Cinema - Tehran International Film Festival (Nov 1976)

Record Details:

Something wrong or inaccurate about this page? Let us Know!

Thanks for helping us continually improve the quality of the Lantern search engine for all of our users! We have millions of scanned pages, so user reports are incredibly helpful for us to identify places where we can improve and update the metadata.

Please describe the issue below, and click "Submit" to send your comments to our team! If you'd prefer, you can also send us an email to mhdl@commarts.wisc.edu with your comments.




We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.

Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.

9 تر جمه : داربوش رادیور ۳ دروغها : اعتراف می‌کنم که روش حکایت کردن به نحو منطقی را نمی‌دانم . این يكك عیب نیست » بلکه نوعی ذوق وقریحه است ! چگونه می‌توان ازيك راوی انتظار داشت که ناگهان مبدل به شخصی دیگرشود ؟! " ستاره من دربرج میزان‌است . ناتوجه به روحیه‌ام » به هماهنگی دربسیاری مسائل معتقدم . شاید کمی هم پاین خاطر باشد که هدف کینه‌توزی ونفرت قرارنگیرم که بهانه‌ای شود تا درباره‌ام بگویند : او فقط بخود می‌اندیشد ومسائل‌دیگران گوئی برایش وجود خارجی ندارند » من مثل پدری حستم که‌گاهی برای رضایت فرزندش تن به تسلیم می‌دهد. هنر وزند لی : زندگی من پرشکوه ولبریز ازفانتزیست . زمائی که وارد استودیو می‌شوم » مانند این است که داستانی می‌سرایم ! داستانی حقبقی » وحزاین چیز دیگری برایم اهمیت ندارد » وآنجاست که من فدریکو می‌شوم » نه فدریکو فلینی کار گردان . من خودرا درمحیط کارم شناسائی می‌کنم . دنیای خارج بنظرم چیزی شبیه خواب ورژیا می‌ماند (...) میخواهم هر کاری که دلم میخواهد انجام دهم ودیگران هم اظهاررضایت کنند. احازه می‌دهید مطلبی‌اظهار کنم ؟ جمله‌ایست ازفیلم هشت‌و نیم : «خوشبختی ء توان دربیان واقعیات است بگونه‌ای که اشك کسی را سرازیر نکند !» ما با قوانینی رشد کردیم که رابطه مان را با واقعیات قطع کرده دود . بچه -بودیم که عملیات ونقشه‌های وحشنتاك غریبه سازی ما با جهان اطرافمان آغاز شد. ما را مجبور کردند که شا گردان خوبی باشیم » شوهر» شهروند » پدرومادر خوبی باشیم . موجوداتی غیرواقعی که دره‌قابلشان الگوثی مصنوعی قرار داده باشند ومی‌بایست (روزنامه لا استامپا 5۱270۳2 صً ماه مارس ۱۵۷۳) اسطوره 9 روش ... تصوبری از خود ... انعکاسی ازآن می‌بودند » ولی درهرموقعیت مناسب بدان خیانت می‌ورزيديم وشاید بهمین‌دلیل‌بود که خودرا گناهکار احساس‌می کرديم . (۰۰۰) زمانی که دردبیرستان تحصیل می‌ کردم » مبحث مطابقت را درست نمی‌فهمیدم . معلم دراین مورد مرا ۰ به مسخره می‌گرفت » بعدها این مسئله باعث شد که درمقابل زن احساس حقارت کنم ! البته باگذشت زمان توانستم کاملا" برآن غلبه نمایم گاهی بتماشای بناهای یادبود قربانیان جنگ که درگوشه و کنار میدانها قرار دادند می‌ایستادم . پیکرهاتی عریان با کلاه‌خودهای نظامی برسر و بالهای شکسته » غمزده با خود می‌گفتم : «هرگز موفق نخواهم شد .» (روزنامه لا استامپا 03حها5 صاً ماه مارس ۱۵۷/۲) دکان درست روبروی‌کلیسا واقع شده بود . درفصل تابستان زمانی که خلوت می‌شد به کلیسا می‌رفتم . نیمکت‌های سنگی سرد بودند. قبرهای شوالیه‌های قرون وسطی و کشیشها را درسرما وسکوت زوایای تاريك تماشا می‌کردم . يك منبر سنگی خیلی قدیمی با پله‌های مارپیچش درگوشه‌ای قرار داشت که هريك شبیه يك واعظ شکم کنده ازخدا بی‌خبر به وعظ می‌ایستاد . يك روز ماه اوت ازپلکان منبر که بسردی قبر بود بالا رفتم وازآن بالا به فضای نیمه تاريك کلیسا خیره شدم . بعد آهسته گفتم : «فرزندان عزیز» بعد بلندتر : فرزندان عزیز ! وآنگاه با فریادی که انعکاسش خودم را بوحشت انداخت : فرزندان عزیز . (از کتاب «ری‌می‌نی» من تصنصت۳[ 112 عل۱۹۲۷) هرگز بخودم اجازه داشتن آرزوئی بیش ازاین نداده‌ام . هر کاری که دلم میخواهد » می‌کنم : حرفه‌ای دارم که به يك بازی می‌ماند . من به خیمه شب‌بازی ادامه می‌دهم . درست مثل زمانیکه هشت سال داشتم » وخیلی هم لذت می‌برم . (روزنامه لااستامپا 512۳0۳2 ص ماه مارس ۱۵۳)