Cinema Star (April 1954)

Record Details:

Something wrong or inaccurate about this page? Let us Know!

Thanks for helping us continually improve the quality of the Lantern search engine for all of our users! We have millions of scanned pages, so user reports are incredibly helpful for us to identify places where we can improve and update the metadata.

Please describe the issue below, and click "Submit" to send your comments to our team! If you'd prefer, you can also send us an email to mhdl@commarts.wisc.edu with your comments.




We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.

Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.

داستان سیلمالی سس ۰ + بسسمرتت باز یکنان : آالد (شین) جون وان‌هفلی, (جو)براندون دووایلد (جوی) تهیه کننده و کار گر دان : جرح‌استیونس ۷ ۰ . ۲ تور(ماربان) محصول‌سال ۳ کمپانی پارامو ت د نگی. | ترجمهبهرام | 0 شین بر کرد؛ کجامیر وی؟ شین 3 که راست روی اسیش بدون آنکه‌عتی روی‌خود را توا 2 تیه یود بر گردا ند مستقیما مجلومی تاخت‌ومنلااقل تمی‌دانستم نکخاً می‌خواهد برود. هر چه ریاد میکردم جزانعکاس صدای خود را که در کوه‌مییچید جوابی نیشنیدم رفته‌رفته شین از نظرم محومیشد و صدای‌سم|سبش نقر یناد ییگر بگوش تبیر سید ناچار ازفر با کشیدن‌صرف نظر کردم و .کر اینکه‌شین دبگرهر کز مراجمت نخوا هد کرد زارم میداد بالاخره با تفان‌سك کو چکم که همر آهم بود تضیم بسراجمت گر فتم واین کلمات دابی اختیار بر لب‌راندم با برویم کوچولو آاودیگر هر کز مراجمت تخواهد کرد ... سراسر مزارع اطراف را خواهدییمود...ازرود خانه‌هاعبور خواهدکرد و هر لحظه باما بیشتر فاصله‌می کیرد ۰ حالا دیگر بانستی ما پنزرعه خودمان‌بر کردیم مادرم‌مشتول برستاری ترت ۱ درراه فقط بئین فکر می کردم امد ب بودوما نند اومیان‌توده دم سختی یافت‌می‌شد من‌این نکته رادر ین بااو ۰ وقتی سمزرعه‌ما آمد» درك کرده بودم. آ نروز شین باشش لولهای براقش بنزرعه ماآمد و برای اسش کمی آب درخواست کرد .۰ ابتدا پدرم تصورنمود که او از مردان«دیکري است <«دیک» مرد خودخواه ومغروری‌بود ۰ اکثرزمین هایاطراف باو تعلق داشت‌ومی‌خواست سایرین منجبله ما را از مزارع‌خودمان متواری ساخته‌و بقیه اراضی‌را که‌در تصرف دیگران بود » خود تصاح بکند ۰ پدرم هنوز در تردید خودباقی بود که تاکپان عده‌ای از مردان «ریگی» تاختِ کنان بما حمله کردند و شین باخون سردی و آرامش‌همیشگی‌خود آماده‌دفاع شد . مردان «ریکی» پس از چند شليك صفج۱۷ - دورشدند و بدین ترتیب سوءظن + نبت بشین دفع شد سیس_ بدرم باخنده بشین نزديك شد و کفت مرا «جواستریت» مینامند و بعد در حالیکه بين و مادرم اشاره ی‌کرد اضافه تمود ژتم وماریان» و برم «جوی» را بشبا معرفی میکنم و آنگاه شین دا برای صرف غذا به داخل منزل دعوت کرد شین با چشمهای درخشا نش‌درحالی که يك بسم‌دو ست‌داشتنی بر لب‌داشت‌دءوت بدرم را پذیرفت وهیه با مهم دا خل‌خا نه شدیم پدرم در حین صرف غذا برای‌شین تعر یف کر د(دیکر )و بر ادرش که پبر اددآن (دیکر) مشپور بودند ؛ قصد دار ندمزرعه تا را برای نگهداریاحشام, بی‌خساب‌خود تصرف کنند . و بعد اضافه کرد که [ نپاهر روز کله‌های خود را از وسطمز رعه‌ما عبور ءیدهند و بدینتر تيب به محعولات ما لطمه‌وارد می ]ید شین وقتی سخنان ,ارم تمام‌شد يك لحظه فکر کرد و آنگاه آمادگی خود را برای کمك پدرم در کارهایش اعلام نمود پس از چند روز که‌شین برای‌خرید لباس کار و بعضی از لوازم ضروری به شهر رفته بود یکی از آدمپای (ریکر) او را مورد تمسغر قرار هیدهد و باو ناسزامی کوید. شین بنا یسفارش‌پسدرم از مبارزه با او احتراز می کند ومردم که بی اعتنا ئی‌شین را نبت با این موضوع‌مشاهده مي‌کنند او را ترسو و بی‌غرت‌میخو انند؛ 0 نتم که شین مرد شجاعی ات روز بعد پاتفان شین دو مر تبه یبه شهر رفتیم . این بار شین شش اولهای‌خود همراه نیاورده بودزبرااو همیشه‌دراو لین فرمت از آنپا استفاده میکرد وحربف را از پا در می‌آورد ؛ در آن موتع ض خواست درصورت لزوم نقطازمشت های خود استفاده کند. «عطرف‌سا لون‌ر فته وداخلخد ند «ر دان «ر یکر» کوشه و کناراستاده بودند مردی که روز قبل‌شین دشنام قرارداده بودجاوی‌بار قر آردا شین راد بدحالت تهدید آمیزی نزاع خوتینی در کرفت در ال مثل يك قهرمان میجنکید در و چند نفز طاقت‌ضر بات‌معت اور الا دیگر ازجابر تخاستند, میزو صندلی درو سط َ خوبی برای حمله و دفاع بشیا هر احظه يك‌صندلی و حتی بسر یکدیگر خوردمی کردند کرچ خیلی خوب از خود دفاع میکرد. عده آنپا خیلی بیشتر بود و با 3 آنکه پدرم نیز خودرا واردمس ود بالاخره مردان «ربکر 6 دو مجروح بودند و هیچکدا)سخنی . تمیر | ند ند چندی مدشن استقلال | ۲۷ فرا رسید ودرطین این جشن سال ازدواح پدر و مادرم بود شماده۴