Cinema - Tehran International Film Festival (Aug-Sept 1976)

Record Details:

Something wrong or inaccurate about this page? Let us Know!

Thanks for helping us continually improve the quality of the Lantern search engine for all of our users! We have millions of scanned pages, so user reports are incredibly helpful for us to identify places where we can improve and update the metadata.

Please describe the issue below, and click "Submit" to send your comments to our team! If you'd prefer, you can also send us an email to mhdl@commarts.wisc.edu with your comments.




We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.

Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.

| گرفتار میشود » همراه با پانزده هزار نفر دیگر. پانزده هزار نفر دیگ رکه ه رکدام برای نجات ء به هویتی جز هویت خود احتیاج دارند . اما بسپاری » بسیاری ازآنان صبور وبردبارند و دیگر خودشان هستند ومی‌خواهند بهرحال خودشان باشند . ولواینکه مقصد ترنهاپی که آنها را خواهد برد آشوینس باشد » که هست » که بود . لوزی حالت تعلیق را لحظه‌ای رها نمی کند ء در اپن انتظار بسوی نپستی کلاین مپان جمعپت در کنار مردی قرار می‌گیرد که روز مشاهده روزنامه «اخبار بهود» با برچسب نام خود مجبورشد تابلو پرتره هلندی «آدرین وان اوستاد» را به ارزانترین قیمت ممکن به‌او بفروشد. مردی که هنگام رفتن کارت ویزیت کلاین را ازاوگرفته بود تا اورا به بهودی‌های نیازمند دیگربرای فروش اشیاء عنیقه وآًثارنفیس هنری خود معرفیکند. وباین ترتیب در دوسطح وهمی غیرقابل تفكيك از واقعیت همیشه حضور دارد . توطئه اننقام‌جویانه یا جسنجوبی ویرانگرانه درهویت ؟ وشاید بعلت وجود چنین مقابله دادن‌هاست که کار ما نویسندگان ومفسران برای‌برتاب انک «نتیجه اخلاقی‌ست»» «ملودراماتيك» و «سانتیمانتال» و .۰.۰ . . راحت می‌شود . اما تصمیم عجولانه ما حقیقت روشن بسیاری ازفیلمهای لوزی را کدر نخواهد کرد . پایان «حادثه» » «پیشخدمت» و «واسطه» را بخاطر بیاوریم : راز بقای جامعه‌ا ی که لوزی نمایشگرآنست برقدرت مصالحه‌ایست که درمقابل رویداد فجیع‌برین منهیاتش ازخود نشان می‌دهد وچون بعنوان تماشاچی خواهان این مصالحه نیستیم سرزنش کردن‌ها آغاز می‌شود . این حالت اخلاقی کافکایی که درخلاصه داستان فیلم شرح آن رفت عبارات بی‌حکمت و کلیشه‌ای نیست . زنهار ونتیجه اخلافی فیلمهای‌لوزی برای تنبه وادامه زندگی نیست . طنز سیاه همین است. که بفهمی که متلاشی شده‌ای (جیمزفا کسپیشخدمت) . که بفهمی که بیخود ترا محا کمه می‌کنند. که آدم سالم نمی‌تواند نترسد (سربازتام کورتنیسلطان ومعلکت) . که بدانی دفاع بی‌فایده است (دیرك بوگارد و کیل تسخیری‌نظامی سلطان ومملکت) وجان آدم اصلا" معلوم نیست دراختیار کیست (موضوع احتمال عفو . سلطان ومملکت) . ودراین فیلم نیزتوجه اخلاقی ومتوجه شدن کلاین‌ها وقتی میسراست که سوت ترنهای آشوینس بلند شده است . ضمناً فیلم برای آلن دلون ایده‌آل بود همانطور که آلن دلون باآن رذالت خاموش ومسحورکننده صورت واندامش برای فیلم . جذابیتی که درآن واحد پست بی‌تفاوت خشن ودرعین حال مظلوم است وبحث بازیگران «مولف» را پیش می کشد که از حوصله این گزارش ونقد خارج است . زشت » کثیف وپست (اتوره اسکولا ابتالیا مسابقه) «زشت » کثیف وپست » حکایتی دروجود سا کنین نواحی کنا رگذاشته شده‌ی رم است . طبقه‌ای حاشیه‌ای از طبقه کا رگ رکه حول‌و حوش‌دیوارهای شهر چادرزده‌اند ومجبورند که کار و بیتوته سراهای خودرا