Cinema - Tehran International Film Festival (Dec 1974)

Record Details:

Something wrong or inaccurate about this page? Let us Know!

Thanks for helping us continually improve the quality of the Lantern search engine for all of our users! We have millions of scanned pages, so user reports are incredibly helpful for us to identify places where we can improve and update the metadata.

Please describe the issue below, and click "Submit" to send your comments to our team! If you'd prefer, you can also send us an email to mhdl@commarts.wisc.edu with your comments.




We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.

Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.

دراین موقع در کلاس باز میشود » سربازی که قبلا" خبرآمدن معلم را داده بود ۰ در استاته در ظاهر میگ دد ‏ سرباز سللام میدهد . سرباز (به ژاندارمها) تمرین تیراندازی دسته شماره سه . چهار ژاندارم ازجا بلند شده » ا زکلاس بیرون میروند . تصویر نزديك از ژرار ويك ژاندارم که کنارش نشسته است . ژرار يك آدمك کاغذی میبرد» پهلودستی‌اش آهسته میخندد . معلم (خارج ازتصویر) گفتیم که آداب‌ورسوم هم مثل‌قوانین‌قا بل تغییر ند. تصویر عمومی از کلاس . معلم ضمن درس دادن راه میرود. ژاندارمها یادداشت برمیدارند . معلم مثلاگ نعدد زوجات که برای بعضی درحکم قانون است . در کشور ما ممنوع میباشد » دراین باره میتوانید آثار «ما رگارت مید» را مطالعه کنید . تکرار میکنم «مید» (هیجی میکند) م -ی -د کتابهایش درباره اعمال جسی در ملانزی است . معلم سخنش را با ورود چهار ژاندارمی‌که برای تمرین تیراندازی از کلاس خارج شده بودند » قطع میکند . ژاندارمها سلام داده وسرجایشان می‌نشینند. معلم تاراعت یرت ۶ معلم اوه نه » برای اونهائی که نبودن درس رو تکرار نمیکنم . داشتم درباره آثار «مارگارت مید» راجع به اعمال جنشسی درملاتزی صحبت میکردم وتوضیح میدادم که آثار او . دوباره در کلاس باز میشود » سرپاز داخل شده » پاشنه‌هایش را بهم میکوبد وسلام میدهد . سرباز تصادف درشاهراه شماره ۷۰۷ ۱ . چهار ژاندارم ازجا برخاسته از کلاس خارج میشوند . سرباز نیز بدنبال آنها میر ود . ۱ معلم با این رفت‌وآمدها نمیدونم چی داشتم میگفتم . معلم مقابل دوژاندارم زن‌که مشغول یادداشت کردن هستند میایستند . معلم داشتم میگفتم اپن کنابها که در کنابخانه سربازخانه هم وجود دارند » میئوانند برای شناخت اداب وزسوم . معلم ضمن درس‌دادن د رکلاس قدم میزند . (ازبیرون صدای] ژیرانومبیلها شنیده میشود) . معلم مقابل ژرار میرسد . ژرار آدم کاغذی را به پشت کت معلم آویزان میکند . معلم براهش ادامه میدهد ومتوجه جریان نميشود . معلم وهم‌چنین قوانین راهنمای خوبی باشند . وقتی فرهنگی را با فرهنگ دیگر مقاسه میکنند » مسئله تفاوت تلقی‌ها وبرداشتها پیش میآید . ازطرفی ارتباط میان آداب ورسوم وقوانین . دراین موقع سرباز دوان دوان ازراهرو واردکلاس شده » فریاد میزند : ! . . اعلام خطر عمومی ! تمام ژاندارمها از کلاس بیرون میروند . معلم که سخت ناراحت است متوجه ژرار وپهلودستی‌اش میشود که هنوز سرجاپشان نثسته‌اند . معلم با نها نزديك میشود . معلم شما با دیگران نمیرین ؟ رای بلتد تسوا ء سار ی ۳۵( برمیدارد . سرباز کارخانه گازی منفجر شده ژرار ما درخدمت رو و و و ( معلم چی ؟ وراک (خونسرد) درخدمت و مر رم . هستيم . معلم سیگار را دردهان ژرار قرار میدهد . ژرار مینشیند . معلم آها » خب ۰ . . (بدپگری) شما چی ؟ دارم هم هو ۰ ماه م3 معلم پسیار خب . معلم که آدمك کاغذی هم‌چنان به پشتش آویزان است » بطرف صندلی‌اش رفته , دستش را بلند میکند ودرسش را ادامه میدهد : معلم مرتب, حرفم را قطع میکنند . نمیدونم کجا بودم ...