Cinema - Tehran International Film Festival (Nov 1976)

Record Details:

Something wrong or inaccurate about this page? Let us Know!

Thanks for helping us continually improve the quality of the Lantern search engine for all of our users! We have millions of scanned pages, so user reports are incredibly helpful for us to identify places where we can improve and update the metadata.

Please describe the issue below, and click "Submit" to send your comments to our team! If you'd prefer, you can also send us an email to mhdl@commarts.wisc.edu with your comments.




We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.

Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.

7۳۳۲۲ ۳ +۳ بات نش می‌رقصیدیم دو دنیا مانده بو دیم ... امروز آنجا خشونت بیشتری هست . نظاهرات فیلسوف ما بانه خود لذت می‌بردیم ۰.۰۰ اما نبود . من فقط سعی می‌کردم بخاطر بیاورم . آن ظاتی‌را که برایم مهم بودند پیدا کنم وبنوعی اوجشان پدهم 3 افسانه‌ای‌اش کنم تا مردم بتوانند ازتماشای فیلم لذت ببرند ... من بیقواره‌گی مداومی را بیادآوردم .. بالا پاتین‌های سیار ... اولین عشق ... تركك 9 وتر ك خانه دراوایل دهه پنحاه آ نقدرها معمول نبود .. مردهای بیست‌ویاک ودوساله فقط به دودلیل ممکن بود خانه پدر ومادری را ترك‌کنند یا برای رفتن به نظام وظیفه ویا دانشکده . . . فقط «کولی‌ها وجنگلی‌ها» بودند که خانه را بقصد گرینیچ ویلج ترك می‌کردند ... می‌خوردیم ... سیگار دود می‌کردیم وتوی خیابانها ...اما همه ما هنوز بطور دردنا کی بین دنیای کودکی (مال من در برو کلی نگذشنه بود) ودنیای گرینیچ ویلج ... وقتیکه برای فیلمبرداری وساختن «ایستگاه بعدی » گرینیچ ویلج» به «ویلج» برگشتم آنقدرها که خیلی‌ها می‌گویند آنجا را دگ ررگون شده ندیدم . . . البته درست است » زنظر هیراس . : اما اتغاوت واقعاً مهم پعنی مهمترین تفاوت فکر می‌کنم این‌حقیقت . . همه این چیزها درست . است که تمام رفقای آنروزگار من (اکثریت شان لاقل) دبگر آنجا نیستند . . وقتیکه درخیابانها قدم می‌زنم بیگانه‌ها و غریبه‌ها را می‌بينم . . . بدیهی است . اما هنوز هنرمندان » نقاشان » .بازیگران » شاعران » منتظاهرهای جوان وپراً رزویی دراینجا زندگی می‌کنند . گرینیچ ویلج هنوز بیتا و یکتاست . . . فکر سم ضرف کردن وقت بیشتری درنیویورك ۰.۰ . شاید حکایت‌فیلم این‌چیزها باشد . مطمتّن نیستم . . . نیرویی که درشهر نیوپورك هست درهیچ شهر دیگری درایالات متحده وشاید دنیا وجود ندارد ۳۹9 حقیقناً تنها شهری‌ست که درآن بطور مداوم باثروتمند وفقیرروبرو میشوید . شهری‌باآمیزه‌ای ازفرهنگهای مختلف .۰ . . شهری با ضرب وآهنگی سریعتر . . . که مفهوم «بقا » بشکل عجیبی درآن هیجانآور میشود . . . یکجور پیروزی درفقط روزی را ترازن به شب رساندن هست . من همیشه اعتقاد داشتم که نوشتن چیزی درباره یکی ازفیلم‌هايم بعدازساختن فیلم حقیقناً کاربی‌اهمیتی آست . .. اینکه فیلم باید بتواند خودش حق مطلب را ادا کند . . . اما باید اعتراف‌کنم که بعد ازنوشتن این کلمات درباره « ایستگاه بعدی » گرینیچ ویلج » » احساسی که بیشتر ازهرچیزی درمن پیدا شده است . ثر کیب عجیبی از «محبت» و «درد» ... ازخنده واز دست‌دادن که ماحراجویی بلندپرواز و کمدی خودمانی 2 0 بنابراین هیچ چیز نباید عوض شده باشد » اینطور نیست ؟» (ترجمه آزادی ازنوشته‌ی