We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.
Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.
بقبه بر هنهای
فا 5 ۰ بلا فاصله در را بشت سرش بست و مرا با يك دنیا دلشوره و تگرانی تنها کناخت ۰ اقرار میکنم بااننکه تاآن شب حوادث و خطراتبزر گیرا پشت سر گذاشته بودم ولی وقایع حیرتبار این خانه » مرادستخوش
مول وهراسی ماقوق تمام آنها |
ساخته.بود . میکردم ؛ مثل ,این بود که وزنهای سخت و سنگین به باهايم بستهاند.
نمیدانم جقدر بهمان حالبودم که صدای فرو افتادن و شکستن شیئی کانم داد ۰ این صدا ازسالن شنیده شد و بطور حتم با خروج دکتر بیارتباط تبود + علیرغمسستی ووحشتی که تواما سراسر وجودم را در چنك گرفته بود » بطرف و" دویده وبانگرانی از اطاق بیسرون جر اب2۳
یکباره احساس خفگی کردم. نفسم بند آمد و فریاد توی گلويم خفه آنچه که در مقابلم فر ارداشت»
احساس ضعف و تاتو ائی قدرت حر کت نداشتم و
۲ تکاندهنده و وحشتبار بود آنجا در وسط سالن يك مرد قد بلند و باريك اندام ؛ با دستهای خونین استاده بود و بمن لبخند میزد.
آنن: مرد .» صورتی استضوانین و جشمانی درشت داشت. . رنتات چشمانش بنظر خاکستری میرسید ولی خاکستری نبود؛ لبهایشبار يك و کبود بود و خنده موذبانهای که بات ردیف دندانهای سفیدودرشتش را نان میداد . بیاراده اسان دا بیاد قهقهه خاموشاسکلتینفرت بار؛ میانداخت ؛ این خصوصیات برای چند ثائیه در چشمانبرهر اس ونگران من جای گرقت وبسرجای ميخکويم کرد . پس دکتر کجا بودا بیش اذ آنکه بتوانم عکسالعملیاز خود نشان دهم » مردجند قدمجلوتر امد دستهای خرن آ لو دشد۱ ضوی جیبهای بارانیش برد ودر خالیکه به گلدان شکسته کنار بابش اشاره میکرد با خونسردی گفت:
مث اینکه شمارو ترسوندم . افتادت این گلدون خیلی سروصد! داشت: 1
ویشت زده خودم دا عقب کنیده و بدون آنکه قدرث حرف" زدن داشته باشم» دهائنم را جند بار , باز ویسته کرده وبمد با صبدای خفیف و نارسائی نالیدم
اون کجاست؟ دکتر کجاست؟ ۱
فیلم و هنرت صفحه ۳۰
بیآنکه باین حرف من توجهی کند » نگاه سرد وعذابدهندداشرا باطراف گرداند ۰ چرخی دور سالن زد و پس از اینکه همهجا را خوب بدقت تماشا کرد .
7 مه
قیسیم دیگری وبا همان خونسردی گفت
شما از کی تا اوتجا که
حرف میزنین؟ من میبینم. ما دو نفر تو این خونه تنها عستیم ۰ تنهای ۱۷۵
کنه
ناتمام
بقیه دنیای رنکارنات
لیکن با تما اوصاف ؛رجعت او به سینما پس از دو سال چسه دلیل قانع کنتدهای میتو انستداشته باشد ؟
او مستقل و پولدار و منمکن بود و بقول خودش دوستان خوبی را در خارج از سینما داشت .ولی هر خال جافبه برکششی .سیتمتا هنوذ هم جدبش می کرد ۰ شاید او فکر میکرد از راه قلمزنی هرگر یجائی تخواهد رسید و با خواهد رسید متروط بر اننکه جسزاع مخل هنریمیلر + باترومن کاأیو تسه باشد که هر کر نتوانست باشد !
خودش این نکته میکو ید :
(چیزی ترم و تسکین بخش در ستاره سینما بسودن وجود دارد . من ميدانم که آرزش ها اغلب نادرست هستند ۰ هن هی ب دانم که بایددرباره تمام حوادث حوب و بد دناآندیشه تنم واین کار دذ هم میکنم ؛ بطور حتم . ولی بعنوان ياك ستاره سینما >
هواییمای شئوغ بهترین صندی را در آختیارتان بگذارند. ».
فیلم. جداید کتدیس 9 خانه شماره ۸۱۱ که در آن * چازلنز گرودین یمزر میسوان وتزبور عاوارد * بازی دارند ی کمدی ماجرانی است که نر, سور سر قت ۶ تن الماس به ارزش ۲۸ ابلیون» دلار از پایگاهی در «میفر» بهان 2
ی مس
در ۱
ون افکر نمی کنم چیز بخصوصی مرا بطرف این فیلم کشانده باشد.
