We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.
Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.
۳
8 ابط این توافق چیست؟ به عقیده تو «۸۲» یکی از راههای مردبودن را نشان میدهد؟ مردی که میتوانددر آرامشنسبی باخود ودیگران در ایندنیاز ن دگ ی کند؟
فلینی تکرار میکنم که «+۸» يك سعی است» پایان به ننیجهرسیدهاینیست . فکر میکنم که . فعلا میتواند بهيكراهحل فقط اشارهکند. اینراهحل دوستشدنباخود استبدون هیچ خجالتی» امید و اهی. ۰ 68 این سیر از «زامپانو» (قهرمان فیلم جاده که آنتو نی کوئین نقش اورا اجرا کرد) تا کا رگردان «۸۲» بهر حال يك فعل و انفعال منطقی کردن «خود» بهمعضی انتقادی و تربیت خود است. بهنظر من با اینکه هر نوع منطقی بر ایتوقابل تحقیر است» پیروزیهای هنری و شخصی خودت را براساسهمین منطق انزجار برانگیسز یر بزی میکنی. قبول دارم که توهمیشه در يك بعد فردی حر کت میکنی» حنیا گر موفقیت آخرین فیلمت خلاف آنراثابتمیکند» و باید بهتو بفهماند که رال شخصی تو میتواند برای دیگران هم صدقکند و صدقهم میکند. به نظر من,دراصل تو دردرون خودت يكدبوارچین ساختهای تابتوانیدرمقابل هیولاهای«خارج شخصی» از خودت دفاع کنی. ولی داستانهایتو درست ازضمیر ناخودآگاه» ازآن تنوده افسانهای که در آنطرف دیبوار وجود.دارد تغذیه میشو ند. "نو بادگرفتها ی کهدردریافت ابن غذا حد و مرز بهوجود بیاوری و ازآن استفاده کنی بطور ی که يكبارهبظرفت سر از بر نشود و خفهات نکند. دبالكتيك بیناسطوره ماقبل تولبويك اخلاق جدیبد» احتمالا در .يك بعد طنز آمیز» کلید همیشگی کار تواستودرسالهای اخیر داردبروشنی کامل آشکار میشود.
فلینی امیدوارم تو حق داشته باشی و دیوار محکم پاشد.
8 بنج سال پیش وقتی کاب درباره «زندگی شیرین» تمام شد» ازلزومایجاد يك نوع ناروپود مرثبط کننده بین فیلمهابت بامن حرف میزدی» میخو استیمشغولیتی برای اوقات خالی داشتهباشی و دراینباره نقشهها و جاهطلبیهای دقیقیداشتی.
فلینی وقتی درباره تاروپود مرتبسط کننده بین دو فیلم و وقت آزادحرف
|میزدم» صادق نبودم». پاخودم راگول میزدم. این فضاهای خالی هیچوقتدرزندگی من وجود نداشته. من هرگز بهتعطیلات نرفتهام» ازنظر ساختمان نهبی قادر نیستم دورههای آرام و بیحر کنیراقبول کنم.
يك دلیل میخواهی ؟ چند وقت پیش بعد ازتمامشدنفیل «ط» ال . اس .دی۲۵ را تجربه کردم » این دارو که آمریکائی ها از آن استفاده میکنند مصنوعی است و تقلیدی از مادهٌ موجود در بعضی «قارچ های وهمآور» است کهقبایل مکزیکی مصرف میکنند. چیزی شبیه تجربههای آلدوسها کسلی. در جائیخواندم که بعضی از روانپزشکان آمریکائی اظهار میکنند که مصرف ایندارو بهاندازه وروشی کهآنها تجویز میکنند نتیجهگیری عاطفی بیمار را جلو میاندازد» درحالی کهبرای کرفتن هسمان نتیجه ۰ بیمار باید لااقل بیست جلسه یابیشتر روانکاوی شود.اين موضوع هنوز در مرحله آزمایش استو گروههائی هستندکه باآن مخالفند. یکیاز دوستان دانشمندم » بعد از اینکه با يك نوع بیخیالی گفتم : «بدم نمیایدامتحانش کنم» از من دعوت کرد این ماده را تجربهکنم. گویا تجربه باپیمارهای واقعی,دوست 9 همکارانش را چندان راضی نمیکرد و از فکر اينکه هنرمندی دراختیار داشته باشند فور] خیلی خوششان آمد و من دیگر نتوانستم پایمرا عقببکشم.
خودم را به دردس انداخته" بودم » نمیخواسنم قوب من ترسو هستم .
بدون حیای دروغی درکمال جسارت: بدون ترس وبدون
گفتگو از : تولیو کنزیش . ترجمه : ابرج انور
7
باشد» مثلا اینکه از نظر اصولی حالت طبیعی من اینست که هميشه در حرکت باشم »
کفتکونی دا: فدر نکه فلی
بدرازای ده آزچین ...
نله مهن
بهاین ترتیب يك روزیکشنبه , بعدازظهر» بانرس و لرز زیاد. در ال ۳۳ يك شیمیست که زیاد هم از اینجا دور نیست رفتم. دوست روانپزشگم آنبا ,۳ باضافه دوپرستار. يك متخصص قلب. يك لشکر ماشیننویس و چندین میکروفن. | قلبم را آزمایش کردند» همهچیژز روبراه بود» بعد يك صدم ازماده راکه با آبمخلوط ۷ کرده بودند بهمن دادند معمولا اثر آن هفت -هشت ساعت طول میکشد و لیدرمورد 1 من بیشتر طول کشیه درباره اتفاقاتیکه برایم افتاده چیز زیادی نمیتوانم بگویم »
خاطرات کمی برایمما نده. میدانم که برای پایاندادن بهاثر آن مجبور شدند يكآمپول آرام بخش در رگم بزنند. ساعت ده شب مرا بهخانه رساندند و زیرنظر دک ۳۳ تقریباً خوبی را گذراندم . صبحروزبعد کهبیدارشمممثل اینبود کههیچاتفا قی نیفتا دهیا تقریبا" نخواستم نوار چیزهائی راکهگفته بودم بشنوم » خجالت بر کنجکاوی پیروزشد» ولی میکویند که هفت ساعت پشتسرهم حرف زدهام و بدوناینکه يك فحظه توقف کنم دراطاق راه رفتهام. چیزی کهمر ابهحر کتواداشت»یعنی ناممکن بودن بیحر کتما ندن» ازطرف تجر به کنندهها بهعنوان فرار تعبیر شد: ولی میتواند معنیهای زیادی داشته
در حال راه رفتن ۰ مثلا در اتومبیل» باآن تصاویر گذر نده درآنطرف شیشه بهمن خضوش میگذرد» و تکرار میکنم» من نمیتوانم خودم را در مو قعبت آرام تسب
مجسم کنم.
و اصولا آدم ناآرامی هستی. یکی ازتظاهرات ابن خصوصیت شخصیتیتو,.
بهسرعت خواندن و طرزباره کردن نامههاثی است که بدستت میررسد.
فلینی يك نوع واکنش عصبی است. نمیتوانم چیزی را در جیب نگهدارم» همه چیز را ریز ریز میکل؛ آگر جولیتا نباش که جلویم رابگیرد ازينهم بدتر میکنم. مطمئنا" يك نوع سعی بیما رگونه استبرایآزادکردن خود از چیزهای بیفایده. و اساسش براین امیدغیر منطقی استوارشده: همهچیز راخراب
میکنیم تا از صفر شروع کنیم.
درست آست 0 این د
ادامه دارد