پال مازورسکی برفیلمش) با عنوان : تفکراتی درباره «ایستگاه بعدی » گرینیچ ویلج» . مازورسکی یکی‌از با استعدادترین فیلمسازان‌امروز آمریکاست . خودش معتقد است که کارش تألیف «کسی‌های خصوصی درباره موضوعات جدی» است واینکه بزرگترین تأثیر و نفوذ درکارش از زندگی خودش ِ می‌شود یا این حال وعلیرغم تشابه. شدید ۴ وت جوان فیلم به وقایع کلی زندگی خود وی خیلی‌خیلی بیشتر جاهطب_بوذیم وکلی ام ازاین مسائل هنگام نوشتن فیلمنامه درذهن ۱ مازورسکی ۰ او نمی‌پذیره که فیلم خودنگاری باشد و ...۰ مازورسکی با سابقه کاری که دربازیگری دارد (نقش کوچکی درترس وهوس ساخته استانلی كوبريك نقش‌دیگری همراه با سیدنی‌پواتیه درجنگل‌تخته سیاه وکارهای تثاتری وتلویزیونی متعدد) دیگر از اداره بازیگران عاجز نیست . اما اين دره‌قابل طنزوشوخ‌طبعی درمقابل شناخت بی‌نظیر و استثنایی فضا و شخصیت‌ها بسیار بسیار ناچیز است . يك لحظه نیست که کسی بتواند ازچنگ کلمات قیلم ۰ رفتار بازیگران خلاصی داشته باشد. به تمام معنی فیلمی آمریکایی آنهم ازفیلمهایی که اینرو زهاخیلی کم دیده میشود (دراینردیف ازلحاظ قبرت سناریو ۰ نمونه‌های ی که" دورخاطر فان :مانده"باشف «آلیس دیگر اپنجا زندگی نمی‌کند» و «زنی تحت تأثیر» ازجان کاساویتس را میتوانم نام ببرم). هیچکس يك شبه ملا نمی‌شود . مازورسکی هم در کارش دوده چراغ خورده است . نویسنده اول برنامه‌های «دانی کی شو» بودن برای چهارسال نه بی‌دلیل است ونه بدون جر . از «شلی وینترز» مادری ساخته که فقط ازدست این دونفر برمی‌آمد. اگر قراربود جوایز درست تقسیم شود مازورسکی باید با اتوره اسکولا (زشت » کثیف » پست) ومارتین‌اسکورسیس (راننده تا کسی) درافتخارات امسال کان سهیم می‌بود . چنان سکوت شد انگار که اصلا" این فیلم را درقسمت منابقه نشان نداده‌اند . آنوقت می‌گوئید چرا صدای آدم درمیاید که به ما رکیز فون!" بی‌خون و روح جایزه مخصوص می‌دهضد (درحالیکه انصاف نیست » آدم را مجبور می‌کنند توی سرفیلم بزند) آخر وقتی مازورسکی هست اريك روهر باید برود توی همانگرینیچ ویلج جزو «آرتیست‌های آینده» بنشیند فلسفه ببافد وآسپرسو بخورد 0 لنی‌بیکر بازیگر جوانی‌ که نقش لاری لاپینسکی را بازی می‌کند می‌باید با خوزه لوئیسگومز (بازپگر فوق‌العاده اسپانیایی‌فیلم پاسکال دورانت که الحق‌جایزه حقش بود) درجایزه بهترین بازیگر شريك میشد واگر قرار نبود ژست مجارستان را حفظ‌کنند واظهار التفاتی به دومينيك ساندا نیزنشود (ماری‌توروشيك و دوميتيك . ساندا اشترا کاً جایزه بهترین بازیگر زن را گرفتند). درقیاس با شلی وینتر ز که دراین فیلم باصطلاح بازیگر زن نقش دوم است اصللا" محل وحایی نداشتند. بازیگر زن فوق‌العاده واستثنایی امسال شلی وینترز بود وبس وداوران محترم درجهت تأیید این نظرکافی بود که «شلی وینترز» سرایدار آپارتمان «مستأجر» پولانسکی را نيزکه بفاصله چند روز با این فیلم در جشنواره دیدند مقایسه می‌کردند تا می‌فهمیدند این بازیگرچقدر با استعداد وچقدر حرفه‌ایست وچطور نمی‌گذارد ازهر نقش به هرنقش ذره‌ای. ازوجود خودش یا نقش‌های دیگر باقی بماند.. شلی وینترز بازیگری‌ست که درروی پرده سینما فقط وفقط شخصیتهای آفریده شده‌اش را می‌بينیم ۰ درمصاحبه مطبوعاتی‌هم خیلی‌افتاده ودرویش گفت «اگر می‌خواهد شانسی باشد می‌خواهم برای, مازورسکی باش ».کان. دپگر نمی‌تواند افتخاری بمن بدهد ما آب افتخارات را ريختیم و الکش را آويختیم. اما داوران به مازورسکی هم اعتنا نکردند.»