We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.
Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.
ملالتلل9 ۱۳۳۲ ۷۳۷ ۱۱۵۵ 9۴۳۵۷۸۵۸۸
کنم ته رینههايم را در این نقعله مسثفر ام وا کنون احساس میکنم که بلا ِ ۱۳
حهم پا زر بخ نی ازریتههاز زا میتفر انم
نماهانی از جزبره «فارو» در مان علاً ر ل
نو شتا ظاه سود
فیلمی از ن دون
نبائی از اوسالا
ز گنید وی «تر دگاردسگاتان» اصلی روی تصاویر فوتی میاید
حر کت محوری دورسن
اه" هام عنو انهای
ی 0 سه مجلس با ابنگمار بر کمان ۳طر بق معرفت اننگمار #۳ در نمای درشت
اینگنار ب رگمان که از تصاویر وقدرت القاء تصاویر
: نختین خاطرءای م لحظهای است که روی زانوی مادرم تشبته بودم و او از يك بشقاب به من است که ما, در «اسکیارگاتان» زندگی م و من احتمالا" بیشاز دوسال نداشتم. ها زویروی يك پنجره نشته بودي لبه براق بشقاب منعکس شدبود و من گوثی که اینخاطره
مربوط بدعمین دیروز باشد. بهیاد دارم که حرکتی کردم و یعذ انعکاس تصویر جر کت کرد خاطرههای بعد مربوط بهتصاویر فائوس جادوست که خیلی زود وارد زند کی منشد. زیراکه پدرم اغلب تااستفاده ازایوله موعطه مود ۳ مختلغی از اسلاید درباره زندکی عیسی تهیه شده بود نا تامهات فا و بودم. وقتی کمی بزرگتر شدم با بهسینما میرفتم. اولینبار ثشباله بودم که بسینما رفتم واین برای من نجربه هیجانانگیزی بو
تردگاردسگاتان شماره ۱۶
ین ره مرو
به سرزمین عقدب و من شیفته این تصاویبر
ردحی و
حانوادوام
اه نا
پدر و مادر برگنان در «اوسترمالم»
میکردند. اما او اغلب بهدریدن مادر بزرگ مادریاش به اویالا نحر ر خاطرات و درفیلمهایش منعکس است.
ار بر رد رد ری درشت
ر برگمان: خاطره عجیبیازاوپالا بهیاد دازم. میدانیده درخاهپدرم
دور (خارج از تصویر) :
همهچیزعادی وسادهبود. اما درا پارتمانیز زرگی مادربز رگ هممچیز سحرامیز بهنظر
میامد. پادم هست روزی زیر میز اهارخوری مادربز رکه نشسته بودم فد 52 بت روز یکشنبد یود زه برا که ناقوس کلیساها بشدت مینواختند. وافتاب بداحل ۱ ای هیتابید مادر بزر گ در يك خیابان خلوت بهنام ترد گارسگاتان رت ی کرت * ۲ نار کلیا میگذشت و بهاستخر قو میرسید من احساس تنهائی شدیای دام و اختاب درتمام مدت درحرکت بود تصور میک بعلت روت ۱۱۳2 بت بود. درست بهیاد ندارم ولی تصور میکتم دلیلشس همین بود. درطرد ۱۳۱
پنجر هها مجسمه وتوس میلو قرار ر داست که کهان پمرکت ۰ ۳
وحشت زده و درعینحال مجذوب این سحئه شدم وبمدها همین احیاس وحثت را هنگام دیدن «خون شاعر » کوکتو تجربه کردم؛ تجربهای مشابه دیدن مجسمه بدون دستی که حرکت میکرد. وفکر میکنم نثستن زیرمیز و نگاه کردن بدآفتاب دیدن دیدن حرکت مجسمه و صدای زنگ برای من يك تجربه اساسی و تکاندهنده بو ده است, «بورن دونر» در بای درشت
بورن دور : عجیب است که مغزتان میتواند چنین خاطره عجیبی را که هیچوقت برای خودئان تشریح نکردهاید» نگهدارد, «بتگبار بر گسان» در بای درشت
اینگار ب رگمان : از يكنظر من فکر میکنم که در کودکیام زنددگی میکنم. نهاینکه از نغلر روحی در بك مرحله کودکی باقی مانده باشم. من کودکیام را تمام مدت بههبراه خود ذارم. بهعبارت دیگر بین زندگی بزر گالانه و زندگی کودکی من سری با مانمی وجود ندارد . مثلا" وقتی که میخواهم بخواپم فقط برای چند لحظه دراز میکشم . درآن حالت بین خواب وبیداری خاطرات روشنی از کودکی به مغزم میآید نورها صداها حرکات و گننههائی از ادمها که هنوز , همانقدر مرموز وغپرقابل تثریح اس که د رکودکی برایم بود. مثلا" میتوانم دقیقاً . بهباه بیاورم که درآپارتمان مادر بزر گ هرچیزی کجا قرار داشت» روی دیوارها چه ابلوهائی بود وغیره. «بورن دونر» در بای درشت
پورن دور : آربا فکن میکنید میتوا شنیب جزفه دیگری داشته باشید؟ «ابتگمار بر گمان» در نمای درشت
اپنگبار برگمان : تنها حرفه دیگری که ممکن بود پجای کار کردانی نثاتر وفیلم بهآن روآورم رهبری ارکستر است. من حميشه شیفته این کار بودم. غیراز این بهحرفه دبگری علاقه نداشتم هیچوقت نخواستم يك نویسنده» نقاش یا پیکرتراش
پورن دور (خارج ازکادر) : آیا بهیچوجه نمیتوانید تصور کنید که ممکن بود حرفهای را بدون ارتباط فعالیتهای هنری دنبال کنید؟ .
اینگمار ب رگمان : هیچوقت تا آنجا که بهیاد دارم بهکار دیگری علاقد. نداشتم باستثنای رانندگی لوکوموتیو واين البته طبیعی است زیرا که دررکود نزديك يك ایستگاه راهآهن زندگی میکردم و با رئیس-ایستگاه که مردی وتنها بود دوست شده بودم.
یورن دونر (خارح از تصویر) : در اوپالا؟
اینگمار ب رگمان : نه در والارنا ویعد فرصتی پیشآمد که سوار آن لو کوموتیوهای 7 شوم و يك لوکوموتیو مخصوص تعویش خبط هم : ازچوببری بالای «دوونار» جوم میاورد. بهرحال ۰ سیفه 5
۳۰
میشدم 3 : بورن دونر (خارج از تصوبر): درسکوت ترلاهای زا اینگمار برگمان : در فیلمهای من ترن خیلی شادیبخش ترین چیزهائی هستندکه من میشناسم. ۱
نوشته روی تصویر : 0 اتضاط دراکار ۱۲ ۱ ی «بورن دونر» در نمای درشت :
ی ]یا ی بشتن ایجاد.