Cinema - Tehran International Film Festival (Dec 1974)

Record Details:

Something wrong or inaccurate about this page? Let us Know!

Thanks for helping us continually improve the quality of the Lantern search engine for all of our users! We have millions of scanned pages, so user reports are incredibly helpful for us to identify places where we can improve and update the metadata.

Please describe the issue below, and click "Submit" to send your comments to our team! If you'd prefer, you can also send us an email to mhdl@commarts.wisc.edu with your comments.




We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.

Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.

فرانسوا بیا اینجا پهلوی من بشین . عمه با مختصر مقاومتی دنبال فرانسوا میرود . عمه چکار میخواهی بکنی ؟ فرانسوا نترس » شنیدی ؟ (مکث) اینجا خیای بی سروصداست . عمه خیلی بی سروصدا ! فرانسوا بشین !۱ هردو می‌نشینند . فرانسوا دستهایش را بطرف عيناك عمه می‌برد . ۶ بت یرو بردار. تصويرنزديك ازعمه » فرانسوا عینکش را برمیدارد » صورتش علیرغم چین وچر وکها » هنوز زیباست » تصویر درشت ازدست فرانسوا که دست عمه را ۳ فرانسو) (خارج ازتصویر) چت شده ؟ توکه خیلی‌دلت میخواست‌بیائی... دوربین روی صورت اندو بالا میرود . هزدو هیجان‌زده وناراحتند . عمه نباید بحرفت گوش میدادم . فرانسوا مدتها بود منتظر چنین لحظه‌ای بودم . عمه خواهش میکنم فرانسوا » منو ببرخونه . فرانسوا خودش‌را به عمه نزديك میکند . عمه ازجا یلند شده بطرفدوربین میاید . فرانسوا اورا تعقیب میکند . فرانسوا پس چرا آمدی ؟ عمه برای اینکه نمیتونستم بهت جواب نه بدم . عمه چند قدم راه میرود . فرانسوا تعقیبش میکند . فر انسوا (عاشقانه) حالا با هم تنها هستیم .۰ . . بدون مادرم . برادرام » خواهرام ۰ . برای اینکه پهلوی تو باشم همیشه دروغ میگفتم . ۰ . عمه (چانه اورا نوازش میکند) منم همین‌طور فرانسوا» اما چطور ميشه دروغ نگفت ؟ عمه اورا با آرامش نگاه میکند . گوئی کمی مطمئّن شده است . فرانسوا زانوانش را نشان میدهد ومیگوید : فرانسوا بشین اینجا ! عمه فرانسوا . فرانسوا اورا بلندکرده وروی زانوانش مینشاند. درآغوشش میگیرد وموهایش را نوازش میکند . عمه مقاومتی نشان نمیدهد : دوربین بطرف آنها تراولینگ میکند . فرانسوا تمام زندگی‌ام تورو پیش خودم حس میکردم . بوی عطرت در مشامم بود . عمه وقتی بچه بودی اغلب تورو روی زانوهام مینشوندم . فرانسوا (سر اورا دردستهایش میگیرد) وقتی بزنی فکرمیکنم فقط تورو می‌بینم . عمه تورو ازهمه برادرزاده‌هام بیشتر دوست دارم . (تصویر درشت از آندو . فرانسوا با حرارت گونه عمه زا می‌پوسد) . فرانسوا ادت میاد » سال گذشته » پنجشنبه مقدس » بهترین روز زندگی من بود . عمه تحت تأثیر قرارگرفته » فرانسوا اداعه میدهد : فرانسوا ما درتاریکی توی کلیسا پهلوی‌هم نشسته بودیم .۰.