We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.
Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.
داستان سینمائی
دیبتر یوس گلادیاتورها (۷)
هنر بیشگان : ویکتورمیچر ( دیمتریوس ۳ سوزآنهیهارد
( مسآلینا ) مایکل رئی ( بطرس حواری ) دز
سراباگت
بیا) محصول_تمامرنگی سال ۱۹۵4 کمباز * اک سافرن کته لا 3
کدنعه دداثر. بوسه وحشیا نه یکی از وان لوسیا جیغ کشیدودیستر یوس فر یاد ۱ | کر تو خداهستی اودا ددیاب ۱) کلادیاتودها درحالیکه جسدلوسیا رپرری دستش انداخته بوداذ جلویپنجره تر یوس ردشد وپولا کریه کنان زندان دیتر بو :
ره اومرده است! چهره دیمتر یوس از زرط خشم ددهمردفت
نرار نود که دیمتریوس دا فرد| محنامیدان ما یشگاه بفر ستند و در [ نجا نبرد کید ولی اوهرطود که بود خودشراجزو بکجویان اعزامی بنمایشگاه داخل کرد ودر میدان آن پنج مردی دا که متعرضص ارسباشده بودند . بیدا کرد وهی آنها را یکی پس از دیگری بقتلرسانید.
تباشاچیان از هیجان نچه میدیدند دبوانه شدهبودند. کاسیوس فرمانده گارد مخصوص بامپر اطور می گفت: صحنه اید] کما امر وزدیدیمهر کز درتاریخ نمایشات کشود (دم) سابقه نداشته است. بپتر است بتماشاچیان اعلام دادیم که دیتریوس آذادیش داامروز بدست آودده استو آنگاه اورا جزو افراد کارد در آودیم. مالینا پیشنهاد کرد که اولازخود
اد پرسید ۰ کالیکولا بصدای پلند از دیتر یوس پرسید :
سیحی ۰ ]یا حاضری خدای خودو بیشو | دامپر اطورت مسیحر| انکاد کنی ٩ دیتریوس باسخ داد : در چهان امپر اطوری بجز سزار وجود ندازد و نی در هردو جهان مافوق قدرت او
لب
امپرا طود تبسمی بلب آوردو کفت: س میتوانید او را با منص قضاوت زد افراد کارد مخصوص در [وریدواو "ی بایست همچون تهرمانان بزرك وم|مشب 2 سد تربانی کند 1
> اسب دومعید (ای ۱۳ 8 مراسم تربانی کردن بكتوج بود. مسالینا جامي از ول 3۰ 13 1 ددد تا بروی محراب بگذارد یی چام رز پايك عر ۳ ۳ نک بخوههای پراند وو تا ۶ ۱۳۳۲ ۶ جکاد بکار خدایان است ۱ مر
شبارم ۱۴6
زد او 7
دنو تو
تست
خدای خودم دا متکر شدم چون آنچه را که بمن آموخته بود معا لف هم دلا ال عقلانی دیدم ۰ حال انتظار داری بجای آن خدا این مراسم کثیف رایدیرم 71 نوقت مسالینا دا نزد خودش کشیدو کفت:من تواحتیاجی بخد یان ندار یم . بر ایما گذشته و آیندهای وجود ندارد ؛ دم دا باسد غنیمت شمرد ! تمام مردم(دم) ازماجرای عاشقانهای که در ویلای کناد ددیا بين دیتر یوس وسالینا هیگذشت باخبر شدم بودند . کالیکولا بههمویش کلودیوس می کقت : امسال تایستان مسالینا درمعید ونوس بالهه عشق خدمت می کند ۱ |نکار کن عبوجان ؛ یکو که مسالینا در ویلای
بنار دریاً فیست و دیشر یوس جوان هم مصاحب دائبی او نبی باشد ۰ انکار کن
دیمتر بوسمردی است جوان؛قویو زیبا .هیچ
میدانی که و تتی اواز درتصر غارحمیشود نگهیانان باصدائیرساتر از [نچه که برای خودمن هلهله می کنند بانتغار وی فریاد های خوش مد دا بآسبان میرساننده یکروز دد ویلای مجلل مسالینا در کنار دریا دو تفر بلاقات او [عدند کی از آندو کلیکون » کلادیاتور کوه پیکر بود.سالینا برسید ۰ آندیگری کیست ؟ کلیکون کفت: |
ستاره سینما بط رس بررسید؛ پسچر |[ هدرمیترسی مسالینا با تحفیر گفت : من میترسماتوبجو مصاحبت ومثار کت غلامان و کدایان چه چیزیمیتوا نی باوعرضه کنی ۲ یرو یر ون! دیتریوس از دروارد شد وباین اعتنالی کقت + خوب پسیادان مسیحی تر| ازسقر فر | خواندند؛ بطرس کفت :نه »کادمن درشالدم پابانیاته بود. لباندیتر یوس بهم فشرده شه و کقت : بیارخوب ۱ گر نجااحمق .با نداژء کافی ییدامیشد که جز و یادان تودد آبددیگر من برایتچهاهمیتی دادم"یطرس لفت:سیح می کفتهیچمردی دا نبایستیحقیر و کوچكشمرد.دیتر یوس پاستهز| کفت: او اشتباهمی کرد» بطرس تو در نظرمن دیگر کوچکتر ینار زشی ندادی سالینا ؛ هیچ میدا ن ی که سبح میتواتست آب وشراب دابهم تبدیل نماید .و آنوقت پطرس کقت . او تادر بودهر ذرهایر| بالاتر ین درجه ترقی بررساند ...۱و ترااژ برد کیوغلامی [ژادی بخشید وحال]نکه منمی بینم کهتو ببقام بزر کتری نائلشده ای؛ اینطور ثیست؛ببقام تضاوت ینیدو بادم بهمان برد کیسایق باز کشتهای؛ بطرس باچهرءای| ندوهکین | زدرخارج شد وبدنپالش نیز کلیکون ویلادا ترك نبود . ره در تصر امپراطور » بعلت کمیابی کندم و شودش مردمتگهبا ناندرحال آماده باش بسرمیبردند ددیکی از هبینروزها بو دکهمسالینا نزد امیر اطور رفت . امپراطور باو کقت لابد خبر مهسی
ین مر د بر |یملاقأت د یمتر بوس دادی که در این وقت ویلای خودت دا
۲مدهاست با تویمن ۰ مسالینا پاسوع ظن کذاشته و باینجا آمدهای ؛ مسالینا چنین بچهره آنمردنگر یستو یکدفعه فر یادژد: تو (ماهیگیر) هستی ۱ وقتدا ببهودهتلف میکنی +دیستر بوسمایل بدیدنتو یست.
معجزه خرقه بهوش آمد ..
. وائمودکرد که این کنایه دانقهمیده است
و کفت : خبر من دوبارء خرف مسیح می باشد ۰ ءنمیدا تم کهچطور میتوان [نرا پیدا کرد ؛ ماهیگر که خرقه در تصرف اوست برم باز کشته است این خرقه در حقیقت حاملر ازز ند کی ابدی است... این ماهیگیردا دستکیر کنو جودش برای تو خطر ناكاست ! امپر اطود برسید. بر ای منخطر ناك است یابرای تو » ۱ ]با ماهیگیر (سیاب ژحیت تووعاشقت شده است ؛تودلت بحال. 7 من تمیسوزد پلکهمیل دادیازشرماهیگیر . خلاس شوی . درنگاه مسالینا اتری از اضطر| نبایان شدهبود امیر اطوزد نا کهان «ا خهبانان مخصوص دود و فر