Film and Art (Dec 1971)

Record Details:

Something wrong or inaccurate about this page? Let us Know!

Thanks for helping us continually improve the quality of the Lantern search engine for all of our users! We have millions of scanned pages, so user reports are incredibly helpful for us to identify places where we can improve and update the metadata.

Please describe the issue below, and click "Submit" to send your comments to our team! If you'd prefer, you can also send us an email to mhdl@commarts.wisc.edu with your comments.




We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.

Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.

یمس چجر ۳۳ ث‌ خیلی ساده راه میروی ۰ یکهو چاهی پیش راهت فر ارمیگورد: بدون اپتکه بفهمی, تا گهان داخل‌جاه مبافتی, و هرچه فریاه مبز ی کسی بکیکت نما بد.,, خبر هرت را در روز نامه‌ها مینو بسند. و بمد مجلس‌ختم» هینطور چهلم وسال و-. وباز بر عکس: خیلی ساده‌لر و خیلی بهتر؛ يلك بلیط میخری , بکهو جابزه بز رک نصییت میشود و هن سبب هیگردد که سیر ز دگیت قفییر کند .۰ سمفت ز تگث بسهادر آمد.روز امه‌فر وش يكروز امهو چند. مجله‌سینها لی و غیر سیندا لی بداخل‌منر لا نداخت ورفت., او لن مجلهر ۱ ۶ه برداشتم"» سر جایم خشکم [۵: یلوفر» فرخ ساجدی,عشق, از دو اج و.». جر بان چیس تکه من نمیدا لُم!!. مت بهمه‌چیز فکسر میکردم ۰ جز ازدواج ؛ شا بد چون بکیار این‌طرق «قر یا لعنتی ۱» بگرد نم آو پختهنده بود. ور قنی مفرم از آن «لیثر » سوت کشید , هنوز زن ویچه‌ای را بسدك مبکشیدم , که زن ابرائی نبود وتنها بخاطر عثق به سیْما و فجر بیات‌پیشتر دراین امر , _بتول معروف » مسرغ هساپه را به‌غاز لرحیح داده ,و با هنر پینه‌ای ازسینمای آلمان ازدواح کرده بودم وسرانجام این ازدو اج هم چیزی بجز طلاق نود , بهرحال کر افنادم ؛ بدنال پك فرصت مبگشتم ؛ که خودباشم و خود. تنهای‌تنها و ییا ند بشم با ین» با ان که چه کسی عامل‌این «شا بعه» مینو اند باشد ... نکند محمدزرر ین‌دست برای موفقیت هرچه پیشتر فبلش «شکوه قهر مان » فیلمی که سب شد من و داو» ؛ من و یلوفره در براپسر هم قر ار گچر یم و بازیکنیم , شا پعه را بر سرز با نها | نداخنته , که اگر چنسن پاشد قرارداد رابا هم خار ش‌فخ خر اهم کر ۵!:., ۰ بکر وز گذشت» جمع‌ها جمعشد, من؛ تبلوفر, محمدزر پن‌دست وهمه و مه » تعامی گاهها بئان متو من بود و پلوفر + که من چه وفت به داو» ؛ میتگرم» و «او» چه وفت‌پمن که شیرها را آغاز کنند م در حالی ۹ ۵ «او» پم مینگر یت وله من به اد * وهی‌طور که سرم ۲ یکیو اصیم رف رای که طرف‌جا مار آب میکنه » لوی صورت «او» خیده شوم ...