مهوت خودشن میت
بك فیلمعشقی است و خندهدار. مردم دا دوست دارم و اشتیاق الیوت کانتز تهیه کننده فیلم مرا
هم سرشوق آورده 99 11 تمام
یه کارمن اسکوئی
شما تصمیم گرفتید مینما رانحربه
میگوید : همینطور است و من در واقع با این دو فیلتم فقط سینما را «تجربهه کردم و خوشعالم کهبااین سرعت توانستم سینمار! بتناسم . ۱
میگويم : آتر واقعاً سینما
دا به آين زودیتو انستبد بشناسید»
پس جرا ناتهان آبنطور آزش دوری کردید ؟ :
میگوید : من خودم فکر یکتم نها :قفتل ان اد اوه گیری محتاطانه فقط خوبشناختن سینما باشد !
ميگويم : یعنی چه؟!
میگوید : يعني اینکه من باشر کت در دو فیلم توانستم بفهمم کهاین سینما باهمین مُشخصبات ایدهآل من نیست
ميتويم : سینمای آیدهآل شما چه چور سینمائی است ؟
حواب میدهد : دقیقا نمیتوانم این اندهآل را پزبان بیاورم. ولی با ذکر تضادهای این سینما با ۱فکار خودم تا اندازهای میتوانم خطوط امصبلیاش دا روشن کتم.
ميگويم : مثلا تضادی کمدر فیلم اول » با آبدهآل خودتان حس کردند » جی بود ؟
ميگوید. : دور زن باکره من بطور مطلق دچار يك اشتباه شدم وآن این بود که فکر می ب کردم با بستن قرارداد و سر قتن و دادن قول ۰ يكث کار اصولی کردهام. در حالیکه باتمام اطمینائی که به سازنده فیلم داشتم . ناگهان متوجه شدم که اجبار دادم علیر شم خواسته خودم يك نقش تااندازدای سکسی بازی کنم و سربیچی ازاس نقش به همان دلیل قرار دادهصا ترانم مقدور نبود !
میگويم : فرض میکنيم که دد زن باکره ماتما۴ گفته های شما را پذبرفتهايم و باور کرددايم که شماد د ار بك اشتباه یا در واقع در آثر يك غافلگیری به نقش های سکسی و خاتی آذ هنر ؛ تن دادهاید ,
در فیلم دومنآن (« بی ححاب») حرا دقت نکردید ؟
میگوید + من حس میکنم که این سئوال شما بکنوع استنطاق عتری باشد » اننطور است ؟
میگويم : باتوجه به اظهارات میحکم خودتان در مورد ورود به سینما » تقریبا همینقور آست آ[
میگوید : من در مقابل فیلم دومم با تجربهای که از فیلم اول داشتم * تضمیم لرفتم هوشیارتر باشم و ایدهآل خودم را بهسینما به امبطلاخ: تسیل نم .
میگویم : به چه نتیجهای رسیدید ٩
می 5و بد من خیلی تلاش کردم که بتوانم آنطوری که خودم قبول دارمباشم؛ ولی متاسغانه به این نتیجهرسیدم که اين کار همدد. این تسیتما فیسر ممکن است و هنوز بنظر خیلیزود میرسد که چنین اعمال قدرتی کرد /
میتويم : پس باآین حسابء شما در فیتم آول ندانسته واجبارا تن به بازادی بودن دتدید و در ثیلم دوم تنوانستید که تن بهاین امر ندهبه ؟
میگوید : این دو قیلم پااین دو ننیجه گیری کران » لااقسل این: حسن. دا پرايم داشت که نا خیال راحتتری توانستم کارخوب کردن دا فدای همینطوری بازی " کردن: نکم | ل] تمام
بعیه پنه که سوژه فیلم دا به تصویر کشیده بود . وحالا يك ابتکار دیکر بخرج داده است . در فیتم آخرش«انسنیتو جاهل» را باب کرده است ! شاید صفانی بااین کادش میخواهد . ترتیبی بدهد برای لیسانسیهکردن جاهلها .. آخر در تین دوره وزمانه جاهل بی مدرد بترد هیچ چیز نمیخورد ! طرحقازه «نودی کسرآیی» شیوهمرضیهبی
در پیش آرفته است » هرگاه که شهرنش با خطر فراموشی مواجه میشود باکارگردان بة یت چهره موفق/سینمارحدوستی و صمیمیت میریزد» خودرا عاشق آنها ظمداد می کند. و پس آز مدتی بازنامش سر زبانها میافتد » حتمااین خبررا تاگنون بارهاً در محلات خواندهاید.
این برای خودش نوعیتدبیر است » بااندکی تفاوت .۰ تدبیر خانم نوری کسرایی سکسی است و بطوریکه شنیده شده است ؛ خیلی از هنرپیشگان سینمایایران» برای آنکه شهرت توری کسرابی وا بادوام سازتد تصمیج آرفتهاند» چهرههای موفقی شوند ؟
: در فیلم. «دیحجاب!