خلق کنند. کسانیکه بریده ازمصرف اجتماعی بهرحال مجبور به تحمل بمباردمان » مصرف خصوصی » هستند که جامعه را به زیاده‌خواهی ودرخصوص این‌گروه به بدست‌آوردن حوائج گران‌قیمت تحريك می کند. این‌مردم اغلب (برای رسیدن به مقاصدی که چنین اخلاق اجتماعی دیکته می‌کند) راهی جز دزدی» فحشاء جنایت وشاید احتمالا" فیلم درزی رگنبد سن‌پیتر مبان گداآباد وزاغه‌های رم جریان دارد اما حقیقت وواقعیتی که جریان دارد ازآن همه‌ی زاغه‌نشینی‌های دنیاست .» «زشت » کثیف وپست » حکایت جدال‌وجنگ میان جمعیت خانوار است : نزاع وسرزنش ومبارزه‌ای نه بین طبقات بلکه میان‌افراد. جنگ چنگ‌ودندان‌میان‌والدین وفرزندان » بسنگان نسبی وسببی. علائق ازدرون بهم تابیده‌ایست که يك‌خانوار بیست نفری‌را ازیکدیگر جدا میسازد. غایت‌چیزناقا بلی‌است امابرایآ نها بسیارمهم است يك میلیون لیر که پدرسالار خانواده بابت غرامتر ازيك چشم کورشدن بدست آورده است . مبارزه داخلی با مبارزه میراث‌خواری که در زندگی باشکوه نمایشی ویکتوریائی سابقه دارد چندان فرقی ندارد . مثل همان نمایش‌ها فرزندان علیه پدر میایستند وپدر «خانمی» را برای نشاندن برتخت زاغه بخانوار میافزاید. انعکاسی ازمشکلات تملکی و «حرص» طبقه متوسط . شخصیتهای نامطبوع دور ازهردرك واستتباطی ازهمدردی با مردم » «انسانیتی هیولائی» » بیآ نکه دربند سرزنشی باشند » طبیعتاً سئولیت را به بی‌عدالتی اجنهاعی صرف دونما ازفیلم معروف «اتوره اسکولا» موسوم به«زشت » کثیف وپست» ۹ برمیگردانند » بی‌عدالنی اجتماعی که آنها درعین بر بودنشان نمایش زنده آن هستند. آبعدی ورم‌کرده » ولوده » که در آن غیرمحافظه کار و تسلی‌دهنده عمل و نقش اعنرا۳] کسیختکی را بعهده دارد . کدام کنابچه‌ی سیادر تأثیر وخشونت بیشتری از کمدی وآدمخواری «ییث متواضع» جانانان سویفت درخود دارد؟ (خلاصه ز ازداستان فیلم از اوراق اطلاعاتی). «این يك حقیقت اساسی‌ست : دنبا وافعاً ‏ بهتری می‌بود اکر هیچ آدم گدای بیکاره‌ای درآن‌وم نداشت ! آنها باحضور تهوی‌آورشان هر گونه هماهه را بهم می‌زنند » آنها تنها واهانت‌آمیزترین علت جدء ترین مشکلات وسائلی هستندکه جامعه انانی را 3 زده می‌سازد . این کدا بیکاره‌ها موجوداتی غیراجتماعی‌انر مشاغلی من‌درآوردی غیرمفید وجعلی . به مصالح < اعتنایی ندارند » درمقابل جنبش‌های کروهی سرکئر ودرمقابل هرمسئله انسانی نشت‌ناپذیر وپوست کلفتنر اصللا" وابداً اهل مالیات‌دادن نیستند. نسبت به‌بحرا اقتصادی که کشور عزیزشان با آن روبروست بی‌تفاوتنا به سقوط بورس سهام » تورم به عذر (ناچیز) تعلق‌داشتر به طبقه‌ای باصطلاح توسری‌خور توجمی نمی کنتا کوچکترین وسیله‌ای برای ادامه زندگی و زنده ماثدر دراختیار ندارند و با مهارت و پدرسوختگی از دس ٩‏ بیماریهای عصبی ودماغی جامعه صنعتی فرار میک دلیلش واضح است چون آنها هرگز شغل و کار قا و تلافی کننده‌ای ندار ند. اپ ن گدا بیکاره‌ها تنها اعضابی ازجامعه امروز ۲ هستند که تحت هیچگونه استثمارطبقه‌ی باصطلاح‌ار بابان وسرمایه‌داران بسرنمی‌برند وهمیشه این امتیاز وآزادی | را دارند که ه رگوری که دلشان می‌خواهد بروند وهرگر؟ گرفتار زندانهای اتومبیلی شهرها که منبع اینهمه آشوه روانی‌است نمیشو ند . با تکبر وبی‌اعتنایی دورتادور تمام پاینخت‌ها (و شهرهای بزرگ) جهان سنگربندی کرده ودرعین حال ۱ همپشه فاصله‌ی خودرا با جمعیت دنیا حفظ می کننا حتی با جمعیت ثروتعند ومرفهی که درمراکز مسکولی شيك واشرافی این شهرها زندگی می‌کنند ونمی‌دانلا چه خاکی بسرشان بریزند ومرتب اینطرف وآنطرف درحال سگدوزدن هستند معاشرت ورفت‌وآمدی ندارند