سر بلند کسردم و قصه عسی از : شا بود منصف تیلوفر را درجامه سیاه ددم واین گفته بهحقیقت پیوست که زن درجامه سپاه بیش از حد معمول ز پا میشود» وسیاه نها رنگی است که درای هر نزادی بر از نده‌است؛ حتی سباهپوست که باز رتکد صور ش ازر ند لیاسش روشن ار است ؛ چه رسد به «او» که سبزه بود وحالا که رویم باز شده » باید بگو بم که سزه بود و با ملگ خلاصه کار آن جله‌فیلسر داری«شکوه قهرمان» هرچه بود تعام شد وجده بعدی », دوروز بمد مو کول گشت؛ و دوروژ بعد من که آمدم هيچيك از دست! در کار ان فیلم نیامده بودند ؛ لحظه ای نشتم , صدای بای ز ا ای بگوش رسید و بعد. يك سلام‌ظر یف... | سر بلند کردم؛ پیلوفرا.. نی آهگو نه کنید و گفت : شما شا بعه‌وروابط آ ُجنا فی» من وخودلانرا بر سرز با نها | نداحتیدا الناقاً من هم هن سوّال را هیخو استم از شا بکنم, مگر خیلی تاراحنید ۱ قر پبا + آخه شا افیا زد و بچه » اینکه مهم ثیست + و ابا من بیشتر ازشما اراحنم! « شوخی لمی گنیدا! دبروز آن «مردلد» غا خواه شا معر قی شد , امروز من , فردا «ابکس»» بس فردا «ابگری, و... وفکر_ نمی کنید, ابنطور که مرو هارا حلوی شما صف‌م ی کشا نند, برای شما چندان حوب نباشد؟ والبنه ار راهم بگو یم که از من یکی. #هرسیت ] قبول دارم که هی ابنها شا یعه است, چون خودم. پدون آنکه رابطه ای چندان با شا داشته اشم. بار این شایعات را بدوش میکشم اما.». روزی دیگر گذشتء من در بارم « او » درست فکر میکردم و حتی اععراضی شداشتم که چرا «او» را بنن باصعللاح می‌چسبا ند اما ازاین درعذاب بودم که «او» خواهد ,و اچار از «هرد سوم»وغیره ام بیان آیده که فردایش آمد و گفت: شما چه خیال می‌کنید؟! آیا خیال م یکنید که در استی از اینکه‌شا یعه عثقی اخیرر۱ بر ای من ساخته | ند ۳ اندازه ار احتم ؟ البنه بله در يك صورت ناراحت م که شما هم بی‌نهایت ار احت باشید ۱ می؟ ه, ه, اصلا من خیلی هم خوشحال م که این شا همه به‌حقیتت به پیو ندد! مثلا من‌وشما ا.. فکر فم ی کنم» و او لین مخا لف من خا و اده‌ام است : خانواده‌ا ی که کلی تعهد و جدانی نست به نها دارم ؛ و بعد مردک ی که با يك من سر بل هم نمیتو اند و اقعاً خودرا من چا ند و البته محا لفت! بن‌مر دلد تقئی مهم تخو اهد داشت ودر وافع الکی‌سر و صد ار اه! ند اخنه که‌ما هم بعله !, واما فکر می‌کنید که کسی با عشق و از دو اج یلو فر و فرخ‌سا جدی‌مو افقه هیچکس وهیچکس ۰۰۰ خیلی آرام قرار ازدو اج ذاشته شد ؛ ومن و «او» بی‌سروصدا دهم در آمدیم ! خا نها بکه مر اسم‌عقد ما در آتجا صورت گرفت ؛ میدا نید به‌چه میما ند ؟ به خا نها بکه‌سا کنین آن‌مشفول متلاردو بدل کردن قاچاق هتند » چه که لمام رفت و آمدها کنترل میشد 4۳ تکند محالفی سر بلن دکند و هرچه رشتهایم پنبه شود و«قص؛ عنق» من وداو» تاتبام بیا ند ! وحال ما دو نوع زوج هتیم؛ «او» هم هسر من است و هم هبکار من ؛ ودر حا که عده‌ای مفرضا ه ۳ بناحق میعفتند , فلانی که من باشم برای بهره برداری بیشتر با یلو فر از دو اج کردهام که مثلا نقش‌های‌مفا بل «او»را بر عهده بگیرم واز پله‌ها ی که خیلی‌ها آرزو یش را دار ند بالا بروم و ... روز بیست‌وچهارمآذرماه سال جاری که دوسال تمام از ز ندگی مدیر له سعاد لمندا نه من‌و یلو فر گذشتا» ابت شده است که اینها نیز حرفی بوچ بیش نبوده و نیست»