۰ . تو دستت‌رو روت نت گنااشته بودی ۰ ۰ من آهسته ستم رو روی دستت گذاشم وفشار دادم . توهم دست منو فشار دادی . . تصویر درشت ازدستهای آنان‌که یکدیگررا میفشارند . تصوبر درشت از صورت انها . عمه من يك لحظه صبر کردم » نمیتونستم باورکنم . بتو نگاه کردم بمن نگاه کردی" وبعد یکدیگررا بوسیدیم . برای اولین‌بار» کار دیگه‌ای نمیتونستیم ِِ ۱ عمه به فرانسوا نگاه میکند وناگهان بطرفش خم شده لبهایش را میبوسد . تصویرمتوسط ازهردو » فرانسوا اورا درآغوش میفشارد . یکی ازدستهاپش بانط رف رانش برده وانرا نوازش میکند . عمه نا گهان ازجا بلند شده وفرانسوا را ازخود دور میکند . عمه نه ! عمه دراتاق راه .میرود» فرانسوا باو نزديك میشود . سخت به هیجان درامده وقادر به کنترل رفتارش نیست . فرانسوا بهت دست نمیزنم . ولی يك چیزی هست که بیشتر ازهمه دنیا آرزوش‌رو دارم . عمه (وحشت‌زده) چی ٩‏ تصویرمتوسط ازآند و که روبروی هم ایستاده‌اند . .۰ ل) صفحه ۲ فلمنامه فرانسوا تا لخت نبینمت ازاین اتاق بیرون نمیرم . عمه (مضطرب) نمیتونم .۰ . . هیچوقت تا حالا جلوی يك مرد لخت (صورش را برمیگرداند) هیچ مردی تا حالا بمن دست نزده . . . 7 این حرف فرانسوا رو بیشتر تحريك میکند . عمه را با حرارت درآغوش میگیرد وسعی میکند د گمه‌های لباسش را باز کند . عمه مقاومت میکند. فرانسوا (آرام) لباست رو درآر . اگه درنیاری میدونی‌که من چکار ِِ رعد وبرق اتاق "را روشن میسازد ودرهمان لحظه برق قطع ميشود . فرانسو) ۰ .. . لعنتی ! آندو يك لحظه درتاریکی میمانند» بعد فرانسوا بطرف‌کمد میرود تا شمعهای رویآنرا روشن کند . بعدازروشن کردن شمعها مجدداً به عمه نرديك ميشود. صورت فرانسوا درزیر نور اندك شمع حالت تهدیدامیزی بخودگرفته است. با صدای خفه‌ای میگوید : فرانسوا لخت شو ! عمه يك لحظه وحشت‌زده میماند ونمیداند چکاررکند . عمه قول میدی بهم دست نزنی ؟ فرانسوا پله .‏ عمه در رو قفل کن . فرانسوا بطرف در رفته آنرا قفل میکند . مجدداً بظرف عمه برمیگردد . دوربین با او پانورام میکند . عمه روتو بر گردون . فرانسوا برمیگردد وبطرف کمد میرود . احساس بی‌صبری‌میکند ومیخواهد روش را بر گرداند . چشمش به آینه کمد میافتد . عمه را درآن می‌بیندکه بیحرکت وبلاتکلیف وسط اتاق ایستاده است . فرانسوا بطری کنياك را ازچمدان درآورده وبك جرعه ازآن مینوشد . بعد درآینه نگاه میکند . بطرف عمه بر گته و با خشونت بازویش را میگیره . عمه نمیتونم » این کار آزمن ساخته نیست . فرانسوا اما توگفتی که . . . فرانسوا مجدداً سعی در باز کردن دگمه‌های لباس عمه میکند . عمه مقاومت مر عمه فرانسوا . . . فرانسوا ! چکار میکنی . . . فرانسوا, نکن ! «فرانسوا» توجهی بحرفهای او نمیکند عمه فرباد میزند: عمه نکن ! «فرانسوا» آرام وبی‌حرکت میشود . عمه (آهسته) قسم میخوری که بهم دست تزنی ؟ فرانسوا قسم میخورم . عمه ت بر‌کرد ‏ «فرانسوا» چند لحظه تردید میکند . بعد چند قدم دور میشود اور ععت معکتت ۰ ی مارا ات عمه (خارج ازتصویر) تو خونه الان چی فکرمیکنن ؟ ۰ «وربین