۲ بله » با این توضیحاتی که دادم متوجه رابطه میان آداب ورسوم وقوانین خواهید شد (تصویر درشت دوژاندارم که با دقت‌ گوش میدهند . صدای معلم خارج ازتصوبر بگوش میرسد) باید بدونیدکه غالبا موضوع تغییرقانون پیش میآید (تصویرمتوسط معلم) ازطرفی درباره تحول وتغییرآداب ورسوم زباد صحبت ميشود . معلم دراین موقع روی صندلی‌اش مینشیند وناگهان ازجا می‌جهد . معلم پا احتیاط سوزنی راکه به نشیمن گاهش فرورفته بیرون میآورد . با حالتی تهدیدآمیز به ژاندارمها نگاه میکند . تصوبرمتوسط ازژاندارمها که باقیافه‌ای حق بجانب پکدیگررا مینگرند . تصویرمتوسط ازمعلم که با قدمهاثی مصمم درحالیکه سوزن را دردست دارد » از کلاس بیرون میرود . ژاندارمها ازجا بلند شده وبین میزها شروع براه رفتن میکنند . ناگهان ژرار چشمش بيك مجله میافند » آنرا برمیدارد ورفیقش را صدا میزند : ژرار هی » بیا ببین ! همکار ژرار جلو میاآید . ژرار مجله را ورق میزند . مجله‌ای است دست‌چپی بنام « سرخ » . هردو با دقت محله را تماشا میکنند . دراین موقع صدای , قدمهائی درراهرو بگوش میرسد ويك سروان واردکلاس میشود . سروان خبردار ! پشت سر سروان » بك سرهنگ ومعلم وارد میشوند. سرهنگ آدمك کاغذی را دردست دارد. دوربین آندو را نا صندلی معلم تعقیب میکند . معلم درحالیکه صندلی را به سرهنگ نشان میدهد » میگوید : معلم بفرمائین جناب سرهنگ . سرهنگ (نمینشینم) متشکرم . سرهنگگ رو به‌کلاس کرده با لحنی جدی میگوید : سرهنک تِ بمن گفتن کلاس امروز کمی ناراحت بوده . چرا. بشینین ! تصوير عمومی از کلاس ۰ ژرار و همکارش مینشینند . تصویر متوسط از سرهنگ که مینشیند . کلاهش را برمیدارد وبه معلم اشاره میکند : سرهنگ ادامه بدین خواهش میکنم ۵ تصوبر متوسط ازمعلم رو بدوربین که مینشیند ودرسش را شروع میکند . معلم درباره تغییر آداب ورسوم هم خیلی صحبت مشود . بعضی‌ها عقیده دارند باید یکباره سنن را دستخوش تحول ساخت ولی نتایج چنین تحولی برای ما قابل قبول نیست (دوربین بطرف معلم تراولینگگ ك میتوانم 1 مورد مثالهای متعدد بزنم . حالا یکی را تعریبف میکنم . اناق نشیمن دوستان معلم داخلی روز آپارتمان ساده‌ای است‌که باسلیقه تزئین شده است . صدای زنت درا بگوش میرسد . خدمتکار دز را باز میکند . معلم (خارج ازتصوبر) من وهسرم خانه یکی ازدوستان‌دعوت‌داشتيم . معلم وهمسرش داخل میشوند . خدمتکار در را می‌بنده . آنها پالتوهایشان را درآورده به خدمتکار میدهند . دراین‌موقع هم صاحبخانه باستقبالآنها میاآید. حالا ميفهميم 7 همسر صاحبخانه (همسر معلم را میبوسد) بالاخره مین ۱ داشتیم ناامید ميشدیم ۱ معلم نمیدونین خیابونا چقدر شلوغ بود . صاحبخانه وارد سالن میشود . دست معلم را بگرمی میفشارد . صاحبخانه میخواستیم بدون شما شروعکنیم . معلم باید میکردین . همسرصاحبخانه شوخی میکنین ! دوربین هسرمعلم راکه بطرف دخترکوچك صاحبخانه میرود» تعقیب میکند . دخترك که «سوفی » نام دار شش هفساله است » هسرمعلم خم شده اورا می‌بوسد . : همسرمعلم آه . . . اینم سوفی ! سلام عزیزم » حالت چطوزه ؟ سوفی خوبم ! هسرمعلم چقدر بزرگ شدی ! . . مدرسه خوش میگذره ؟ ۰۰ . بله ؟ سوفی بله . یکی دپگر ازمهمانها که زن سی ساله‌ایست جلوآمده و با معلم وهمبرش دست میدهد . هسرصاحبخانه خانم کالمت رو میشناسین ؟ همسرمعلم روزبخیر خانم . معلم خوشوقتم . هسرصاحبخانه لطفاً ازاین طرف بفرمائین . هسرصاحبخانه مهمانها زا بطرف اتاق نشیمن هدایت میکند . دوربین با او پانورام میکند . اتاق نشیمن بطرز دلنشینی ترئین شده » وسط اتاق بث میز بزرگ قرار دارد . روی میز چند روزنامه » مجله و دو زیرسیگاری بزرگ دیده میشود . دوطرف میز بجای صندلی چند توالت فرنگی قراز دارد . همگی واره اتاق میشوند . هیچکس ازدیدن توالتها تعجبی نمیکند . همسرصاحبخانه مقابل یکی ازتوالتها ایستاده ومحل نثستن مهمانها را نشان میدهد . هسرصاحبخانه خانم کالمت شما اونجا بشینین (بهسرمعلم) الیزابت اونجا . : . آقای پروفسور سمت راست من . . . (به شوهرش) شارل تو بین ۱ کلماتی بی‌معنی میگوید .