپوشزرد) ۱۹۰۷ گولوهاداواتا (سکوت قلب) ۱۹۰۸ وآکاراپاها (پنج آکرزمین) ۵۹ پربس گرچه ازبازیگران حرفهای استفاده کرد وگاهگاهی نیز دوربین را به چهار دیواریها برد اما به عقیده اصلی خود وفادار ماند » پریبس گفته است که بنظرمن قدرت سینما درآشکار ساختن زندگی درونی آنمها بینظیرست » دوربین میتوانفد زير و بمهای احساسها وعواطف را با دقت يك زلزلهنگار ثبتکند .
تصویر کردن وقایع غيردراماتيك برای مناهمیت زیادی .
دارد زیرا درسینما درام حقیقی درهمین چیزها نهفته
لسترجیمزپریس » متولد ۱۵۳۱ ۰ بتنهائی موفق شدهاست سینمای سریلانکا (سیلان)را بهاعتبارجهانی پرساند . فیلمهای او تاکنون برای شرکت درجشنوارههای نیویورك, لندن » ملبورن » آ کاپولکو » ونیز » برلین » ریودوژانیرو وتهران انتخاب شدهاند وبرنامه مرور برآثار او درلندن ودرموزه هنر مدرن نیوبورك
ترتیب یافته است . فیلمهای او عبارتند از :
رکاوا (خط سر نوشت ۱۹,67)ساندسایا (پیام ۱۵)گامپرالیا (روستاهای درحال تحول ۱۵4)دلو وال آتاوا (بین دو دنیا ۱۵1)ران سالو (بالاپوش زرد ۱۵۷)گولوهادا واتا (سکوت قلب ۱۵۸)آ کار اپاها (پنج آ کرزمین ۱۵۵)نیدهایانا (گنجینه ۱5۷۱)دسانیا (۱۵۷۳) وسلطانخداون دگار (۱۵۷4). مصاحبه زیر توسط | . جی . گوناواردانا انجامگرفته ومقدمه آنرا دانالد ربچی سینماشناس معروف
آمریکائی نوشته است .
است . داستان درفیلمهای پریس نقش کوچکی دارد بعنی درست همان نقثیرا که درآثار «روبر برسون» » «کارل درایر» و «یاسوچیرو اوژو» داراست .
فیلمهای پربس نشانمیدهد که اونیزمانند فلاهرتی عقیده داردکه يك روایت ساده و کمرنگ بهترین وسیله بررای ساختن يك فیلم است وداستان هیچ ارزشی در شناخت شخصیتهای فیلم ندارد . زیرا همانطورکه «یاسوجیرو اوزو» گفته است استفاده ازاين نوع وسایل درحقیقت سوء استفاده از آنهاست . مطالبی که پریس دربارهی آثار «ساتیاجیترای» بیان میکند تاحدودی به شناخت آثار خود او نیز کمك مینماید. او میگوید با تماشای آثار فرای» اننان نجس میکندکه ذوربین آدمها را بدون اینکه متوجه باشند تحتنظرگرفته است وکوچکترین تفییرات عواطف واحساسات آنها را ثبت میکند . با وجود این درآ ثار «رای» هیچ چیز تصادفی نیست ولحظاتی را که ضبط میکند کاملا" طرح وبررسی شدهاند واین جزئی ازروش او دربرابر آدمهائیست که تا رن اس حت اسان چرای» سور روم فرلم راید انا مره تماسایاسطهه اد ) کون میشناسد واین کارا بدون هیچگونه تصنعانجام میدهد.
روستاهای درحال تحول( که نام اصلیآنتاریخچه ياك خانواده بودکه عنوان بهتری است) شاید بهترین فیلم پریس باشد . این فیلم درباره سقوط تدریجی يك خانواده ولایتی ازطبقه متوسط فئودال درجنوب سیلان
عبدالله ترربیت
صحنهای ازفیلم «گنجینه»
درآغاز قرن حاضرست . دخترجوان خانواده تحت فشار بستگانش نمیتواند با معلم جوانیکه مورد علاقه اوست ازدواج کند بخاطر اینکه اورا همطراز دختر نمیدانند. دختر با مردی ازطبقه. خودش ازدواج میکند وطی زندگی معمولی زناشوثی اندكك اندكك عشق وعلاقه زیادی بین زن وشوهر بوجود میآید . دراین احوال خانواده دختر رو به ورشکستگی میرود وکار شوهر .نیز دیگر رونقی ندارد. شوهر برایکسب موفقیت درجای دیگر خانهاش را ترك میکند وچون موفقنمیشود » دیگرپیش هسترشن بازتمیگن۵ . معلم جووانکه ابنك درشهر تاجر پردرآمدی شده پس ازاینکه میفهمد شوهر دختر مورد علاقهاش مرده است با او ازدواج میکند ولیآنها دیگر خوشبخت نیستند چون شبح شوهریکه محبوب زنش بوده اکنون میان آنها حائل شدهاست .
این فیلغ ازیت. آدراك. لظیف بر هو ردازمت . گفتگوها اندك است ولی درعوض تصاویر بسیار غنی وثیرومند هستند . تماشاگر همه چیزرا میبیند نه اینکه همه چیزرا بشنود . «لیندسی آندرسون» آنراا مرثیهوار وسبك چخوف خوانده است ومنتفد دیگرینوشنه است:
داين فیلم درحقیقت نمایشگر چهرههاست و کوچکترین تغییرات حالت وکوچکترین اشارات بسیار پرمعناست و درعین حال فیلم پر از ابهام است . بنظر میرسد که اين اثر وسیلهای برای آفربنش حالات وکشف زیرویمهای عواطف واحساساتآدمیست. فیلم نشاندهنده