Cinema - Tehran International Film Festival (Nov 1976)

Record Details:

Something wrong or inaccurate about this page? Let us Know!

Thanks for helping us continually improve the quality of the Lantern search engine for all of our users! We have millions of scanned pages, so user reports are incredibly helpful for us to identify places where we can improve and update the metadata.

Please describe the issue below, and click "Submit" to send your comments to our team! If you'd prefer, you can also send us an email to mhdl@commarts.wisc.edu with your comments.




We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.

Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.

هجوآور آن تاکید کردم . درواقع بازیگران ازروی غربزه بازی‌کنند. درحالیکه بازیگری احتیاج به يك زیربنای محکم داشت چه درغیر اپنصورت فقط نبوغ می‌تواتست آنها را نجات دهد . «لی وات» بت روا کت که "ار روش «ا کتورز استودیو» فقط باید بعنوان يك رن استفاده کرد ! جمله او دقیقاً این بود : «اگر سرتان درد میکند يك دانه ازآن بخورید. ولی اف اشکالی دربازی ندارید؛ این داروی بیهوده‌ایست!» شاید او کمی اغراتي میکرد ولی دراصل حق با او بود . 8 با اینحال «لاری» گرفتار تشویش و سر گردانی است . [] البته . اين تشویش ونگرانی دلایل زبادی دار که یکی ازآنها پدررومادرش است . بدر من بات کاز گر بو د درحالیکه مادرم به اپرا علاقه داشت . فضای خاص «برو کلین» حالا دیگر بکلی عوض شده‌است . بین سالهای ۱۹۳۰ تا ۱۹۵۰ دوره مهاجرین ملیتهای مختلف بوه : لهستانی » روس » ابتالیائی وغیره ۰۰ . «لاری» و «سارا» نسل بعدی هستند که سعی دارند ازقید ویندا خانواده رها شوند. کمی هم بمسائل جنسی بنظر می‌آیند . درمقایسه با جوانان امروز ما آدمهای چشم ‏ وگوش بسته‌ای بودیم ! ۳8 «آلکس درسرزمین عجایب» راکه نر سال ۱۵۷۰ ساخته‌اید » هنوز درفرا سه ندیده‌ایم. [] خیلی متأسفم که این فیلم که نخستین فیلم من با جنبه‌های اتوبیو گرافيك استدر فرانسه بنمایش درنیامده . زمانیکه ابن‌فیلم برای نمای شآماده شد » کمپانی«ام . جی . ام» درحال ورشکستگی‌بود . بهمین‌جهت فیلم توزیع عمومی نشد. فقط سال گذشته يكبار درتلویزیون بنمایش درا مد» بعدازموفقیت«باب و کارول وتدو لیس» پیشنهادات متعددی برای ساختن فیلمهای‌پ خر ج بمن دادند ولی من تمام انها را برای.ساختن «الکنن درسرزمین عجایب» که فیلمنامه‌اش را شخصاً نوشته بودم . ردکردم . اکثرفیلمهای من برخلاف میل تهیه کننددگان ساخنه مت ان ان بخصوص «هری وتونتو» که هیچکس‌نمیخواست ان را تهیه کند. درحال حاضر دویر نامه تهبه فیلم دارم که فکرمیکنم با همین مشکل روبرو خواهند شد. یکی ازآنها «يك زن بی‌شوهر» نام دارد که داستان يك زن سی‌وهفت هشت ساله است که هفده سال است ازشوهرش جدا شده و با دخترش درنیویورك زندگی میکند. این فیلم اقتباسی مدرن از «طوفان» شکسپیراست . تمام جپممه 9 رت مارب نگاهی به : «ا ستگاه‌عدی گر نیچو بلج» فریدون معزی‌مقدم «گرینیچ ویلج در قلب نیویورك بسال ۱۹۵۳ . لاری لاپینسکی, برو کلین ويك زندگی خشك ومحدود اما بی‌دردسرخانوادگی را بقصد کسب استقلال درزنددگی وجامه عمل پوشاندن به رژیاهایش ترك می‌کند : او می‌خواهد هنرپیشه شود . او حاه‌طلبی‌هایی دارد و هم‌چنین خوش‌ذوقی وشوخ‌طبعی‌هایی . او بیست ساله است وزندگی درانتظار اوست . او بزودی با سه چهار نفر آدم جوان دیگ رکه بی‌شباهت به او نیستند آشنا و صمیمی میشود . فیلم با لطافت وظرافت اززندگی آنها دراین «دهکده» خبرمیدهد. «دهکده»ای که تمایلات وتوجهات تتثاتر جوان وپیشرو آمریکا درآن آفریده شد ودرشرایط کولی‌واری زندگی کرد درست مثل «سن ژرمن‌دپره» يك اجتماع کامل ازهنرمندان جوان » نویسنده » نقاش » موسیقیدان ونوازنده » که بسیاری ازآنها امروز شهرت جهانی دارند» . «وقتی که «هاری وتونتو» را درع۱۹۷ می‌ساختم» سه ماه درنیویورك بودم . گرچه درطول پانزده سال گذشته که درلوسآنجلس زندگی می‌کنم من بارها به نیویورك سرزده بودم » اما این اولین‌باری بودکه سه ماه متوالی بعد ازاین همه سال درشهرخودم گذراندم . دراین سه ماه درهتلی درگرینیچ ویلج چند خیابان آنطرفتر آزمحلی که دراوایل‌دهه پنجاه زندگی می کردم مستقرشدم . وفکرمی کنم این‌بار زمان‌بسیاریازخاطرات مرا زنده کرد ۵ خاطرات ماجراهای من بعنوان يك بازیگر جوان که میخواستِ «هاملت» بشود وبه ایفای نقش‌های فرعی جوانهای محکوم وبزه کار رضایت داد . .. بهمین علت وقتی به لوسآنجلس ب رگشتم وشروع کردم بنوشتن » حکایتی که درآمد درباره آن روزهای آبتدای کار در «ویلج» بود . من قصد نداشتم تفاوت درشیوه زندگی زنان ومردان جوان دهه پنجاه وهفتاد راکه دراین منطقه بودند وهستند را بگویم اما وقتی فیلم تمام شد برایم آشکا رگردید که «ما » خیلی بیشتر حرف می‌زدیم » که «ما » خیلی «جدی»تر بودیم » که