Cinema - Tehran International Film Festival (Nov 1976)

Record Details:

Something wrong or inaccurate about this page? Let us Know!

Thanks for helping us continually improve the quality of the Lantern search engine for all of our users! We have millions of scanned pages, so user reports are incredibly helpful for us to identify places where we can improve and update the metadata.

Please describe the issue below, and click "Submit" to send your comments to our team! If you'd prefer, you can also send us an email to mhdl@commarts.wisc.edu with your comments.




We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.

Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.

بخاطر آخرین نمابش فیلم (ساعت .۱ و ۱۳ -سینما امپایر) دینو ۱ با کد و شته : سسیل استار (استاد سایق با گدانویچ) ترجمه : مسعود مدنی «پیثر با گدانویچ» که تا مدتی بعنوان «دانشجوی میهمان» در کلاس‌های تاریخ سینمای من دردانشگاه کلمبیا (سالهای ۱۹۵۷-۸) حاضر تا ات عفد . هیجده ساله انعطاف‌نایذبر وجسوری بود . وی‌کاملا" مصمم بود وخودش‌هم هر ان را متقاعد میکر که روزی به هالیوود خواهد رفت وفیلم خواهد ساخت . چطورشد که او درآن سنین‌خردبه کلاسهای منآ مد( کلاسهای من برای دانشجوبان دانشگاه بود) نمونه‌ای است کوچك ازاینکه او چطور سرنوشت را بمبارزه طلبید تا آنرا رام خود‌کند. اولین روز قبل از شروعکلاس وارد شد و با لحن ترح‌انگیزی ازمن پرسیدکه آبا میتواندا بدون نامنویسی یا پرداخت شهریه در کلاس‌های من حضور داشته باشد ودلیل این‌کارهم «اشکالی» بودکه وی بطورمبهم وتاحدی پنهانی به‌آن اشاره میکرد . من‌درجواباو گفتم که میتواند ( کمااینکه درموره هردانشجوی دیگری که چنین وضعی داشت؛ چنین میکردم .) « با گدانویچ » یکی از پرحرف ترین دانشجویان من بود. نه البته پرحرف درطول گدانو یچ بات ارز بایی کلاس» بلکه بعدازکلاس» گاهیاوقات نیم ساعت تمام مرا به مجادله وبحث میگرفت . من‌معمول" موقع درس وحتی بعداز کلاس دربحث‌ها سرپا هستم. این‌امر قاحدی بدلیلآنست که دانشجوبان فراوانی میخواهند مجبورم کنند تا کلاس وبحث را وقف موضوع‌های مورد علاقه وموضوع‌های غیرمورد علاقه آنهاکنم . تاحدی هم ایستادن من به‌دلیلآنست که من‌وافعاً میخواهم گفتگوهايم پربنیان قوی وعینی قرارداشته باشد. این امر باعت‌شده که من‌هميشه سرپا باشم. اما با گدانویچ پیشتر ازهردانشجوی دیگر مرا روی پاهایم نگاه میداشت . این را خوب پادم هست » زبرا آن سال بهار من باردار بودم ویادم میایدکه سنگینی وزن جنین باعث ميشد درطول بحثی‌که با او داشتم دائم ازاین پا به آن پا شوم . درعین‌اینکه نمی‌خواستم بحث خودم را با او کوتاه کنم » با گدانویچ مثل هميشه حرارت فراوانی ازخود نشان میداد وازهیچ چیز بغیرازبحثی که دنبال میکرديم» | گاه‌نبود . این‌بح‌ها بیشتر دراطراف این‌بود که اومبخواست کلاس‌را وقف موضوعهای مورد علاقه وموضوعهای غیرمورد علاقه‌اش کند. چا نکه‌ماههامیگذشت رفتار «با گدانو بچ» 1 اسلا" نشان نمی‌داد که او سرسام ۳۳۳ دانشگاه کلمبیا حاضرمیشود. ونزديك به خرسال بودکه این موضوع چنان کنجکاوی مرا تحريك کردکه بخوه جرآت داده واز او درباره ان « اشکال» که مانع شده بود وی بطورعادی برای کلاس‌های من نامنویسی کند» سئوال کنم . پیتر این‌پار با دستپاچگی که ازاطمینان به نفس قبلی او بعیدا بنظر میآمد » توضیح دا که بخاطر نظام پوچ واحمقانه دییرستانی که درآن‌تحصیل‌میکند, مجبور است بث واحد رپاضی راکه قبلا ازان رد شده بود پا آنرا نگرفته بود . دوباره بگیرد وچیزهائی ازاین قبیل . خلاصه حفیقت ابن بود که وی دبیرستان را تمام نکرده بود وبرای نامنوبسی دريك کلاس دانشگاهی این امرسلماً «اشکال» بزر گی بود. اما من این حقه را به دل نگرفتم حتی از کار او به سرشوتی وذوق هم آمدم . باید بگویم رفتار وی هیچ وقت ابناحساس را درمن‌بوجود نیاورد که 9 باه رت ازمن به کلاس میآید. 1 حدی هم من فهمیده بودم به این دلیل بودکه وی میخواست خود را در محبط وسیع‌تر و مبارزه| میز بحث ومجادله قرار دهد تا بتواندا علائقش وتماپلات قوی‌خودرا درسینما بپان کرده وازآنها دفاعکند. با بك‌چنین روحیه‌ای‌بودکه «با گدانوبچ» بعداً خودرا به‌قسمت سینمائی‌موزه هنرهای‌مدرن معرفی کرد وپيشنهاد کرد که برنامه‌های نمایش آثار سینمائی گذشته برای آن‌ها تشکیل دهد وهمراه با آن‌ها جزواتی درمورد فیلسازان مورد علاقهاش نوشته وپخش کند. البته این پیشنهادهائی بود که کتابدار کلا" مأْیوس قسمت ی «ربچارد گربفیث»باسپاس‌فراوان : سالهای ۱۹۲۱-۲۷-۲۳ بترتیب موزه هنرهای مدرن رساله‌های« با گدانوبچ»را درمورد«و لز »» دهایر ٩‏ رات مت ور د. پرای «با گدانویچ» فرصتی بوددکه وی فیلم‌های مورد علاقه‌اش را با رها وبارها تما دهدا تا بدین‌تر تیب درزمینه مطبوعات‌نامی‌برجسته بدست آورد. مهمترازآن 6 همانطو رکه وی‌بعدا اعترراف کرد» این امر باعث شد با گدانویچ با خدابان مقدس دنیای سینمائی‌اش درزمینه‌هائی کم وبیش یکسان آشنائی‌های معقولی بدست آورد. دران موقع وی درسنین بیست بود واین سنی است که وقتی با گدانویج نیوبورك را به قصد هالیوود ترك میکرد» باید تعداد فراوانی‌ازافراد بود ی ویک وتا این موقعیت . دست اندر کار سینمارا شناخته باشد» ومهمتر اینکه