Cinema Star (April 1954)

Record Details:

Something wrong or inaccurate about this page? Let us Know!

Thanks for helping us continually improve the quality of the Lantern search engine for all of our users! We have millions of scanned pages, so user reports are incredibly helpful for us to identify places where we can improve and update the metadata.

Please describe the issue below, and click "Submit" to send your comments to our team! If you'd prefer, you can also send us an email to mhdl@commarts.wisc.edu with your comments.




We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.

Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.

داستان اد دی ۳ بسن زا, که طرز بکار بردن رفته بودم‌دوخوداحاس دودم هنگامی که شب د هه خودرا برای‌ش رکت درجشن مر کردند مادرم قشنگترین لباس ی ۱ .رده بودو درلباس‌تازه اش‌خیلی ن‌ ات وغرود می از عرف غذا ومثروب‌دقس ‌ دفمه اول شین ومادرم‌باهم قصیدن کردند [ نپا خیلی وب 1 د و توجه هه ص۱۷۳ ی شده ود مادر؛ با علامتدی شین دت ولبخندی حاکی ازرضایت بر ی داشت در بایان جشن میانیگی 9 9212 دربکر » ومردی نزاع ددرت و دربعر ‏ خیلی خون-رد با شليك يك کلوله ه اره‌را بقتل‌رسانید و تگاه مجلس‌را_ ترك گفت: دراین‌موقع پدر تا را بدورخودجمع کر کردو باً نان گوشزد نود که ی‌بابستی باعمال وحشیا نه برادران ر یکر خانبه داد و عد اافه کردکه مبارزه را بدون هیچ‌ونه واهمه‌ایآغاز خواهیم ٩ کرد‎ فردای آ نشب یکی ازمردان (دیکی) ارد بدرم آمد و کفت که «ریکر 6 میل‌دارد درشپرشما را ملاقأت کند ومرا مامور ساندن این پیام نموده است. پدرم نورامتوجه حتیقت‌|مر گردیده دفپسب که دامی برای او گسترده‌|ند. کشتن پدرم برای[ نپا خیلی آسان بود و حتی شین هم این موضوع را تصدی قکرد. سپذا بدرم پس از چندی تفکر نصمیم باجابت دعوت [ نان کرفت. یعنی‌او میخواس تکه دورا ندیشی او راحمل برجین وبدلینکند وبدین ترلیت سم 23 4 برود. مادرمکر به کنان ازشین تقاضا مي کرد که مانع از اجرای تصمیم بدر) بشود ن مادرم را تسکین می داد ولی اوآرم و و می گنت که «جی» اذاین دام بسلامت بر نخواهدکشت. یدرم «دن آ نکه بالتاسهای مادرم توجه کند مشذول ب رکردن شش‌لولپای خسود بود برف تیم درچشما نش‌می‌درخشید. اومی *دامتازحقمشرو ع‌خودودیگر ان‌درقبال زور کول دفا ع کند. شین بیدرم نزديك کشت دستش را دی شانه او کذارد و کفت: 7 7" برای تو دام ی کستر ده[ ند :۰ 7 شماریع مواغاب خودت باش درهم کشید و گفت: خواهش می‌کنم یکار من دخالت تکن و ننیخواهم وج نگ ود اصلا من تخواهم گذادد تو بروی نعواهی گذاشت؟ حالا تبل از آنکه پپارژه با[ نها پروم با تو هم بایستی تصفیه حساب کنم 1 پدرم و ق الماده خشکین شده بود دندا نبایش را روی هم فشار می‌آورد. بالاغره جاوی درخانه با یکدیگر دست بیقه شدند. يك جدال وحثشیانه ميان آن ها شروع شد. هردو روی خاکپا غلط می‌ژدند و «و يك سمی می‌کرد دیگری را مقاوب کند. من ومادرم | برد این منظاره وا می‌تگريستيم» آنها بدون پدرم|خمها یش را نکه با توجهی داشته باشندسخت‌س رکرم زدوخورد ودنده «ماریان» و «جو»هم در مجلی رقص دهقانان شر کت کرد ند بالاخره شین ششاول خودرادرآورد وبا ضر به‌ایکه بر پدرم وارد ساخت به تراع خاه‌داد و پدرم بیپوش ووی‌خاك غلطید . مادرم باعجله بیرون دویدو بعارف پدرم روان گشت شین بشت اسب خود قرا رگرفت و آماده حر کت شد بی‌اختبار فریاد کردم : شین چرا پدرم دا مجرو حکردی ٩‏ من از تو متنفر ۱ شین با افردگی مرانگر ست سپس بطرف مادرم بر گشت و کفت:: -وقنی وجو> بو شآمد مجیورش کنید چندقدم راء برود شش‌اول اوراهم مغفی کنید | بنطور بپتر است !در ضن‌سعی کنید دعوت «ریکر > را هم‌قرامو شکند ,شین آبا شما بشاطر من ابن کار را کردید ٩‏ ]ری بخاطر شما و خود «جو>و سک .کت میت و مسپیها مت ی پسر گو چکش! در حالیکه من‌مشتول بپوشآوددن بدر) بود) شین و قادوم چند گله د گر ردو بدل کردند در آن لحظه من درثت کردمکه بچه‌علت شین این‌شربه را سر پدرم وارد ساخت و حس می کردم که دیگر نبت‌باو تنفری دوخود نمی یا بم» وقتی شین مزرعه‌را ترك کرد از اینکه پشین گفته بودم از تو متنفرم بی بث,مان شدم و فکر میکردم یا شین مرا خواهدبخشید د.گرعیر نگردم و در تیب او براه افتادم فاصله‌مزرعه تا شهررا با دویدن از اراطیو عوراز رودخاه صی کردم و هنگامیکه وارد شهر شدم مدتی زیادی از ورود شین شین داخل -الون شد من جلوی درایستاده‌بودم آدمپایدر کر کوشه و نرديك بار ایستاده ود ندوو یلون»>جالی بی‌رحم هم درحالیکه لباس میاهر نگی,به تن داشت پشت يك میز ترا رگرفنه بود معلوم بو دکه در بکرم و آدمبا بش‌درا نتظار کسی بودند و این شخس بدرمبو دکه قشه قتل اورا طرح کرده‌بودند این‌دامی بود برای بدرم ولی شین سوض پدرم خود باستقبال آن‌ر فت‌و بمادرم بو دگفته که بخاطر همه ما استقبال این خعار می‌رود وحتی برای اينکه بدرم رامتصرف‌سازد او را بادسته شش لول خود بیپوش کرد شین وارد سااون‌شدمتقیا بطارف «ریکر» رفت و گفت 1 من بجای‌جو رای شنیدن پیشنهادات شبا آمادهام ۰ ور یکرم, سل کفت: ما باشما کاری ندار یم‌ج وکچاست؟ ۱کرشابامن کاری‌ندارید من با شما خیلی کارداد) ۲ آن‌و قت‌شین رو ش را بطرف «ویلون» ردو گلت: مخصوصا باتو! وویلسون»خنده کریهی برلب‌راند و گفت: مثلا چه میخواهی بکنی؛ هتوژ «ویلون» جمله خودراتما] نکرده بو دکه دست. بشش‌لول‌خود برد . و لی‌شین در بکار بردن شش لول خیلی چا بك تر ااو بود»و بسرعت شليك کرد؛ و یلسون بی‌صدا برزمین غلطید.. دریکرم با مشاهدها بن‌منظر«دست بطرف #شلول خود برد.. ,چشمها بش از فرط خشم برق میزد » اما شین بادهم مپلت نداد ود و گاوله سرعت‌در ون‌شکم «ر یک > جای کر فت ... بعد شین از سالون برد یکی از مردان دیکر او فرا بقیه درصفت ۲۱ صفحه ۱۷