We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.
Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.
«سول باس» کارش را بعنوان يك گرافیست در اواپل دهه پنجاه درنیوپورك آغا کرد » ولی بزودی به ساحل غرب رفت جائی که يك دوره همکاری طولانی وپرنوسان با «اتوپرمینجر» درانتظارش بود. «پرمینجر» تحتتأثیرپوسترهائی که «سول باس » برایفیلم «کارمن جونز» ساخته بود قرارگرفت واز او خواست تیتراژ همان فیلم را طراحی کند.
موفقیت «سول» دراین کار برایش سفارش نهیه تیتراژ «خارش هفت ساله» را به ارمغان آورد و بهدنبال آن وی دوباره نزد «پرمینجر» برای همکاری درتهیه «مرد بازوطلاثی» برگشت . از ۱۹۵ تا ۱۹۷۲ «سول باس» برای «پرمینجر » دوازده بار » برای هیچکاک سه بار وبرای مایکلآندرسون » وایلر» كوبريك » وایز» کرامر وفرانکن هایمر هريك » یكکبار کار کرد واوایل امسال هم با جین کلی روی فیلم «اين است سرگرمی . بخش دوم» همکاری داشت .
قدرت ووپژگی پگانه طرحهای باس تاحدی از علاقهاش به داشتن در زو شخصی کامل با تمام مراحل" تهیه يك فیلم سرچشمه میگیرد وتاحدیهم ازاحساسات شخصی نیرومندش نسبت به ماهیت کار. میگوید :
«درآفرینش تبتراژيكفیلم باید د رگیری صادفانه وهمراه با احساس سئولیت نسبت به چهارچوب کلیفیام به کار نزديكك شد. تیتراژفیلم باید وابسته ومنعکس کننده هستی فیلم با ونیزصورت يك وا کنش نسبت بهآن را داشته باشد ... فکر میکنم مهمترین چیز اینست که وسپله معرفی نسبت به موضوع وقصد فیلم صادق باشد. به عبارت دیگر باید چیزی آفریده شود که بیان کننده موضوع فیلم باش ورابطهای عمیقتر ازيك شباهت سطحی ازنظر سبك با فیلم برقرا رکند. 1
«مثلا" صحنه گربه سیاه در فیلم «سمت وحشی خیابان راه برو» از ماهیت ویژه آن فیلم ریشه میگرفت . داستان فیلم در «نتو اورلئان» در دوران رکود اقتصادی رخ میداد وبه جنبههاتی اززندگی که
در کوچه پس کوچهها م ی گذشت و تضادها وانحرافهائی/,
که ازاین زند گی برمیخاست » مربوط میشد. اندیشه اصلی اپنسکانس عبارتبود ا زگربه سیاهی که درقسمنی ازبك پس کوچه که به اصطلاح قلمرو اوست درحال
پاسداری است ووقتیگربه دیگری واردقلمرو او میشود با او میجنگد وبیرونش میکند ودوباره پاسداری را ازسر می گیرد . این اندیشه نمادی عمودی ازموضوع فیلم بود . البته توضیحی که هم کنوندادم خیلینطقی وقابل فهم بود » ولی حقیقت اینست که با زگ و کردن » تشریح ودوباره زنده ساختن يك امر بدیهی و روشن وظیفهای مشکل ودرعینحال هیجانانگیز بود . هرقدر يك موضوع سادهتر باشد بعنوان آغاز يك کار آفرینش هیجانانگیز ثر است .»
این درگیری شدید باکار وعشق به رویاروثی با وظابف مشکل واحنمالا" ناممکن درصحبت «سول باس» آشکار است » هرچند از ورای نوعی شوخطبعی که به او احازه نمیدهد اندیشه «کار درهالیوود» را خیلیجدی بگیرد .
در فیلم «جایزه بزرگک» ساخته «فرانکن هایمر» از «سولباس »خواسته شد صحنههایمسابقها تومو بیلرانی را کارگردانی کند. درنخستین روزمسابقه وقتیاو بصحنه فیلمبرداری رسید ودید که حدود پانصد نفر سیاهیلشکر با ده دوازده راننده با اتوموبیل آماده حر کت هستند ومنتظرند ببینند او چه شاهکاری خواهد کرد » بلافاصله دستور يكك استراحت برای خوردنقهوه را داد وخودش با يک اتوموبیل درمسیر مساقه براه افتاد که تصمیم بگیرد با هنرپیشهها چهکار بکند. نتیجه این تصمیم یکی ازهیجانانگیزترین تیتراژی بودکه تاکنون دیده شده . خودش میگوید : «من صحنههای مسابقه را بهصورت يكفیلم مستندگرفتم . مسیرحر کت) توموبیلها و کیفیت مسابقه را مطالعه کردم وحدود ده دوربین با عدسیهای مختلف درنقاط حساس مسیرقرار دادم . فیلمهاتی را که بدین ترتیب تهیه شد مورد ارزیابیقرار دادم وبعد دوباره صحنه مسابقه را برایگرفتن قسمنهائی که هدف ومنهوم سابقه را روش کنند گرفتم» .
تهیه سکانسهای مخصوص تیتراژ فیلم همه کار «سول باس» نیست . درفیلم «روح» بهکارگردانی «هیچکالك » او مأموریت یافت صحنهای را که میبایست تأثیرفوقالعادهای داشته باشد» طراحی کند : «هیچکالة ازمن خواست روی چند صحنه کار کنم که یکی ازآنها صحنه قنلدرحمامبود . دراینصحنه قراربود «جانتلی»