Film and Art (April 1973)

Record Details:

Something wrong or inaccurate about this page? Let us Know!

Thanks for helping us continually improve the quality of the Lantern search engine for all of our users! We have millions of scanned pages, so user reports are incredibly helpful for us to identify places where we can improve and update the metadata.

Please describe the issue below, and click "Submit" to send your comments to our team! If you'd prefer, you can also send us an email to mhdl@commarts.wisc.edu with your comments.




We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.

Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.

باچنك پسردصود نش پست» بیشرف , نو کوشغم خوابا ندومرا «زمین ردو تت ۲ معد 4 من دی<سددم , راکید دیطظری من حم(ه کرد. در آت لحظه‌ه زار ان «کر بهءزم‌خطور کرد.ا کر اده‌فهمید که هن و پسرش -رو سری دازيم بدون شك از ازدواجمان جلوکیری میکرد و اکر ایرج سس چشمدازد يا اژمن‌صرف نظرمیکرو دیا اینکه‌بایدرش کلاویز میتد ازطرفدیگر واقعا احساسی شرءو ححالت یکر دم که فر بده ومادری یا دیکران منواودادد آن حالت ببوتدد: آ نوقت‌دییکر هیچ چوز بر ای من‌نمیماند... پده ایرح حمچنان ما ول‌با ندام من چدك‌می انداخت. من اذتری ود وحشت داشتم 1 2 ود ته پدری بمن ی زا دمی‌ردئد ل اطاق هوشدند چه میشد! خدا مود‌اند حتمسا قتلی انذاق میا وتا د حتما ایرح و یدرم کلاویز موشد‌ند . ویا مادد ایرج رای همیشه از ثوهرش دا میشد این افکار اژحد مر ۱ موثرسولم داد و بیداد بکتم ذیراآبروی خودم در خطر بود در يك لحظه‌خودم دامتلیك‌غریق وی ی توفا دستی هم برای تحات من در از نی دهرسو کشیده هوشوموهیج ارزویش دسود و بمن که بی‌حس و گر 24 ! خودء یس ۰ با حوو خود کشی میکنم دار این کی لعنتی ر احت هیشوم . هون مثل يكث مرده در دست و بای پدد ایرج آقتادء بسودم و دون توچکتر ن عکی العملسی در ۱ 5 و هن می‌بایست خود کشی ی هیچ مقاومتی حرلازم مود سزامن محکوم ۰ فا :9 ۰.۰ هر گاه که فعار تیه م سده است پددایرج عافیت ده همم مش ,رو لامن دز ن"« داشعم ه‌منحلاب فصاد کشوده میشدم . داشتم دد عردابی غرق میشدم 4 بهیجوچه خودم نمیخواستم . من در همان لحظات احسای میکردم مثل غدچه‌ای کسه هدوز نشکفته است دادم دار هوشوم , شایسد تقصون <ود من‌بود که با ایرج هماغوش شدم شاید هم سر نوشت مسن این بود . مودانم چه‌مدت در انرج 5 من«ماعوش‌بود, اما «موخقدد <س کردم که‌وقتی‌مر | از آغعوش آده‌های‌همست , 4 گوشه اطاق‌قر اد حسو در ها کرد :مدا خودشر ابه کمد‌ی ؟ا اشتم-> ت ونگاهلفت وم داخت‌مشکی‌ساخت ونگاه‌لفتید ی مرمش‌داتوی‌نگاه‌من ر یخت. او با ۱