Cinema Star (October 1954)

Record Details:

Something wrong or inaccurate about this page? Let us Know!

Thanks for helping us continually improve the quality of the Lantern search engine for all of our users! We have millions of scanned pages, so user reports are incredibly helpful for us to identify places where we can improve and update the metadata.

Please describe the issue below, and click "Submit" to send your comments to our team! If you'd prefer, you can also send us an email to mhdl@commarts.wisc.edu with your comments.




We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.

Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.

داستان‌سینما نی سیرسیاه آت) دبو بدفارار (ابرل‌البان) بارباراراش 5۳11111 (میلر قالورت) جانت‌لی (لیدی 1۳۲۳ ۸ ( مك‌فالورث ) محصول سال ۱۹۵6 استود بو یونیورسال -تمام‌رنگی . _ تر جمه: بر تو والتر بالاخره عصیم شد که شخصا بدر بار اعلیحضرت هتری چپاردم برود و از برادرش <[لبان»در خصوس اصل‌و هت .از استفسار تباید . میلز ۲تقدر باعش( لیدی آن)و تعا ليم جنگی سر کرم بود که متو جه خر وج وغست و ااقر بلا نت دشمن خو تن خویش در قصر نگردید. وی‌ايتك مشتول آموختن فنون سوار کادی بود و اجبار داشت که درتمام‌روز فقط بجز موقع خوابیدن سراپا غرق درزده های سنگیت باشد و بخصوص اسب‌سواری‌بازدهدا فرا میگر فت. بکر و زمجددامیلز سر جمس مر بی خود دادد یکی اذ تمرین هااز دوی‌ذین برژمی افکندو باعت |عجاب ناظر ین کر دید وقردای آن دوز نیز در ند از ملاقات های ینهانی خویش با < لیدی آن > این پیروژی دا باطلاع‌او رسانیدو بمدبامسرت اضافه کرد : (آن) امیدوادم که وقتی‌در آینده برای نبرد عازم فرانسه شدم‌تو یز هبراه من و ناظر بروزی من باشی (آن) با تشویش برسید.مگر خیال‌مسافرت بقرانسه را داری ؟ درچشمان جذاب او چیزهای دییگری بجز این سثوال خوانده می‌ شد که قلب میلز هه ۲ نپا دا بخوبی درك میتمود ولی او نا کهان بیاد نکته دیگری|فتادو پر سید: (آن)د استی‌شنیده‌ام که والتر بلانت بدر بار اعلیحضرت هتری رفته ودر ۲تجا باو عنوان شوالیه عطا کردیده است‌وهم چنین شنیده ام که وی یس از باژ کشت خیالاژدو اج باتر ادادد.. (آن) عزیزم » هیچ تومیدا نی که‌من از هبان برخودد اول شیفته و فریفته تو کشتم ؛ بدتال معاشقات صحت همای عصوصی ۲غاز کردید و میلز از دفتاد پدر (آن) کله و شکایت کردو لی‌دخترك تا کپان فریاد زد : تو حق نداری دفتار پدر مرا تقبیح کنیمیل داری که‌مناسبات خودمر| با تو قطع کنم ومسرت خودمرا باندوه مبدل سازم * میلز فریاد زد:یمن بکو » ۲یا من تا ابد بایستی مثل‌دزد ها و از دوی دیواد بدیدار توبيایم ۲دختر ك درحالیکه از خشم میلرزید لفت: میلز تو حیوان تفهمی هستی ومن رزومی کنم که هرچه زودتر از جلوی چشمم دورشوی ومرا از شروجود خودت داحت کنی.میلز با کال غض این امر را اطاعت کرد و دود شد ولی بدیشتانه وقتسکه از روی دیواد باغ برزمین می‌جست درست‌درمقا بل مك‌ورت وسر جمس که تصادفا از ]تجا می کذشتند نرود آمد. مك ودت اذخشم دیوانه شد و فریاد ژد : حالا دیگر بباغ قصر من هم معفیانه داخل می شوی ؟ ۰.۰ ولی قبل از که وی تادد بانجام عملی باشدسواری ازداه رسیدو اصیلزاده‌ای که برزین نشسته بود » باطلاع مك ورت رسانید که |علیحضرت هنری چپادم باتناق ولیمهد و عالیجناب یرل لبان» وسفیر بود کا ندی‌وعده‌ای دیتگر تا چند دقیقه دیگر بقصر داخل می‌شو ند.مك ورت دوبه میلز کرد و کفت: ينك تو بقسمت خودیرو تابعدبرایت مجازاتی مناسب‌در نظر بگیرم . پفرمان مك ورت میلز دا در اطاق تو با کنت دوورموا سفیر و درا لتز ام د کاب اعلیحضرا تن بتن‌نمالی. میلز با حیرت پرسید کنت ودموا قهرمان ایالت رو برو شوم ؟ سر جمس را لجن تو ار تکرانی 3 از این برد وحشت‌داری ٩‏ صحبت برسر ترس نیست ۱۰ مك‌ورت با این طرز ناجو!: سر جمس حرف او دا ۱ موضوع برسرمجازات پادهام مایت که ۳ ورت نیز ازهیان هبه‌جواتان تر اانتخاب کرد تادرمید| رو بروشوی . بعلاو ء کوش کین +مم که مصر وق تعلیم‌دیگر || آموختن فنون تبر دبتو بوده شایسته است که تو ازز بر ی خالی کنی و ژحمات مرا ! داشته باشم سر جمس من بما لیجناب قول داد مو ادا متلوب خواهی کر فر داصبح منظر مك ورت باشرمند کی بفرم‌ائید که این نکته‌ر