Film and Art (May 1974)

Record Details:

Something wrong or inaccurate about this page? Let us Know!

Thanks for helping us continually improve the quality of the Lantern search engine for all of our users! We have millions of scanned pages, so user reports are incredibly helpful for us to identify places where we can improve and update the metadata.

Please describe the issue below, and click "Submit" to send your comments to our team! If you'd prefer, you can also send us an email to mhdl@commarts.wisc.edu with your comments.




We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.

Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.

پس چیکار کنم ‏ پاون‌نزديك نشو ! سعمی کن این فاصله رو حفط کن ۱ علیرغم وحتت و هراسی که رفته وفته توی و جودم سراز برميشد سس اخودزا کنت ل ۲ +حودرا تترل رده .و پرسیدم . ولی چرا من باید: اد او فاصله پکیرم !؟ حت دکنر با بیحوصلگی از برخاست و توی اطاق شروع نقدم ح ۱ زدت کرد و با لحن ناآرامی‌گفت: انکار نه بنفم توست و اد تا دون سعی‌تن اون جیزهائی رو نه 9 3 بهت تعتم بخاطر بسپاری و مرتکب ۳ پیز اشتاه نشی ۰ بات آشتباه تو . ققط کافیه که ... انداخت و ر بر لس ناحجود نجو کرد ۰ موز تا ساعت ده خبلین تاقبه .. داستان دنداله دار نو شته: م. صفار خیره شد . به حیاط به باغ‌وبه طو فانی که هر لحظه شدت میگر فت طو فان در خارح غوغا میکرد. باد » وحشی وس رکش » توی‌درختان خشکیده باغ و لوله می‌اتداخت و زوزه ناخوشانندش » سکوت مه شب را بطرز ومم‌انگیزی درهصم 3 غر سب وجندش‌آود خو دسعی دارند خبر اد حمادته شگرف و بدهند . حادئه‌ای که ندون عفلیم »هراسنالك و تکان دهنده بود. بدون آنکه جرات‌کنم از جام تکان پخورم باتردید از دکتر «پرهام» که همچنان به بیرون و به فعر تار یکی خیره شده بود پرسیدم ؛ دکتر اون خیلی ایسجسا مد .تو جرب سیری بخوابی 3 الان د در و فته ۰ تا تعجب گفتم : ولی تازه . ساعت نه و حیلی خب ؛ همین وقتم برای دختری: سی و سال تو دنره بلتد بلندشو همین‌الان‌برو باطاقت درو از پشت ببند و راحت بگیر بخواب . زودباش ! در حالیکه اضطراب ۰ تمام رك و بیام را ببازی گرفته بود از جا برخاستم: و بالحن آلتمیاس «برهام» با حالتی فیرعادی ود وحشت زده بساعت دبواری