Cinema - Tehran International Film Festival (October 1975)

Record Details:

Something wrong or inaccurate about this page? Let us Know!

Thanks for helping us continually improve the quality of the Lantern search engine for all of our users! We have millions of scanned pages, so user reports are incredibly helpful for us to identify places where we can improve and update the metadata.

Please describe the issue below, and click "Submit" to send your comments to our team! If you'd prefer, you can also send us an email to mhdl@commarts.wisc.edu with your comments.




We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.

Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.

ي که توسعل مارك پپلو نوشته شد وولن نوشته وجوتث داشته است. ۳ غیر از اپنست ۸ فکر نمی کنم این کوشش کسی برای بافتن تمثیلی حاصل درمغز آنتونیونی بیدار کرد و در نتیجه ۰ نیز مارا ازشخصت‌های فیلم سکانس درداستان او لیه بود» ۱ ۳ و ار «* ۹ ۱ اکن نی درباث منظره ست . زبراکها کنون 4 اسله مهم برای آنتونیونی چیزی است که‌همه زرگ ابتالیائی ازاستادال و ۱ ۱ نسل‌های معاصر ۱ ۹ 4 تا نفاشاد ر س و : چگونه می‌تو ان هیا کل انسانی‌را ‌ر ِ‌ ممع‌و می در باث منظر ه قرار داد . ن است يك منظره پرجنب و جوش ی سم ر‌ ف» و (شب » ویامناظر #ی داسد مانند ۰( اده‌ای مانند مناظر «حادثه» . بیش اوفات ر‌ ۶ : ما ۱ ۲ ی فیلم‌های او از زباترین و در بر اتومبیل‌ها بدان‌می‌انجامد ر «مسافر» صحنه نهای فل ی ۱ ۳ ۵ تفاق می‌افتد . چنین می‌نما ی ۱ آفربننده تمام فیلم نود 3 اه لت ۳ 1 ِ . 2 بیستر می دذرن تأثبر دارند ۰ 4 «مسافر ) که وضع بی‌شات چنین ار تمام فیلم‌را می‌توان مقدمه‌ای رسیل ۱ این صحنه وتدارکانی 5۱ بن صحنه دانست . ومن برای‌تو صته؟ ید ازمتدمه هروع کنم ۰ 5۵ ۹ +* می‌دانند که داستان فلا مر بوط می 5 هو بتش را ه اسان دیکری‌را ٩‏ ۱ 9۹ ۵ نیش کید 2 ی ن‌را نمی‌دانستيم زیراکه کی نیت مرموز وپراها. ۳۶۲ بث فربه کوچك آف ۳" ۲ 93 دوع می‌شود گت نیکو لسون . *‏ می‌شود و با ۱۳ ِِ«ِ«ِصِصِصِصُِِ«ِصِ‌ِ‌ِ‌‌ اه > کفتگوی بی‌خاسلی لیم به‌فرانسه آغاز می‌کردد وسرانجام به‌اشارات سر و دست منجر می‌شود . گویا مردم می‌فهمند او به کجا می‌خواهد برود. (هرچند که ما نمی‌فهمیم) وبالاخره او بهطرف بیابان راهتمائی می‌شود . فضا یگسترده وبی‌شکل ی که درآن شخصی مر موز سوار برشتری بی‌حال رد پائی به جا می گنارد وبه‌نحوی به‌این بیابان شکل می‌دهد . » . نیکولسون حالايك‌راهنما دارد. آمابهکحا؛ انها لندروور را رها می‌کنند ويك صمود پئج ساعتهر | شرورع می,کنند . تش‌ارانکعه به‌مقصد برسند راهنما تاپدید می‌شود بی‌آنکه بفهمیم چطور » بجز چند کلمه‌ای‌ که درنارم اسلسد وجنگجویان برزبان آورده می‌شود . نیکو لسون به‌لندروور برمی‌گرده وبراه می‌افتد ولی چرخ ماشین درشن گیر می‌کند . نیکولسون به‌چرخ و سپر ماشین لگد می‌زند و سه عبارتی که برزبان نیست» برای ما گویای تمامی شخصیت اوست . قطم می کنیم به‌هتلی کوچك دري‌دهکده: نیکلسون خسته و کوفته وارد می‌شود وبه‌اطاقش می‌رود . اما نه‌پیش از ] نکه ما تمام تالار ورودی هتل‌را ببينيم و دوربین (بیهوده ‌( درامتداد سیم چراغی پراز سوسك حرکت کند. وقتی نیکو لسون به‌اطاق همسایه‌اش می‌زود ومی‌پیند که مرده ات ظاهر] لزيكک تحمله‌فلی » تاان ۱ نی مرا کشی به‌نشانه چیزی به گوش می‌زسد (بجز این درفیلم تقریباً صوسیقی دیگری به گوش نمی‌رسد.) بادبزنی را می‌بینیم که بالای سر ۱۳ وبعد صدای فیلم به گذشته برمی‌گردد وما گفتگوئی‌را که روز پیش بین این دو مرد رخ می‌آورد : « کات : . . بسیار خوب داده گوش‌می‌دهيم ودرمی‌ياپيم که نام نیکولسون. دیوید لاك ونام مرد دیگر رابرتسون است و نیکولسون يك خبرنگار تلویزیونی مأموریت دارد فیلم مستندی درباوهُ چر: نمی‌زند جز اینکه مجبور اس به‌انگلیسی و ی شده گوش می‌داديم منتها صدای نوار به‌نحوی فلاش‌باث تصویری را موجب گردید. يك لطیفه ؟ بله وبسیار جذاب به‌ویژه اينکه آنتونیونی عادت نداشته اینگونه بازمان ومکان بازی‌کند . درطی فیلم شاهد لطیفه‌های دیگری نیز خواهیم بود . حالا آماده بخش اصلی داستان هستیم که خیلی بیشتر ازآنت‌که ازيك فیلم آنتونیونی انتظار می‌زود . لاك باهواپیما به‌لندن برمی گردد (او يك انگلیسی است گو اینکه درآمریکا بز رکف شده) ومخفیانه بهآپارتمانش می‌رودکه چند چیز را بردارد . درسرراهش او (وهمچنین ما اگر که بقدر کافی دقیق باشیم زیرا که صحنه موردنظر بیش از لحظه‌ای نمی‌پاید) متوجه ماریا اشتایدر می‌شویم که روی يك نیمکت جلوی ساختمان نیمه تمام بلومزبری‌سنتر نشسته است . (آنتونیونی به‌نحوی موفق می‌شود این توده عظیم سیمان‌ر! به‌زیبائی پیازادل‌پوپو لو نشان دهد.) لاك بلافاصله. به‌مونیخ می‌رود که درمسیرجریان زند گی‌جد: که‌پن‌یر فته قرار گیرد ومتوجه‌می‌شوددکهر ابر: در گذشته درنتیجه حالاخود او يك‌قا اسلیجه ایآ پیت ٩‏ ۱۳۱ در کلیسائی که يك عروسی درآن بر 5 کف مر کتک ۱۳ ۳۹ او 7 4