We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.
Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.
تیتر ها 9 تیکهها ..!
٩ فرشته جنابی : من درآغوش طبیعتاحساس «خوشی»
. 1۹
ی
ماهم جزئی از «طیعت» هستیمر !
۱ ی ۱ 8 فرندون فرحزاد ۰
اباشد ۷
یه هنرمندان حیکار داری » آز خودت حرف بژن !
۱۳ 5۲ مد ما هی«
منبدهکار نیستم
هنرمتطد حتما یاید («سواد» داشته
۱
لابد. 4۳۱ هیچی نگیم » بهچیزیر هم طلبکار میشی !؟ 6 نظام فاطمی : من آن فیلمهائی که ساختهام ناراضی
هاهم همینطور !! 6 ۰ صفار :
ساختنش یاتماشا کردتش
هیاهو يك تجربه نامطمئن و خطرنالداست.
9
فیلم دغته : سر و بدژد 6 رفیق !
داستان فیلم از انعا شرو ع میشود که جناب نیو کاظسمی مسئول آگهی های مجله فیلم وهنر (تصوبر فوق)» آینروزها حسایی جوشیشده و دربدربدنبال دوستان و حضرتانی می رده که با سلام و
8 فیلم و هنر صفحه ۲۸
صلوات آئهیهای رنکارنك دراین محله سنارش دادهاند و حالا که آگهی ها جاپ شده و به اصطلاح خرشان از بل گذشته » این اقای کاظمی مارا هی قال میتذارندو
کاظمی ما » می گفت : من توی
استودیو های فبلسرداآدی ومحافل _
هنری 4 شدم مثل آرنیست قیلم «سرتوبدزد » دفیق!» » چونتا سر کلفام توی ین حاهاییدامیشود دوستان ورفقا سرشون رو میدزدن ودور آذ چشم بنده ميزنند بجالد و بندهرو بايكدوجین صورتحساب نرو تمیز قال میفآرن ؛ تورو خدا این هفته داستانفيتم شدن بندهرو بنویسید تاشاید دوسنان حساب کار نستشون بیاد !1
فرخزاد شومنیکهابنروزها حسانی بیکار شده واذ شکست فیلم دلهای
بیآرام درس فبرت نگرفنه » بعود جدی تعبمیم کرفته بکبار دیگرهم و
دريك فیلم سینمانی بازی کند و پیراهن عشماندیگری برایدشمنانش بوجود آورد ۱
محافل هنری تهرآن معتقدند که آتر فرخزادمیتوانست درسینما يك چیزی بشودبا همان فیلماولش میشد و این تصمیع اوبرآی بازی دريك فیتم دیگر باژهم آوراسکه بتبول خواهد کرد او
ک و گوش تلفن کرد!!
دوسه دوز قبل ؛ توگوش توشی تلفن دا بر میدارد تا بادفتر
مجلهتماس بگیرد .
آنائی از انطرف سیم می تو ند : بله ۱
گوگوش : آفایصفار تشریف دارن ؟
آقا * نه 1
ک و کوش : آقای عبداللهی جی 1
: پس کیاونجاس !
آ فا به شما جه مربوطه خائو ۲ حون 1 توتوش : مکه آونجا دفتر
فیلم و هنر ثیست ؟ اقا + نخیرخانوم ؛ شمار «رو عرضی گرفتین ا گوگوش کهاز توپ و تشر آقا عصبانی شده ؛ فریاد می زتد حراداد میزنی آقاجون » حللا من شماره رو عوضی گرفتم » تو چرا
کوشی رو عوضی ورداشتی...هان!
۰ کفشهای اصغر تر قه..! بکروز اصفرترقه در خیابان
قتم میزد . یکی از دوستان بة آو برخورد کرد ودید که يك تنکه کفش فهوهای و يك تنگه کفش مشکی با کرده است . با تمحب که بوشیدهای ؟
اصفر ترفه با بهت وحیرت جواب داد واله تمیدونم جی شده که همجی شده ۰ اتفافا بكث جفت کفش دیکر هم در منزلدادم که یکیش قهوهای ویکیش مشکی است . من نمیفهمم کیسرم. کلاه تذاشته ودو حفت لفش تاهمرنك بهم قالب کرده 3
بهمنیار تلو بو نو نیی!
اخی را شنیدم که بهمینار کمدین رآدیو و سیئما » باشنهکفش هایش ساتیده شده آز بس بلههای تلویزیون را گرفته و بالا رفته . یکی آذ دوستان ميگفت اآینجناب بهمنیار چنان تلاشی برای گرفتن بات سربالتلویزیونی آز خود نشان میدهد که یکروز در میان بك طرح سریالی میزند زیر بغل و بطرف تلویزیون ره میافتد و بطوریکه دآوی میگفت تا بحال یکبار همبا دست پر و لب خندان آژاین سفر های جند ساعتی برنگشنه ٩۱