Cinema - Tehran International Film Festival (April 1975)

Record Details:

Something wrong or inaccurate about this page? Let us Know!

Thanks for helping us continually improve the quality of the Lantern search engine for all of our users! We have millions of scanned pages, so user reports are incredibly helpful for us to identify places where we can improve and update the metadata.

Please describe the issue below, and click "Submit" to send your comments to our team! If you'd prefer, you can also send us an email to mhdl@commarts.wisc.edu with your comments.




We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.

Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.

متوجه باشم این همان صحنه‌ای‌است که میخواستم با «لولامونتر» و کودك بسازم» طرح‌ریزی کردم. من این صحنه را دوباره خلق‌کردم و دفعه دوم آن‌را با استفاده از افسانه «نیبلونگن» به صورت باث‌شو خی درآ وردم. من‌به«وا گنر » با «تورن» ها فکر میکردم ونه درباره مسائل روانشناسی. بهمین جهت است که از «واگنر» به‌عنوان «آلبرش» استفاده کردید؟ رک بله. سب این موضوع فکر استفاده از صحنه‌های «واگنر» را به موازات زندگی «لودويك» که به مر کت خنم میشود» بنیاد م یگذارد؟... زیبرب رگ : بله» مرگ لودوبك برای من يك کثنف دپگربود. وقتی به‌فیلم نگاه کردم متوجه شدم که او درواقع سه‌بار میمیرد» من از دوبارآن تاه نوده وبارسوم را بعداً کشف کردم. وموسیقی پابان فیلم نیز سه‌بار خاتمه می‌یابد. من بعدها متوجه شدم که این همان موسیقی است که «لودويك» در لحظه مرگ «واگنر» و میدهد. او يك اجرای خصوصی برای خودش ترتیب میدهد و تقریباً همان موسیقی را انتخاب تا چه‌میزان بودجه محدودنان» نعیین کننده طرح وشکل فیلم بود؟ زیبرب رگ : من در این مورد نمیتوانم اظهارنظر کنم زیرا که فیلم بسپار موفقیتامیز لو ده . . يلك منتقد فرانسوی گفته است صحنه‌هائی که وکام نشده است» درایجاد حال وهوای محرط پسیار موثر است. من تنها میتوانم قبول‌کنم که .آرزو میکنم کمی بیشتر پول داشتم تا از بعضی صحنه‌ها دوباره فیلمبرداری می‌کردم. ما فرصت بودیم هر ده دقیقه از بك آرایش؟ (م56-17) جدید صحنه فیلمبرداری کنیم. برای آنکه این شکل هنری خاص خیلی خوب از آب درآید به دو درا پولی که در اختیار داشتم» احتیاج داشتم 0 ب آیبا این شکل بخصوص مناشر از «مه‌لیس» است؟ زیبرب رک : من با «مه‌لیس» آشنا نبودم بنابراین من باك کتاب درباره او خریدم وازآنچه کثف کردم بسیار خرسند بودم. متوجه شدم که فیلم‌های دیگر من نیز با کارهای او شباهت‌هائی دارد. برای من این موضوع که به کجا تعلق دارم اغلب روشن‌نبود زیرا که من سعی میکنم هرفیلمی را متفاوت با فیلمهای دیگر بسازم والبته این‌زباد ۳ غیرعادی نیست «فاس‌بیندر» همیشه«فاس بیندر » است و« گودار» هميشه « گودار»... اما من‌میکوشم برای هرطرح مسیرجدبدی پیابم. البته‌فلسفه ونقطه‌نظر کلی‌من هميشه پکسان است اما شکل و موضوع فیلم فرق میکند و «مه‌لیس» کسی است که من نمیشناختم و کثف او برای من بسپارجالب بود. ب بچه علت در صحنه‌هائی که بازیگران از چهارچوب داستان خارج میگردند وتماشا گر را مستقیماً مورد خطاب قر ار میدهند» از سیستم «و بدیو» استفاده کرده‌اید؟ زیبرب رگ : خیلی‌راحت میتوانم بگویم که «وبدیو»»خودم بدون کمك‌فیلمبردار باصداپردار استفاده کم و ار خیلی ارزان‌تر تمام مشود اما این تنها دلیل نیست. از ابتدای کار در سینماً به‌ریتم علاقه زیادی داشته‌ام» نه‌تنها ریتم ناشی از پیو ند نماها و کنار هم قراردادن صحنه‌همای رقت‌انگیز پا طنزآمیز. بلکه ریتمی که از بهم ابرشم وپشم را با هم مخلوط میکنید. . دوست دارم تصاوبر ۳۵میلیمتری درخشان با زمینه‌های بسیار خوب نور داده شده را با تصویرهای بی‌رنگ و روح و تكارنگی نوار ۱ وبدپو مخلوط کنم. ب صداها مستقیماً ضبط شده ولی آیا بعضی از قسمت‌ها خیلی زباد بالا نیست؟ مثل صدای | غرغز پوتین‌ها؟ زیبرب رگ : این يكاتفاق بود گاهی‌صدای ! سوختن يك لامپ بگوش میرسید» ولی ما باید کنیم» نماشاکر هیتواند فکر کند که صدای يك ‏ پرنده استوائی است. ورپردازی بی‌نقص است وچنان دقیق تنظیم شده است که بازیگر ان عمق صحنه با دکور | زیبرب رگ : فیلمبردار ما بسیار جوان بود | وبه کار کردن دراستودی و آشنائی‌نداشت وبنابراین ؟ مسا یت سوسعها زمایشن کند: از هر صحنه‌طرح‌های سیاه‌قلم تهیه میکرديم وپیش‌ازهربرداشت درباره 1 بحث‌میکردیم. خیلی‌دلمان میخواست نماهای : دیگر از زمینه‌های مختاف یك‌اطاق بگیریم و با ا نماهای موجود پیوند کنیم. اما ما فرصت گرفتن [ پیش از چند نما را نداشتيممثلا صحنه‌ای که | او تنها غذا میخورد ومردم به‌او نگاه میکنند. [ (البته دراینجا من به «روسه‌لینی» میاندیشیدم) . | نقل از : سیبمای و [ | ساختند» کانون‌هابی برای تهیه‌فیلم بنا میک ایو للم ۵۳11و ۱ «سینمای پرنغال» درسالهای ۱۵:۰۰ مرحله برزخ درآمد ودر ۱۹۷۰-۱۹۷۱ بو بايك شکفتگی بالسبه همه‌سوبه وبا گروهی ازسینماگران جوان » امکان واقعی بقایخه را آشکار ساخت . پس‌از تحول ۲۵ ۲ ۷۶ راهی نو برهنرسینمای این کشو رک شد . هنر بیان این زندگی نو » به‌همان از کار و آزمایش نیاز دارد که هنر بقا . برای درك بهتر شرایط کنونی سب پرتغال » درسطح اقتصادی (سازمان داخلی‌تو وتولید) وخاصه برای درك جوهر ه و شخصبت کار گردانان امروزء باز گشت‌کو؟ به گذشته ضرورت دارد . درپرتغال نیز درپابان فرن نوزدهم ‏ ازسینما به‌میان آمد: یکی‌از پیشه‌وران «پور؟ با فیلمبرداری از لحظه خروج کارکراز کارخانه‌ها نقش «لومیر» کوچکیرا بازی؟ ازسال ۱۹۰۰ درپرتغال نیز چون جاهای د: مستددهای گونااگون‌وحتی فیلم‌های موغر ۳ وفررومیر بختند» مجله‌هابی کوچك چاپ ۰ سال ۱۹۳۵ : در «پورتو» درانجمن دوستداران سه پیشگام سینه کلوب تأسیس شد. نام این ان نامی معمولی است اما ا گرازاهمیت سینه کلود درایجاد وکثش به‌نر هفتم درپرتغال ۲۲ شویم به‌چشمی دپگر به‌اين انجمن مینگرب بااینهمه خاصه از ۱۵۹۵۰ درفضای اقتطاا نومیدانه‌یی بودکه جنبشی پوپا , دل مشغول سا ومحتوا » پدید آمد تاسینمارا درمکان هنره بنتناند . چهل انحمن با پیش‌از ۲۵۰۰۰ عو روتق بافتند و به زیبایی‌گرایی یابه‌جنبه‌ی اجتماعی‌تر درخطه سینمای نو رویآوردند :