Cinema Star (August 1954)

Record Details:

Something wrong or inaccurate about this page? Let us Know!

Thanks for helping us continually improve the quality of the Lantern search engine for all of our users! We have millions of scanned pages, so user reports are incredibly helpful for us to identify places where we can improve and update the metadata.

Please describe the issue below, and click "Submit" to send your comments to our team! If you'd prefer, you can also send us an email to mhdl@commarts.wisc.edu with your comments.




We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.

Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.

فکرمی کردم درسر در مزرعه ات من هنوز سرمرا لازم دادم چون تنها ماسلكت من‌است بعد مات جلو ردنت و توازش اسب برداخت -چه اسب‌تشنگی. مال کیست مال جوا تیاست بنام وستوو ن‌« کجا میتواتم اودا بیدا کنم؟ خی بان‌در و بلاك‌نا 5 تاکت» مات دوبه < کی > گرد -برو وزیاد طول نده باو بگو من این جا هستم » اومی تواند راد کندولی نمی تو اند مخفی شود قرار نخواهد کرد .تو فقط با او حرف یزن ؛ سمی کن علت آن عملش دا مات کفت پبادك کردو کفت ییا بسراغ قهوه‌هایمان برویم . وقتی که که آن‌ها بدنیال ین >وادد و اردمفا زء‌شد ندمات‌دید مارك تفنگید| که دوی دیواد بود بائت آورده و داددبا انکشت لس می کند مات از او برسد: -اين تفنك‌را دوست دادی:.. مال بسیار خوب .. و بمدرو تو باشد؛ مارك‌یاپرهیز از تگاه پدرش تفنك وسده دا دوباده دوی دیواد قراد دادحالا که ۱ ببطلویش رسیده‌بود اطمیتان نداشت که ز واقعا شیثی موود بسندش هیین‌تفنك می ! باشد مات باین چیزها توجهی نداشت اودوی آستانه درمفازه ایستاده و بائین خیابان خیره شده بود . کی و «وستون» ز همچنانکه آنها نزديك میشدندمات میدید که < کی > درباده‌چیزی با دستون مشاجره‌می کندو لی‌ظاهرآوستون گوش نمی داد و هم چنان چشمانش دا < بمات» ز دوخحه بود لحظه‌ای بعد ؛ اکپان وستون شثلولش‌دا بايك حر کت بیردن ۲وردو هليك کرد ۱۰ کر« کی > یوقم پدستش أٌ 1 صفحه ۳۴ ۱ 1 ۱ ۱ از دود بطرف او می آمدند. ۰ 1 ۱ 1 ۱ ۱ 1 1 ۱ «مارك» مشاهده کرد که پبدرش «کی مرا د رآغو شگرفنه ات" تچسده بود حتما مات از بای‌درمی عد. وقتی که کلو له خطا کر دو ستون‌چرخی زدو کی‌داسقف هل‌داد سددو باده‌بر کشت و بطرف مات جلو آمد.هات بسرعت‌خود دا دربتاه یوار کشید تا از دومن کلوله مصون باشد و از [ تجا نیز با يك جست خوددا بداخل مغاژه پرتاب کرد. مارك میدید که وستون از بله های‌جلوی عتازه بالا می‌آید. بی آنکه بداند چه‌می کند دستش بطرف فنگی که دوی دبوار بودزقت پبسرك هنك ابرداشت و نشانه دقت. فریاد« کی » از برون مفازه بللدشد: ٩ -زودباش‎ وستون بااین‌صدا دوی بر کرداند. درهمان لحظه‌ فرش تقنك‌مارك بلندشد و کلوله پشت. وستون تشس. ابتدا مادك تمی توانت باود کند که وستون‌دا کشته است حتی بخاطر نمی آورد که ماشه را چکونه فشرده است . عل فشردن ماشه زن‌خطر ناك 1 فیلم (زن خطر ناك)دانمایش می‏ دادند »بشت سرمابدری بایسر کوچکش 1 نشته ودلند» ۰. وفتی فیلم شروع شبد پسبرك از پدرش پر سبد: ن۰.۰ یس ذن خطر ناكت ساکت‌باش هزیزم ۰.. حالا ٩ کدامست‎ " ؛ خواهی دید. و لی‌پسرك باسیاجت عجیبی هر لحظه ستوال خودر اتکراو می کردومی‌خواست ذن خطر ناك‌را پشناسدبالاخر» پدر پسرك : بی طاقت شدو گفت: سا کت پاش بچه چان ۰ ۰ الا این زنها تمامشان خطر ناك‌هستنده دیواد غیر ادادی‌بود. یکدفنه تکان‌خوزد ۰ ۱ بود اتفان سافتد. ایتطور محر مردی متل( بن )نصا شا 5 ج بدهد مردم بساو «مردی‌دا از بشت با کلوله زد ابتطور میشد که بك‌مرد بز ن کی » با عجله بسوی(و زادی کنان کفت : -سلن" من تمی خواستم ۰ <«کی> بادامی گفت ۶ واه دیگرو موجوو بدرت.. 9 مارك‌حس کرد دارد که سدرش بگوید. ۰وقنی 7نجا ایستاده و منتظر دید را دای ۰ وناکهان بااح عمرت درك کرد که و |قماجه توا ندخوب باشد .مات اورا و بمدهردوی ]نها کی >د[ دیدند ۰ . وی بطرف سل:از ده رسید ند مات ایتاد تاسوادان درا دورشدند و [نگاه بطرا بوددو ید ۰۰ (کی) مث مارك در 7ستاأنه سوادان می‌تگر یت ( ایستاده بودهستش‌داروی: ۱ یسرم »اینها الان‌می 1 می‌توانید ]سوده پیز زد اعت‌دا ازسر کیر ید.. مارك دد آن‌حال" ( کی)د بدرش‌قصدا توجهی بسغنان پیر مرا لحظه وا کون های اس رسیدندو با