Cinema - Tehran International Film Festival (Nov 1976)

Record Details:

Something wrong or inaccurate about this page? Let us Know!

Thanks for helping us continually improve the quality of the Lantern search engine for all of our users! We have millions of scanned pages, so user reports are incredibly helpful for us to identify places where we can improve and update the metadata.

Please describe the issue below, and click "Submit" to send your comments to our team! If you'd prefer, you can also send us an email to mhdl@commarts.wisc.edu with your comments.




We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.

Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.

به‌باد : فربدون رهنما پسر ایران از مادرش بی‌اطلاع است (خارج از سابقه ایران) کار گردان فردون رهنما تهیه کننده فربدون رهنما باوام تلویزیون ملی ایر ان فیلمنامه فربدون رهنما فیلمبرداران علی هجرت» حسین رهنما؛ دانشمندی موسیقی‌متن فو ز به‌مجد هنرپیشکان صادق مقدسی» آهو خردمند» شهناز حاجی» سهیل سوزنی» خلج. ایرج زهری ۵ مبلیمتری. رنگی. سیاه‌وسفید. ۷۵ دفیثه داستانی است که در روز کار ما می‌گذرد. مردی که می کوشددربارة آنچه می‌بیند نگاه سنجیده‌ای داشته باشد. او به فرهنگ مغرب‌زمین همانگونه آشناثی داردکه به فرهنگ مشرق‌زمین. به تاریخ سخت دلبسته است و می‌خواهد موقع‌سرزمین‌خود رادر مسیر تاربخی‌اش ارزیابی کند. ما او را در زندگی داخلیش می‌بینیم» در دشواری زندگی کردن ودست‌از جستجو برنداشتن. دل بستگی» عثق» همه جزئی می‌شودازاین آن زنی که بااوزند کی‌می کندیرانست که آدمیزادنمی‌تواند در راه این جستن دست از دلبستگی‌های فرعی خود بردارد. اما او اعتقاد به‌پروازمداوم دارد وب رآ نست کهآدمیان فقط درپروازهمدیگررا می‌بابند. در جهت ارزیابی موقع انسانی خود و سرزمینی که درآن می‌زید دست‌در کار باك بازسازی نمایشی می‌شود. 1 بودند ؟ -» در این بازسازی نمایشی» چشم‌اندازی راکه اومی‌خواهد داشته‌باشد وارزو مد است داشنه باشدمی‌بینیم»دراین‌قسمت فیلم ازراه‌شکل‌های خاص و قالبهای فنی ویژه با جهانی سخت تنظیم یافته و درضمن‌رهاشده روبرو می‌شویم. ۱ سرانجام فیلم» اخساس گنگی است که به‌این مرد دست می‌دهد» از آنکه می‌خواهد زندگیکند و بیم‌دار که آ نچه می‌پندارد زند گی نباشد. ِ فریدون رهنما در سال ۱۳۰۹درتهران‌بدنیا آمد. تحصیلات‌متوسطه وداتشگاهی خودرا درپاریس به‌پایان رساند ودیپلم انستیتوی فیلمو لوژی اپن شهر را دریافت نمود. ‏ . : درسال۱۳۳۸ سومین‌مجموعهٌ شعراو. «شعرها ی کهنه» 65 در پاریس انتتار یافت: در باز گشت به‌ایران» سرپرستی مجلهُ «فیلم وزندکی» را بهعهده گرفت وندر سال ۱۲ بافیلم کوتاه‌و مستند «تخت‌جمشید»» نخستین کار سینمایی خوه را آغاز کرد. همزمان با فیلمبرداری نخت جمشید «اين ویرانه پهناور که‌قالب وبرانگی‌های ضمیر و کشمکش‌های ما را بخود هی لیر 6۵ به داستان سیاوش پرداخت. فیلم «سیاوش در تخت جمشید» » بر پایهُشاهنامنه» در شرابطی خاص ساخته شد. برای اين فیلم» رهنما گروهی از بازبکنان‌غیر حرفه‌ای تشکیل داد و کار نهیهٌ آن راشخصابه‌عهده گرفت. اين فیلم‌برای نخستین‌بار در سینما تك پارپس معرفی شد و سپس در سال ۱۳2۵ در فستیوال لو کارنو شرکت کرد و به‌دریافت جايزةٌ ژاناپشتاین‌نائل گردید. در سال ۱۳۶۷ محموعه شعری‌از رهنما بنام «سرود رهایی» تصحط معصجنله(1 ع_ در پاریس انتشار پافت. در سال ۱۳۵۱ متن دانشنامهٌ او بنام و اقعی تگرابی فبلم در نهران بچاپ رسید. دراین زمان ریاست بخش پژوهش تلویزیون ملی ایران را بعهده داشت و در مدرسه عالی تلویزبون نیز تدریس می کرد. به‌دنبال اشتیاق خوه برای اپجاد يك سینمای مستقل. فیلم دیگری 30665 *رااغاز و پسر ایران از مادرش بی‌اطلاع است با کمك وام تلویزیون ملی‌ابران ساخته شد. تهیهٌ آن مدتی به‌علت بیماری سخت کار گردان به‌تعویق‌افتادتا سرانجام اين فیلم در خردادماه ۱۳۵ با و کارت دان در سينماتك پارپس معرفی گردید و چندی بعد» میهمان نضستین جشنوارءٌ طوس‌شد. فریدون رهنما در ۱۷ مرداد ۱۳۵6 زندگی را بدرودگفت. ع ۱ «... و باز داستان آدمی است که نومیدانه اين سرزمین را جستجو می‌کند. هم از درون‌و هم‌ازبرون.بهّمان‌تتیجه‌می‌رس دکه‌همه‌جستج و گران راستین رسیده‌اند. نتیجه‌ای که به‌ظاهر منفی می‌نماید ولی درعین‌حال پگانه راه‌شدنی است . زخمی شده همانگونه که ازعشق. زخم مهلکی که با اوست و سرانجام هم او را از پا درمی‌آورد.» ضمنگفتگویی درباره «پسر ایران از مادرش بی‌اطلاع است.» پیش از نمایش فیلم در سینما تك پاریس اول خردادماه 64 «... اشكك اول هرچه می‌خواست باشد» هرچه یا هر که. دورانی اس ت که گذشته» فراعوش شده که حالی و امیدی‌در کسی بر نمی‌انکیر ه ٩‏ بجز در او. چرا؟ چرا او به‌اینآدم کهچهره‌پی‌می‌بایست داشته باشدهمانند آن پیکر «شاهزاده اشکانی»اینگونه دل بسته بودوروز و شب اسب‌هایشان را می‌انگاشت» می‌دید» و نیز گفته‌شان راء سرودهاشان را اینان که از بادداشت‌ها نخستین فرمانروای ایران از بندرسته,آغاز می‌شد. و او این نام رادوست داشت» به این واژه مهر می‌ورزید. باید اين اشك بياید» این اشك بربزد» یی با