Cinema - Tehran International Film Festival (Dec 1974)

Record Details:

Something wrong or inaccurate about this page? Let us Know!

Thanks for helping us continually improve the quality of the Lantern search engine for all of our users! We have millions of scanned pages, so user reports are incredibly helpful for us to identify places where we can improve and update the metadata.

Please describe the issue below, and click "Submit" to send your comments to our team! If you'd prefer, you can also send us an email to mhdl@commarts.wisc.edu with your comments.




We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.

Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.

خانم «ف و وکول» عکها را از پا کت بیرون آورده و با دیدن آنها سخت تکان میخورد. با يك تحر کت ازجا بلند شده وخدمتکار را صدا میزند. خانم فو کول فرانسواز. «ورونيك» داخل اناق میشود. خانم ف و کول (به‌ورونيك) بیا اپنجا . . (خشمگین درحالیکه پاکت را نشان میدهن), اینو ا زکجا پیدا کردی؟ ورونيك يك آقای خبلی مهربون اونارو بمن داد. خدمتکار درحالیکه ناراحت است وارد صحنه میور دد: خانم ف و کول (به‌خدمتکار) تو میذاری با هر کسی صحبت کند؟ خدمتکار خانم من هیچی ندیدم . .. من خبر نداشتم. اون آقا خیلی مدب بود. بما آب‌نبات هم داد. ورونيك بله. آب‌نبات هم داد. خانم ف و کول (به‌خدمتکار) من قبلا" بهت گفته بودم. آقای فو کول آهسته نزديك ميشود. ف و کول (به دخترش) اگه بك غریبه خواست بهت کادو بده خیلی بابد مواظب باشی. خانم ف و کول (به‌خدمتکار) برو غذاش‌رو بده. خدمتکار بله خانم. «ورونيك» درحالیکه سرش پائین است» از اتاق خارج میشود. خدمتکار دنبالش مپرود و در را میبندد. فوکول دوباره روی کاناپه مینشیند هسرش درحالیکه هنوز پا کت را در دست دارد کنار او راز میک هد خانم ف و کول آه چه افتضاحی! ف و کول ببین. هردو شروع به‌تماشای عکسها میکنند که به‌فرم کارت پستال هستند. ازدیدن عکسها سخت شو که ميشوند. بنظر میاید تصاویر فوق‌العاده زشتی را مینگرند. خانم ف و کول میبینی؟ ف و کول حال آدم بهم میخوره». ولی چیکار ميشه کرد؟ خانم فو کول ۳ اعتراف میکنم که تمیدو نم چکار باید کرد. آ خر من که نمیتونم دائم مواظبش باشم. با دیدن يك کارت پستال ناگهان خشم «فوکول» فرو کش میکند دست هسرش را گرفته اورا بخود نزديك کرده و با مهربانی میگوید: ف و کول بیا ببین» بادت میاد؟ .۰ ۰ . درمیلان بود. هسرش خم شده با کنجکاوی عکس را نگاه ميکند. خانم ف و کول آ بله. ف و کول خونه پدرومادرت» خونه نو. خانم ف و کول هنوز خیلی جوان بودیم. فو کول نو نمیخواستی . . «فوکول» با دستش حرکت نامفهومی میکند. بعد حمسرش را بغل کرده ودرآغوش میفشارد » خانم فو کول‌تبسم میکند ودستش‌را به گردن شوهرش‌مياندازد. خانم ف و کول ورونيك صدامون‌رو میشنوه . . . ۱ آندو ,باهیجان پکدیگر را میبوسند. کارت پستالها روی زمین ميافتند. دراین موقع تصاویر روی کارت پستالها دیده میشود که تصاویری خیلی معمولی از نقاط دیدنی پاریس هستند. «فو کول» وهسرش کنار هم روی کانایه نئسته‌اند و کارت پستالها را یکی یکی تماشا میکنند. کارت پستالها تصاویر کلیسای مادلن» طاق نصرت اتوآل و برج ایفل را نشان میدهند. فو کول ناور اکرادنی نست ‏ .. نفرتاتکیرم .. خانم ف و کول این یکی تهوعآوره! ف و کول بله, چه انتظاری داری؟ این مشخصات زمان ماست. (به کارت پستال طاق‌نصرت اتوال مینگرد) این یکی دیگه خیلی وقیحه . ف و کول میبینی . . . برای ریشوها شاید ولی برای من نه. نا گهان با مشاهده يك کارت پستال فربادی میکشد ومیگوید: ف و کول آه» این دیگه نه! با خثم آنرا پاره میکند. خانم ف و کول بینم. ف و کول نه, بچه درد میخوره. خانم ف و کول (اصرار میکند) ببینم . فو کول نه. خانم ف و کول چرا, بزار ببینم. تا فو کول دوتکه کارت پستال را میگیرد وانها را در کنار هم قرار میدهد. تصویر روی کارت پستال منظره عمومی کلیسای ساکره کوراست. خانم توکول ناس سم ارت ال را تارف ۱ خانم ف و کول حق با توست» این واقعاً خیلی کثیفه! ف و کول خدمتکاررو نا «خانم فو کول» بلند میشود» دوربین تا در اتاق با او نراولینگ میکند. خانم فو کول (صدا میکند) فرانسواز» فرانسواز. خدمتکار (خارج از تصوی از دور) بله خانم. خانم فو کول به‌طرف شوهرش برمیگردد. فو کول فکر نمیکنم امشب شام بخورم» میخوام برم زود بخوابم. خانم فو کول تو باید بری پیش دکتر. خدمتکار همراه وروتيك واره ميشود. فو کول کارت پستالها را بدخترش میدهد. گونی,هيج آتفافی,نیفتاده است. ف و کول بگیر اگه دلت بخواد میتونی نگرشون داری. ورونيك (کارتها را میگیرد) مرسی پاپاء میتونم اونارو با عکس‌های عنکبوت عوض کنم؟ ف و کول بله اگه دلت میخواد. ۱ ورونيك بطرف يك‌میز نحریر که در گوشه اناق قرار دارد میرود. خدمتکار جلو میآید. خدمتکار خانم چیزی میل دارن؟ آقای فو کول از جا بلند شده ومیگوید: ف و کول با اتفاقی که امروز افتاده فکرمیکنم بهتره از این خونه بری. خدستکار که غافلگیر شده» سعی میکند از خودش دفاع کند. خدمتکار ولی اقا . ...من تقصیری ندارم .۰ . . من نمیدانستم که . .۰ ف و کول (حرفش را قطع میکند) حوصله بحث کردن ندارم» حسابتو از خانم بگیرو برو. فو کول بطرف اننهای اتاق نزد دخترش میرود. خدمتکار که روبروی خانم فو کول ایستاده سعی میکند دوباره از خودش دفاع کند ولی خانم فو کول باحر کت دست جلوی حرف‌زدنش را ون : خانم ف و کول متأسفم . .۰ . ولی درشرایط فعلی هی چکاری نمیتوانم بکنم. خدمتکار (ناراحت) ولی خانم . . خانم ف و کول البته تا فردا صبح میتونی بمونی. هردو بطرف در میرو ند. خانم ف و کول بیا بریم حسابتو تسویه کنم. آندو خارج میشوند» پدر و دختر جلوی میز ایستاده‌اند. دختر تصاوبر حشرات را که خودش تقاشی کرده است. به‌پدرش نشان میدهد. ورونيك این یکی عنکبوت آبیه. ف و کول خوبه عزیزم» خیلی خوبه. ورونيك این یکی‌رو هم خودم کشیدم. این عنکبوت بدون تاره. ف و کول آء, نه نه» نه, .۰.۰ . دخترم این يك عنکبوته که متأسفانه درفراسه