Cinema - Tehran International Film Festival (April-May 1977)

Record Details:

Something wrong or inaccurate about this page? Let us Know!

Thanks for helping us continually improve the quality of the Lantern search engine for all of our users! We have millions of scanned pages, so user reports are incredibly helpful for us to identify places where we can improve and update the metadata.

Please describe the issue below, and click "Submit" to send your comments to our team! If you'd prefer, you can also send us an email to mhdl@commarts.wisc.edu with your comments.




We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.

Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.

کار شده‌ام . ۱ به این ترانیب « گناه و لذت» ازدرون میل وآرزو درحس چنین وضعیتی بعنوان يك فیلم «متفاوت» متولد شد. ‏ خرین فیلم من «الکترا» بازده فصل (سکانس) دارد اما این فیلم سیصدو چهل‌وسه فصل . اقا بكت‌وقت شها گفتید«فیلمهای من‌فیلمهای کوچکی هستند » محدودند » ومقبول بعضی از افر اد جامعه » فیله‌های و افعی بر ای سینمایو اقعی نیستند » ساده ساخته می‌شوند» ار شو دگفت نو سن دگی بادوربین ۰۰ .» منظورتان ازسینمای واقعی‌چبست ؟ آبا منظو ر تان«سینمای عمومی‌ثر » از آنجه که شما «کوچك ومحدود» اصطلاح کرده‌اید » است ؟ مر ۳1 همه‌ی سینماروها می‌دانند منظور از «سینمای عمومی‌تر» چیست . يكك تماشاچی‌واقعی نمی‌رود يك فیلم مجارستانی را. ببیند او می‌رود فیلم ] مرربکاپی‌تماشا م ی کند. «سینمای عمومی‌تر » مثل «ادییات عمومی‌تر» پیست. سینمای‌عمومی‌نر قدرت اقتصادی وسازمانی‌ست که يك فیلم دارد . فرض‌کنید سالی دوهزارفیلم ساخته می‌شودکه آزاین دوهزارفیلم تنها هزارفیلم به بازار طبیعی وعمومی راه پیدا می‌کند. وبه همین نحو . . . می‌شود گفت حدود پانصد فیلم یعنی يك چهارم " تولید سالانه نود درصد سالنهای سینماهای جهان را دراختبار می‌گیرند. این تمایشگر بك قدرت عظیم فرهنگی وخرده فرهنگیست . این آن چیزیس که «سینمای رعمومی‌تر » هست . 8 ضمناً آیا» به این خاطر «عمومی‌تر » نیست که شارح عقیده‌ها » ارزش‌ها » الگوهای کرداری طبقه حاکم ست ؟ بنظرشما هیچکونه رابطه‌ای بین‌قدرتاقتصادی وپیوستگی‌ووفاداری به پاره‌ای ازمدل‌ها وارزشها نیست ؟ لا محتوی » ارزشها ومدل‌ها درسینما ای یا نن. آها نباید تصو رکنید که نمز‌توان يك فیلم بدعت گذار وغیرمتعارف درچهارچوب چنین سینمایی ساخت . يث‌بار هنگامیکه با مدیر بك شرکت مهم پخش فیلم که خیلی مرا تحویل میگرفت (با اپنطورنشان‌می‌داد) صحبت‌می کردم با و گفتم چرا تابحال او یکی ازهمین فیلمهای مجارستانی راکه «به‌به چهچه» می‌کند نخریده است . او جواب داد این کار غیرمهکن است . چراکه اگر او فیلمی‌را برای پخش عمومی‌برنامه کند که متفاوت‌با] نچه که مردم بآن‌عادت کرده‌اند باشد او اعتماد مردم را برای همیشه ازدست خواهد داد . اپن بطور آشکار معنی‌اش این است که قدرتهای سینمایی کنترلی را اعمال می‌کنند که آ نقدرها برمحتوی وایده‌های يك بيك فیلمها نظر ندارد که برپیام کلی آنهاکه باید با دبگر فیلمهای سازمان «هم‌جنس» باشد. 33 8 بنابراین شما مطلقاً راجع به این مسئله که يك فیلم « متفاوت » تتواند به جامعه‌ی سترده‌تری راه پیدا کند بدیین ستید ؟ لا خیر» زیراکه عردم عوض می‌شوند . آنچه که امرروز ممکن نیست چند ماه دیگر ممکن می‌شود . درواقع ضرب وریتم این تحول مرتباً درحال سرعت گرفتن است . سینمایی که خودرا بعنوان «عامه پسند» تعریف وتعیین می‌کند ‏ زمینه‌ها ومدل‌های مشابهی را بدون ابداع هیچ چیز جدیدی تکرار می‌کند. بطورعمومی و کلی ا کرصحبتکنيم اين سینما خودرا نه به این دلیل که خود چنین می‌خواهد بلکه به این دلیل که تهیه کنندگان وپخش کنندگان ازخطر کردن در به مسیرهموارشده بچسبند. اما اگر تهیه کننده با پخش کننداه شجاعی‌پیداشود که بشما امکان‌ساختن چیزی تازه را بدهد شما می‌توانید پیروزی معجز هآ ساه بی راممکن سازید» چراکه عمل" مر‌دم در جستجو ی شیوه‌های نازه درسینما هستند . بلابالاژ در کتابش ماجرای قابل مثالی را حکایت . می‌کند. گویا یکی ازرفقای روشنفکرش‌نو کرش را برای‌اولین‌بار به سینمامی‌فرستد. مرردهر اسنالك بخانه برمی گرد که نمایش و حشتناک بود وپرده مرتباً سرهای بریده شده‌ای را نشان می‌دادکه آلبته مقصودش.« کلوزآپ»ها بوده . امروز حتی پك بچه سه چهار ساله ممکن نیست چنین فکری پسرش بزند. انسانیت درحال رشد است" . لدع نمی‌شود «رها شد. این دوره رهاپی آغازش مشخص شد. پایانش معلوم نیست . به سخنان خود بانچو هم که تکیه کنیم فکرمی‌کنيم تا تهیه کننده شجاع دیگری پیدا شود برای ابن فیلم غیرمتعارف ولابد صاحب ابداع باید مشتری موز پانچو «موضوع» اس تکه نمی‌دانم چرا دم دست او چیزی‌پیدا نمی‌شود واین‌همکار ابتالیایی اخیر (جوانا گالیاردو سناریست همکار چهار فیلم آخر بانچو) هم گویا کارچندانی را بعهده ندارد . مشکل پانچو «تکنيك» نیست که حالا با علم کردن سیصد وچهل وچندا فصل این فیلم درمقابل بازده فصل الکترا خودرا کاملا در وضعیت جدیدی تصورکند. اولا" که حقه‌ای در کار است وآن اینکه فصل‌های طولانی ما لوف پانچو بجای خودش باقیست منتها هرنکه فیلم . چند تا آزاین فصل‌های طولانی را یا پلان‌های سکانسی را قطعه قطعه کرده وبه ترتیب یکی از این » یکی ازآن » یکی از آن دبگر را سرهم چسبانده است . تقطبع‌های نا گهانی که درفیلم هم هست بیشتر آزاینکه وظیفه‌ای دربیان بصری فیلم از ی رده فا تست رک آدمیزاد هم آزاین در .وتعمیم آمروزی ات فقط باید منتظر بود 8 بعهده داشته باشد درجهت ذ کر آبن : طلر که به خدا من دبگر آن بانچونیستم . «م شده‌ام 9 شاخ درآ وردن نباشدا وحتی اگر خرد ۳۵ با ۶ مترمن ۳ تک بهرحال هرچه هم «خیال» کند و وء وینگی وحشیش داشته باشد باز زندکی ه ده ازنقش نقش هرپرده‌اش ( که به‌باطل خبال یر در آن‌دارد) خ انده می‌شود؟ مگرمی‌شود ۰ بهار وجوانی سینمایی بانچو بی‌تفاوت نش ِ ح ی ۰ می‌ز پابان الکترا : «الکترا» 9 دور ۲ خت. . بانچو همیشه فیلمهای خوب وتماشابی می‌ساز این یکی که تماشاپی‌ترین است همه‌اش سرشار تابلوه‌ای جوانی وشباب ست » برهنگی ‏ شبنم سحروحباب شامپانی وحربروپوستهای کر وتن‌های سالم وخوش‌تراش است . بازی آزا واختیار است . بازی امکان (شیرین‌ترین بازء ات بازی جوانی است . بازی امکان که ؛ جو انهاست وحصسرت وی وحسادت ما جوا بله درست است اپنجا دبگر پای سازمان سینما؛ مجارستان درمیان نیست . برهنه‌هایش برهنه‌تر 3 9 بر ِِِ ۳ ِ ات اه طعم ۳ ۱ نچشیده نرفتند » شیرین‌لبان نبوسیده نرفتنا ابریشم واطلس نپوشیده نرفتند » شهد عشق 8 را ننو شیده نرفتند » پایکوبی نکرده نرفتند » 3 ندیده وعشق نورژیده نررفتند ی چکارشا اد ۳ ن‌ها ک تبسم 1 شده را 99 ۸ است . 3 اما این فضای اترپشی مجارستانی | کاریش نداریم خودش نیز می‌گوید «بکیریم و «رهاکنیم» ۳ باشد اپتالیا ویو گسلاوی ٍ بجای خود . این فیلم با تمام وجود مجارستای است باتمام ذراتش‌بانچوئیست وجززاینکه شاعرا وعاشقانه قبولش کرد و «هرج ومرج» را ناشی به میان آتش می‌جهد که بمیرد اما نگندد چاره‌ای نیست . این حرف خوش ودردناك یانچو پانچو از رودربابستی وجبهه‌داری با خود خارج شود . و گرنه خوشبختانه «رها» شده است وا چیز بست که سپنمای پانچو تابحالکم داشت .