We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.
Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.
بافتم .... سینمای پیشر و!
اشتباهتان _سه
یتر مطلب ه
» نمیغو اهم چیزیدد بادءٌ
ولاید «پسروهها که ن روزهاد اساختهاند , متوضم , الیتفته انکه نیت به [ اتفاقا
ی کنم که اینمساً لهیقوق| لماده
جقاوت باه بیتعادت داشم
اعتنائی حیهست. امااژ آنحاأ که ددعین حال حدس میز نم کاسههاشی پشت تیم که این قضیه ۱ باشد, قعلااژ نوشتن چیزی دداین ۲ باب دست نکهمیدادم . ت جهن مسأله چیزدیگرست» درو اقممیتوانم نگوی که این ماجرآی انشعاب وتاسیی «کانون سیتما کران پیشرو» يك مشک مرا؛ حل ترد . توضیحمیدهم چندسالیاست (آزهمات زمانقیصر و کاد) که سینمایما دستخوشيك تحول ساژنده شده است . اذنوع آن تحولاتی که در کشودهای دیکرهم قراین و نظایر بسیادی دادد . همه نهشتهای سینمائ ی کشودهایدیگر» سیدمایمتحول ما نامی برخود نداشت که هوبتشیر امشخی ساند. غالبااز آن بهعنوان «موحنو» یاد
اما برخلاف
میشود, که امااینيك ناددستیاست , چرا که اصطلاح «موح نو» فقط دودهثی خاص وتمامشده اژسینمایفرانسه دا مشخص میسازد و به کار دیگری تمیآید .وتابراین استفاده اژواژههاشی , عادیتی. نظیر «موح نو» (فرانشسه) وبا «سینمای نو» (برژیل) همانقدد میتواند خندهداد به نظر دس د که کار آ نا نکه منیابمثال_فیلم «ددشکه» چیدا نگودئا لیستی خواندند ۱ ... بندهظرف اینیکیددساله اینسر کردانی نام دادن به نهضت چوانسینمای بومیمان دا داشتم (دحتی شرمسادانه دمضیوقتها عماز امطلاح «موجنو» استفاده کردم) تاراشکه سرانجام تأسیی کانون سینما گر انپیشرو اینایده دابهمنداد که پس میشود این سینما دابا عنوان«سینمای پیشرو» باد کرد که هرحال ددحديك نام و نشان , اصطلاح بدی نیست. بندهجسادتاً بهرفقایمطبوعاتی هم توصیه میکنم که از اینیی بهجای واژههائیعادیتی نظیر «موحنو» و امثالهمتر کیب «سینمایپیشرو» دابه کادبرند تاموجودیت آن بهعنوان نام يك نهضت سینما ی هرچه بیشتر تثبیت گردد .
جمشبدا کر می
با لاخر ه دا
۹ ۰3 فرزر دق اری>
درد ستم شود 4 نعان بان نشان که اش هد جو ۳۲ بدوادی یو تا
۰۹ ۰ ۰ ۳ کعد و« مر نو رد.آها هید
را اششی_هفتسال تما مه شبو هر دود ۰ فیهی 7 ِ ی
«فری»م نمیشودامثلفر بادی دد دیس اب
جرفهای آن هتر بيشه ددجه سو
برغوغایسندیکای هترمندانْ.دردیازدردهای اددامره
کههیج, جنخیلیها هم توپ پر شاد | گر مندطر «ش
دهانت و...عغیره»
عصهام شد براک مردكك
یجاره که بت هر
برای با لادفتن وردشدنفلات«غول» پر دهیسینه نوشدوخوش بیوشدوچنانشود که« اسمش»سقز تویدها نها باشد . دسلهیهرچه آدم
«دزد» وقا لتاق و بر پدرومادددا رویپردهسینمامیچسپا تددر دپیشان «یکی» که بکیدیکردا شر یف وخوب دخوشگل مامانی و تو
نشان بدهند . بدبختی همدداشجاست که آن بکیهر از ؟
«آخود» میخودد , و این یکی هم آتجا دهم اینتصا است . بعد... فکر کردم که هیچوقت سابقه نداشته که «شکمسبر» از «شکم گرسنه» خبر داشته باشد
حرفهای آن هثر پیثهی ددچه سوم و چهادم ددان اجتماع
«حنرمندانه» باد کشکی بود که بیصدا تر کید, پامثلفر بادیدد دس اب