We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.
Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.
شه داستان
باه کوه کیش می 3۱ و2 7
ز راء رسبه ساره تفر رخواب بود ودید باضاهر شین ید ۳ قعطم مازه صدای پدرش
1 شنیه واژ 12 ار تسا اد
7 . عر #می 9 ۳ ۱ که ز کهوازه کر است بان کاپاره تر فته
بوون ساصلا چرا با نجاد فتی؛
میخواستمبو لی بیدا کم واژ آن جا بروم» وقتی باهاتری وستون بر خوردم و ئیز بدنبال همان چیز می کشت .7"توفت حلا عار بدست آورد .حالا تومیخواهی بهیال او بروی ؛ نمی خواهی باو فرصتی بفهی :
۷ بسرم داد »
مباها کم کم ضیف شدند و مادك
.همان فرصتی که او بسنو
بکدقعه دید صبح قر! رسیده است ؛ » . « ئی> ومات بایین رودخانه داشتند با هم مشاچره می کردند ظاهر! کی سیبده دما جابر خاسته و تصد داشته بود کهبه تهانی باقایق بگریزد ولی مات فهیده وماتم شده برد کی فریادی زد؛ پسچرا عر انمی کشی تا کاردا آسانتر کرده باشی؛ ت و که دفعه االت ست!؟
مات پرسید :منظودت چیست؟
-نو میدانی منظودم چیست ۰.۰۰۱ هادی هم تودا مبشناخت . تومردی دااز پشت با کلوله زده و بزندان دفته بودی !
مارك مدتی مدبدصیر کرد تابدرش حرف( کی )دا انکار کندسددیگر تنواتست صکوت دا تصل کنه ویرسید: |وراست می کوید ؛ (مات) تصدیق کرد و کفت: -آنمردآدم خویی نبود ۰ می خواست
از دوستان مرا از پای در آودد بمد از کشتن او مر احبز ندان "ا نداختند دپرایاین نود که شا ها مدتی ال من بمی خبر بودید ۰ من ایترا «وقبکه تو بزد کتر شده بودی پپنر می توانستم بنو بگو پم +
۳۳ او دا از پشت زدی؟
-توبك مارد هرطور که بکشی چه قرن مکند»
دلی برای مادك خیلی فرن میکرد اد ا پایان هبر این نست دا فراموش نغراهد کرد . وتتیکه دوبادهبراه افتاد ندمات و(گی ) هنوز در این باره ححیت میکر دندکی می گفت :۱ کر .منمی دانستم که او ۲ نجاست این موضوع د۱ غاش نییگردم ۰ تفط خواستم توبدانی.
سار خرب حالاکه میدانم!
...وحالا میخواهی پکناردیگردا نپر فتلبرسانی وهیچچپرهم چلوی ترا
سیر
تلو ر
بن» بعضی چیرها و جه تسب خوی
نر و دخانه... سرخ پوستها
» سخضو انندو
آثر | «رودخانه بیباز کشت نواز اینضا بعدمی قهمی چر | قبل از این که بدره پرسند مأتخمشدو بنو ازشمویمارك برداخت. مادك لمی س توا نست این نو ازشد | تحصل کند ۰ در شود احساس رقثمی کر دمثلاین کهاو با بدرش در کبرژشتی عشاد کت کرده بود
بز ودید تجسفر هی این چیز ها دا از خاطرش برد., هرمه آئهامی بایست بدفت پادو بکشند تاقایق سضرء هائی که سر راهشاندر وسط آب دبوار کشیده بود ند
بررخوره نکند وقتی کهقایقازننکه وادد آب کر دید « کی >سکوتدا شکست
--می خو استم بك چیزیدا خاطر نان درتبالاین هیه زحصت نو هرچه
بشترطلقت بیاودی بقید ترمیشوی»
مار ك و حشت ز دهاز لحن خسته و در ما نده «کی > باو نگر پست. دختركاز خستگی دچار ضفشدودر کف قایقافتاد . مات باهمهمیلی که بادامهمسافرت داشت تاچار متوقف شدووو باره در کناررودخا له رحل اقامت افنندند ء
وقتی< کی > دو بادهخود مد هنوز خیلی ضفداشت.ماتدخترك رابفاری که سریناه پشت [نهابودبرد.ماركهر کز لبان هیچکس رااپنقدر کبودر نك ندیده بود.از بدرش پر سید
-خیلیحالش بد است؛
-همسر دش است و همخسته و کرسته
۳
است.
مبهشان کرسنه بودنسد ۰ ولی چون امیدی برای بدست آوددن غدا نداشتند ماتی کفت سمی کننهتا با خواب گرستگی رافر اموشساز ند .مدتی بمدماك شنید که « کی > ازمات می پرسد:
نمی خواهی قبری بغوابی؟
نه؛هیتقدر که مار كدر خو اپ است بر یمن افی است ۰
لحن نرم « مات »مار تر | بشك| نداخت کهچگو نه ویمی توا ندمردیر! از پشتبا کلوهزده باشد. پالاخره موقمی که مار فگرمی کرد پیشاذ آن قادد بتصل دنچ گرسگی نخواهدبود چشم آنها بيك آهو افتاد .
پساز ] نکهعات پاکند وان دا گرفت د کشت« کی > تصییم گرفت پا آب تنیز بر ] بشاد خستگید۱ از تن خار حسازد. وقتی کهاو دو پاده باز گشت مات 7 برپلکردهد ددی آن مشنول کپاپ کردن
« کولب »به«کی» گفت ترا در جالی کوشت شعار بود , مارك در رفتار بدرق: میدید که اورامتعیر متا < کی >دو بهمات کرد و بو برای دخترك ابنقدر فائل باء مات پاسخداد؛ -هیچ» من بااو طور,
اودر کذشته باتو دفتار
قایق بیرون بیاود تد مارا"
< کی »دا نا کیان در بر
باین مطالما ندیشیدی؟ خشم ]لودی داشنید چرخی سرش يك کربه وحشی دا ّ آماده دید . بسدای نریاد مارك ؛ <«مات > بايك ۱ دراه فرازسید . بوی کو دا دیوانه کرده بود که ۱ صدای کلوله ای بر نمیا را تطعه قطمه کرده
يك احظه بعد دو کرده بودند از داه را ها بجسد حبوان مقتول فت ٩