Film and Art (June 1972)

Record Details:

Something wrong or inaccurate about this page? Let us Know!

Thanks for helping us continually improve the quality of the Lantern search engine for all of our users! We have millions of scanned pages, so user reports are incredibly helpful for us to identify places where we can improve and update the metadata.

Please describe the issue below, and click "Submit" to send your comments to our team! If you'd prefer, you can also send us an email to mhdl@commarts.wisc.edu with your comments.




We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.

Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.

از : حسین‌مدنی همه از دست‌غیر مینالند سعدی از دست خویشتن! اجازه میخواهم قبل از اينکه به گفته جای آقای سمید. و ا؛ پاسیم گفته باشم پنوان حسنمطلم قنیه‌ای را عریف کنم ۱ میگویند دو برادر بنامهای نقی و نقی برای خوردن گیلا پیاغی رفته بودند . تفی که‌پز رگتر بود بالای درخت و نقی که کو چکد بوه پائین درخت ایناده مه تقی که بز رکتر بود عر گپلاسی که‌یدحان خودمیگذاشت يك گیلا. هم برای نقی که کوچکتر مود هیفرستاه ۱ ولی نقی با اینکهمر تا دهاش می‌چنیید دائیا #انق؛ میز و اثاك میریخت ! پدرشان سررسید و چون گریه نقی را دبد بخیال اینکه تقی سر نقی را کلاه میگذار هی را گفت ت در مقابل هر گیلاسی که میخورد یکی‌هم بهنفی پدهد ۱ نقی پاژ نق زد و پدر تق, را گفت در پراپر هرکیلاس دو دانه پرای نقی بفرستد .. اما ی پاز هم تق میزد ! پدر برسر تقی فریاد زه و گفت : اسلا تو هود چیژی نغور و هبه را به نقی پده !.. ولی نقی باز میخورد و نق میژد ! سرانجام پد گیریها وق‌زدنهای نقی بهتتكآها.ه که از ها پدر ! تق زدد من برای خوردن و کم و زباد بودنگیلاس نیت . به تقی بگو از آن بالا بیابد پائین ! چون من چشم ندارم که او را آذبالا به‌بیئم ۱ 1 نميدانم چرا وقتی گنتگوی اقای سعید راد را در روزنامصه اطلاعات خواندم بیاد قضه فوق افتادم . از تعام گفتدهای ایشان چند جمله مر او ادار کرد ۷ در باره آنها جوابگوئی کنم , آقای راد از اينکه دیده‌اند خانم لرتا وآقای ظهوری و رضا کریسی و بنده روی سن رفته‌ايم و چوایز برندگان را داده‌ايم فریاد وامسییثا برداشته‌اند که : ای‌وای سینما از دست رفت! لاشخورها ! جنازءمتعفن این‌سینمای | بتارا پیر ! و بته‌بندی شده رز پردند و قالب یخ در دست م جوانان گذاشتند | و بمد اظهار شعار فرموده‌اند که ؛ ما یرو های متفی را که سینما را پوجود آورده‌اند شست خواهيم کرد ... والع من خیال‌میکنم. که اقای‌سعید راد هنوز کمان میکنند جوایز سپاس را ما گرفته‌ايم وبحق‌جوانان حنرمندی چون‌اینان خدای نخواست تجاوز کرده‌ايم ولی برای اطلاع آقای راد باید عرض کنم عزیز ! امال برندگان جوایز متبوالها خوشختا نه دوست کانی چو بهرام بیضائی و ناسر تقواشی و زکریا هاشمی بودند که ما باافتخار و سربلندی پراین موفقیت‌چشمگیر مباهات کردیم و از جان و دل کف زدیم ... ما برای بیضائی و تقوائی از جان مایه گذاشتيم و قدمشان را برچشم نهادیم تا حد مقدور پیروژی آنها را یگرمسی پاسیم دادیم . آنچه که مرا دچار تردید ساخته اینت که مبادا علت این اعتراضات از آن چهت است ک» چون آقای راد را از نمد جوایز کلاهی تصیب نبوده است ایشان را وادار به فریاد اعتراض و بهانم جوئی و احیانا «نق* زدن کرده است ! اما این دیکر به خانم لرتا و ظهوری و سایرین مربوط نیست؛ متاع ایثان را در باژار داوری بهیچ قیمتی پذیرفته‌اند تا حصرت آقای راد را نیز چون دیگم چوانان هنرمند په افتخار دریات جوایر مفتحر سازند ! واما پرای مزید اطلاع آقای راد باید عرش کنم . معمولا در جشنواره‌ها و مسابقات جهانی رسم براینشت که جوایز همیشه بوسیله ععتمدین و پیش کسوتان قوم به برندگان دادء میشود . من باب مثال آقای وارن بیتی جایز» اسکارخود را از دست «باب هوپ» هنرپیثه پیر وقدیمی سینما دریافت میدارد و خانم «استریسند؟ افتخار میکند که اسکارش را هنرمند بزركك و بسا تجربه‌ای چجون «بت دیویی» پدستش پدحد , حمچنین کاپها و تشانهای افتخار نیز هميشه ازجانب و احترام داشته باشند و هکر کنه مثلا اگر «لورنی الیریه» ب چایزه اسکار شود وآقای آ لن‌دلون پیاید و جایزه او را پدهد ایب حرمت جایزه و احترام چشنواره! بین نمیرود ؟ آقای راد در کفنتکوی‌دیگری اظهار نظر کرده بودند که باید ملك‌عطیمی ها را کنار گذاشت میخواهم پکویم در سورت چنین غملی آیا راه برای شما خو ۱ شد ؟ آنها که ایشان نامبرده‌اند پرای‌این سینما زحمت ککیده‌اند » آنها تمام نیروی جوائی را گذاشته‌اند تب امروز افای راد در پهنه سینمای پومی خود عرض‌اندام کند و توسن مراد را در میدان هنر هفتم‌بجولان درآوره ( لرتا جوانيیش را و زندکیش را در راه هنر این مرزوبوم از کف داده است وامرو که کرد و یار محت و اندوه برچهره شکته‌اش نشته وقنی جایزه سپاس رابدست هنرعندجوانی میسپارد قلبش از خوشحالی میطید و رای جوانانی که وارث جای پای او در سن تآتر و پا پرده سینما هتند ارژوی افتخار میکد. او پر خنده های شما اشك شوق میریرد و بیضائی را پخاطر آن موفقیت بزرکشس در آغوش جان میگیرد ۱ آقای راد , شما اگر ایس حرئها را برای آنکه شهرتی پدست آورید و در جمع مردم مطرح‌باشید عوان کرده‌اید پاید عرش کنم : پائین آمدت تغی چیزی سر عوفمیت نقی اسافه نمیکند ! بلکه این نقی است که باید با پشتکار و شایستگی » خود را به تفی وشايدهم بالاتر از آن پرساند وگرنه لقزدن و بپانه گرفتن جز آنکه ود و دیگران را رنج و عذاب دهد نیچه‌ای نخواهد داشت ۱ در پایان ناچارم پمد از آن حن مطلع يك حسن ختام هم عرض میگویند پدری پا پسرچواش پهحمام رفت ۰ تشنگی براوستولی شد » پر را گفت تا برایش آب خنکی فراهم سازد ؛ پر که به حرمت پدر اهمیتی نمیداد رفت و در ظرف حنائی ناپالك آب سرد خزینه ریخت و بست پدر داد ۱ پدر اژ دیدن آن بی‌احترامی آء سردی برکشید و په پسر گفت :