We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.
Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.
درتصاویر فیلم «راننده تاکسی» اثر .«مارتین اسکورسپش» لیریسمی ریشخندآمیز با حالت واقع گرایانی بیزرقوبرق مقابله میکند واینعوامل بطرزی آ گاهانه کنارهم قرار گرفتهاند تا اغتشاش ذهنی خطرناك 9 اصلی فیللم را نغان دهند.
تراویس بیکل (رابرت دونیرو) يك بازماندهی مشخص جنگ ویتنام بخاطرکنارآمدن با بیخوابی مزمن خود شغل تا کسپرانیشبانه درنیویورك را انتخاب میکند و کارش بیشتر درمحلات پستی است که سینما بدفعات با شان مبدهد . کار موفر واستادانسه «اسکورسیس» دراین مورد اینست که ازمکانهائی که درحال حاضر میتوانستند براحتی مبتذل وتکراری بنظر پرسند شعری تلخ استخراج میکند واین موضوع را با حالت روّیائی «تراویس» که توده سرگردان انسانی را درپیادهروها ازخلال قطراتآرامبخشباران روی شیشه جلوی اتومبیل نظاره میکند هماهنگ میسازد . ولی حتی یکی ازآن شیرهای فشاری آب (که منبعهای فوران کننده آنها درفیلم (پائینشهر) اثر «اسکورسیس» بصورت شهری خلاصی روانی اشاره داشت) نمیتواند انزجاری را که درمغز پالداندیش این راننده تا کسیقوام میگیرد شتشو دهد. او يكبار طی تک گوئی کسسته و متتاوبی که اپن چنین مختصر وموّثر توسط «پل شرادر » نوشته شدهاست به خودشمیگوید «حیوانات درشب رها میشوند» وثراویس طی ننفر اوجگیرندهاش نسبت به چیزهاتی که درجریان کارش مشاهده میکند بسختی میکوشد تا با طبانچه و کارد وتمرینات وسواسگونه در اتاق تنهای خود برای مبارزهای شخصی علیه شرارت وتبهکاری آماده شود : یک رگهی تبره شخصیت که دنیای مصالحه کار آنرا قهرمانی خواهد پنداشت ولی ازنقطه نظر کنترل شدهی ما میتواند چیز دیگری ثلقی شود اجبار به تقلید همان درندهخوئی که وی تقبیح میکند. با تصور اینکه این عمل يك انتقام منصفانه است.
تأثیر فیلمهای «جیببر» (۱۹۵۹) اثر «روبر برسون» باتوجه به «شخص تنها»ثی که اقدام به کاری مخفیانه میکند و «امید بیهوده» (۱۹۰۳) اثر «لوئی مال» شاید بخاطر یأس حاصله وهمچنین نیروی بالقوه مسحور کننده يك شهر درهنگام شب دراین فیلم مشهود است . ولی بنظرمن اثرات فیلمهای ارزنده دیگررا نیز میتوان تشخیص داد : پررسی شبانهی هیجان ودلهره «آسانسوربرای سکویاعدام» (۱۹۵۷) اثر«لوئیمال». استفاده موّثرتر وقابل توجهتر ازمکانهای نیویورك توسط «میلتون کاتسلاس» درفیلم «عملیات مخفیانه» (ع۱۹۷ باعنوان امریکاتی «گزارش به کمپسر»)» بررسی بحثانگیز «ماپکل وینر» درباره يك مأمور حفظ نظم که خودش به خودش مأموریت داده » درفیلم «آرزوی مرگ» (۱۹۷2) وحتی «ساموراتی» ساختهی ژانپیر ملویل (۱۹۲۷) هنگامی که وی دراتاق خودش تك و تنها است .