Cinema Star (March 1954)

Record Details:

Something wrong or inaccurate about this page? Let us Know!

Thanks for helping us continually improve the quality of the Lantern search engine for all of our users! We have millions of scanned pages, so user reports are incredibly helpful for us to identify places where we can improve and update the metadata.

Please describe the issue below, and click "Submit" to send your comments to our team! If you'd prefer, you can also send us an email to mhdl@commarts.wisc.edu with your comments.




We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.

Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.

داستان سستمائی ‏ هو ند -آ خلاصه شماده پیش ) ۴0۲۲0 «هو ندو لین » که‌دو ثبرد خونیتی ازدست سرخ یوستان فراد کرده»به کله‌ای درمیان سیابان است که با تنپا بسرخود دود آن زندکی میکند. ۱ ۹ ۳ نها را اتحام میدهد و هتگام شب پناهند میشود .صاحب این کلبهز نی هو تدو کار هعای زن که ۲نجی ناء«ارد میگوید شوهرش روز بعد مراجمت خواهد نود اما هوندو متهپید که او درو غ میگوید روز بعد هو تدو باقامتگاه‌سر بازان رسید . دراطاق قرمانده قلعه »شخ ناشناسی که از قافه‌اش خائت میبازید با او صحبت ۳ می کرد » بعدز خار ح‌شدن تاشناس»هو تدو مدتی یافرما ندم‌در بازء‌حمله احتما لی‌سر ح بوستان صحت کرد و سس‌ازاطان یرون آمد. در حین خرو ح‌صدای قیل‌و قا ی توجه اور بخود جلب‌تود ۰ وقتی بحل‌صدارفت:دید همان شعص تاشتاس با دو نفر دیگر که]تها دا خوب میشناخت مشفول بازی بو کر | ند.هو تدو ۲ تهار! از بازی‌منم نسودو لی‌شخص ناشتاس خودراء وی‌هو تدوانداخت وهو ندو نز با با يك مشت محکم ور ایس دیگری پر اب ننود و ناشتاس نیز قرقر کنان ازدد یرون‌دفت ۰ سآزد فتن او :هو ندو بر سید -اين آدمی کبود؟ اسش چیست؟... اسش(لو)است (ادلو)» و برای میارژه باسرخ بوستان باسر باژان‌همکاری می کند. باشنیدناسم(لو) خون بچهرء‌هو ندو دویدو باخود کفت -عجب! پس | ین مر دشوهر [ نجی و بدر (جاتی) است ۲ هرچه بود؛هو ند؛و لوو یکتفرد یگ عازم آوددن[ تجی بقلمه شدند . زیر اوازجله افراد معدودی بود که درخارج از قلعه بر عیبر دوهر آن‌مسکن_بودموردهجوم‌سرخ پوستان قراد گیرد.وقتی شب فرا رسید همگی پاسترناخت پرداعد د لها بود که‌سایه سرخ‌پوست ازدور نبایان کردید ازصدای پای[نها هنگی بدا رشد ند : بمد ازيك نبرد موحش دو نقر ازسرخ پوستان اسر و یکنفر فر ار کرد و فقط يك اس بر(ی ۲ نبا پاتی‌ما ندادداین‌هنگام(لو) ا(موقع استفاده کرده و طبانیه خویش دا برای تهدید هو ندو بخاطر کرفتن اس یرون آوددو لی‌هنوز آتش نکرده بو که هو ندو پیشدستی نمود. وطبا تچه (ش‌ر | خارج ساخت. پلافاصله صدای چد. تیردر فضاطتین| نداز شد و لحظه‌تی بعد»لو:درحالیکه چون مار زخمی بخودمییچیدبرزمین نقش بست... بالاخرء‌علوم شد که از آن دو نقر سرخ بوست اسیر؛ یکی [و یتوریو)ر گیس‌سرخبوستان است هو ندو دستورحر کت‌داد و لوداهم به پشت اسب اتداخت »در نزدیکی زمینهائی که‌به مزرعه 7 نجی‌منتهی‌میشد کسی 1 پادا واداد بتوتف تود . این‌شعص (سیلوا|)وسقید بوستی بود بود که بسرخ‌پوستان ملحق کردیده | کنون بکك‌سرخ پوستان ]ده‌بود . هو ند و به تسعربه (سیلوا) نکر بست و کفت:مثل ایشکه هو ندو به و بتوریو حمله کرد ز ند کی‌راحتی دا بین‌سرخ بوستان‌میگذر | نی؛ تسام سایلز ند کیت |ازمتك وچوب کرفته تازین اسب ۰ ازز نآن‌ومردان‌سرخ پوست بزورمیگیری‌در این‌هشگام؛و یتور یود یس تیله در حالیکه‌خون بصورتش دوید ور کپای گردنش یر آمده بودرو به‌هو تدو کردو گفت: -باید مرد شجاعی باشی که ددچنین لحظه می توهین‌میکنی و بخاطر توهیتی که به پراددمن ( اشاره به سیلوا ننود) کرده‌ای بایدجنك تن بتن کنیم لحظه ای بد؛و یتوریو و هوندو هر کدام با يك چاتوی برنده بجان یکدیکر انتادند . باز وی چیش زغبی‌شده واذ آن‌خون ج بود » یکار دا اداعه میداد » زما نی 1 جنکجوه بمداز حبله یکدیگردا میفشر: و دومر تبه ازهم جدا شده؛سر یعتر و و چارك: بکد گر میتاختند » سر | نجام پس از يك. و حشتناك ازطرف ویتوریو» هو تدواو به پشت خواباند و کارددا بگلوی‌و یت کذاشت ‏ در این مو قع‌و یتوریو گفت نوت ۲ [یاتا بحال‌دز فکرت‌نو ده است زندکی کسی دا بخری ؛ برای تو است زنده بىانی یابمیری و ای برای ۱ و تتیله من..۰؟ ۰ هه آخرالامر بیزدعه آنجی دسیدند » ۲ نجی‌مشتاقا » بیرون دوید. (جانی)هم با او بود » هو ند باقیافه‌ای کر فته (لو)* 7 نجی دا از بشت اسب پا لین | ند اخت و این شخص شو هرشما است ۶ بز نید ! کفتم شوهرشااست؟7 نجی‌درآهسته میگر یست » مانند این که تضایاد| فهمیده باشد زیر لب گفت :. آری خودش است. فردای آن‌روزيك کروه سواره با نها ترديك‌شد ۰( بوفالو) سنوان هنك کروه و ستوان مك کسی فرمانده » خودرامعر فی نمود وقتی 7 خواست نایبت کند که و یتور یور نیو ۲ نپاست .فرمانده کفت :بپرصورت وه من اينشت کانی دا که درسر داء پوستان هستند بجای اءنی هدایت بر ای‌همین‌منظور است که خدمت رسب و باسرعت‌دور شد روز بمد هو ندوا دا بگوشه‌لی کشاند و خواست یاو تباید که چگونه شوهرش (لو) وهر بار که شروع مینمود 4[ نجی . صحبت‌دا تشییر میداد تا اينکه [نجی من‌در تسام دودءز ند کیم بالو» خوش ومتاسقم که اینمطلب دا حالا به‌هو ندو کفت :برای او لین بارورز فهییده‌ام که علاته وعشق چیست . هبه کونه فدا کاری برای‌توبنا اين هنگام صدای پای اسبی را قطم نبود. 39 ِ ۰ در حالیکه بدن 1 مك کی‌داروی اسب‌داشت به 7 نها شد و جریان دا با چند کلمه زبر نمود . نبرد بین‌سر پاذان و ویتور شد که‌در نتیجه و یتوریو مقتوا