We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.
Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.
چراغهای انومبیل يك زرهپوش نظامی را که دروسط جاده ایستاده » روش میسازد . پرستار نا گهان ترمز میکند ودرچند قدمی زرهپوش میایستد ۰ شیشه را پائین میا ورد وازپنجره اتومبیل زرهپوش را نگاه میکند ۰ رن نمیبارد . نمای متوسط اززرهپوش » در فسمت فوقانی آن باز شده وبك افسر با لباس کار از زرهپوش بیرون میآید . افسر ازروی زرهپوش پائین پریده ودرهمین موقع ازدریچه پائین زرهپوش سربك درجهدار ظاهر میگردد . اسر به اتومبیل نزديك شده وبه پرستار که همچنان پشت فرمان نثسته سلام میدهد ..
ار جلوی پنجره اتومبیل خم میشود .
اجان شا یداه مت رود ندیدید ؟
پرستار رویاه ؟ اوه » نه .
افسر (متعجب) پس روباهی ندیدین که ازجاده بگذره ؟
پرستار خیر آقا . من هیچی ندیدم .
.. افسر ناراضی برمیگردد وبه طرف زرهپوش میرود . دوربین با او پانورام
۳ افسر (به گروهبان) چی بهتون گفتم ؟ اینجا روباهی وجود نداره ؛ . هیچوقت هم نبوده !
گروهبان (با احترام) جناب سروان » من اطلاعات دقیقی داشتم » ولی شاید به دلیل طوفان وباران . . . تازه هنوز پنجاه کیلومتر مونده ۰ خواهین دک اس ری مارا رف اد افسر دوباره به طرف اتومبیل میرود وبه طرف پرستار خم ميشود . افسر معذرت میخوام . شما بطرف «آرژانتون» میرین ٩ پرستار بله اقا . افسر مواظب باشین » جاده ریزش کرده وراه پند آمده (سلام میدهد) شب بخیر خانم » متشکرم .
دورن اسر تعفب مبتند . افس سوار ریس تدء ۰ در ان را میبندد و زرهپوش با سروصدا به راه میافند . آنشنه سربع .
شب فرارسیده » اتومبیل پرستار زیربارانی سیلآسا مقابل مهمانخانه سرراه پیاده میشود . بارانیاش را روی سرش میگیرد ودوان دوان به طرف در ورودی مهما نخا نه میرود . رعد وبرق صحنه را روشن میسازد ِ
سالن مهمانخانه داخلی شب
معمانخانه نستاا رای است باداکوراسیون روسانی . بات مستحدمه در گوشهای مشغول کار است . صاحب مهمانخانه دارد چوب پننه بك بظری شراب ,را بیرون میآورد . پرستار داخل مشود . بارانیاش را تکان میدهد . در را میبندد وبه طرف صاحب مهمانخانه میرود .
مهمانخانچی شب بخیر خانم .
پرستار شب بخی رآقا » میتونم تفن کنم ٩
معما نخانهچی بارند کی تلفنهارو قطع کرده خانم .
پرستار پس من چکار کنم ؟ شما يك اتاق دارین ؟
ازانتهای سالن يك کشیش رد میشود .
مهما نخانفچی البته که داریم » جلو باشه با عقب ؟
پرستار فرق نمیکنه » صبح زود باید برم
مهمانخانچی شام میخورین ؟
پرستار نه » متشکرم » يك لیوان شیر وبك میوه میخورم .
مهمانخانمچی در بطری را بازمیکند . آنرا روی میز میگذارد وبه طرف بخاری خارج از کادر میرود .
مهمانخانچی الان براتون میرم » بهتره خودتون رو خشك کنین .
دوربین پرستار را تعقیب میکند که بطرف بخاری میرود . سه کشیش کنار بخاری ننستهاند . کسینیها دارنه باسهابعان,را خیك مسکنند د وگرم تاک
پرستار (به کشیشها) شب بخیر .
کشیش اول شب بخیر
کشیش دوم شب بخیرخانم .
پرستار بطرف آتش خم میشود .
پد رگاپریل چه هوای بدی !
پرستار مثل اپنکه جاده (آرژانتون) بند آمده ؟
کشیش جوان بفرمائین بشینین خانم .
پرستار بین د و کشیش مینشیند . (میان پدر رافائل وپدر گابریل) . پدررافائل ما هم مثل شما مجبورشدیم اینجا بمونیم . پدرگابریل نما راهل تین اتانم ؟
ی ی ار
پد رگابریل ما از دیر «سن ژوزف» هستیم . شما اونجا را.میشناسین ؟
پرستار دوسه بار با پدرم به اونجا رفتم . الان دارم میرم اونو ببینم . حالش خیلی بده (]۰ میکشد) از کجا معلوم بتونم دوبارة اونو زنده ببینم .
تصویر متوسط از کشیش سوم که کنابی دردست دارد 1
کشیش سوم ناراحتیاش چیه ؟
پرستار اشاره به قلبش میکند ومیگوید :
پرستار من خیلی میترسم .
پدررافائل آ» » مرش قلبی » این بیماری زمان ماست اضطراب » هیحان ومسافرت . . .
کشیشی که ازهمه مسنتر است عصازنان جلو میآید .
پرستار پدرم يك مزرعه كوچك داره » هر گز به مسافرت نمیره » روزنامه نمیخونه » تلفن هم نداره .
کشیش پیر اگه همه برای «سن ژوزف» دعا میکردن وهرکس روزی نیمساعت وقتش روصرف عبادت میکرد » همه مشکلات حل ميشد .
پرستار مسلمه .
تصویر عمومی ازسالن . مهمانخانچی درحالیکه يك سینی دردست دارد» وارد میشود يك لیوان شیر وبيك ظرف میوه درسینی قرار دارد .
مهمانخانهچی (یه پرستار) شام شما حاضره خانم .
پرستار بله » (به کشیشها) شب بخیر .
پرستار ازجا بلند میشود وبه طرف پلهها میرود . مهمانخانهچی اورا
اب ینت
مهما نخانفچی ازاین طرف لطفاً .
تصویر نزديك ازچمدان پرستار » پرستار واردکادر شده » چمدانش را برمیدارد ودنبال مهمانخانچی ازپلهها بالا میرود .