We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.
Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.
داستانسیتما نی
نباگار ۱
باز بکتان
: مر باینمو ثرو (روزلومیی) جوزف کالن ( جور نت |
۰۷۱۸6۸0۸
لومیس) ی ییترز ( ولیک تلر) کیزی آداهز (ری کاتلر) محصولسال ۱۹۵۴ کمانی فو کس قرن بستم رنگی
ازیتجرء آن چندکلبه کو چات دیدتی و باعظمت ۲پثارهای نیا کاراچشم راخیره می کرد
دراتآت يكچند شود
را بیتبداته درهوا رها می کرد ند و بعد
بدتبال يك حکم تخلف ناپذیر بهممی پروستند
پاصدائی رعد[ساسرازبر میشدئد
کلبههای کو چکی که درحو
۱ به کلههای «توس و قزح > مشهور بود
ُ 1 ۱ ۹ ۱ هبجوقت خالی نمیما ند ازچپار کوشه 1 ۱ ۱
۱ جپان مسافرین ۰ هسراق
۱ جوانو همه نو ع یاق بهاین
کوشه! زمر ز کاناداو آمر یکارویمیاً ورد ند | کارادیدنی کرده
۱ زازدواج این زن وشوهرجوان -+
می گذشت . شر کتی که «ری کاتلر در آن کارمی کرد بین کارمندانخودهابقه
اوا
ا ااترتبدادهوجایوه أ «ری» شده بود
۱ | کنون«دی
۱ دستهسرشرا گر فتهو بقصد تفر یج عازم ۲ بشار ها شده بود ند
۱ ز کلبهای مودومبه و کلیهٌ نظر ه ۱ آ"بشارها دیدنیتر ازکلبه های دیکر بود ۱
باابنبول باد آورده
تلر» ها نیز بن کلبه رااجاره کنندو لی بعدمتوجه
ودک در صدد بودندیساز درود ! شدند که ۱د
دلوهیس
منوز
ین کلبه به زن و ثوهری بنام
4 اجارهدادهشدهاست
آمد ... مالكکلیه ها «روزلومیس»
ابشان تقاضاکرد آهسنه:
زیرا شوهرش < جورح » تازه رفته است , دردز» کم
درآ خر «ری» و <پلی » هر بك با اساسا تی متفاوت از او جدا شدندو از مالك کلبه ها هاشاکردساه اماب هام یشان و1 به کلبه <تویو قزح 6منتقلنماید .
آ نروز <کاتلر >هاپساز کردشی کوتاه پر روی دود نیا گارا عازمتماشای تونلهای زیر ] بشار "شدند . در توئل ؛
صیحه؟۱ سب
ی اویلور سفیدو درخشان
ال[ بتار
نیز ازاين
مسابقه تصیب
دری» و <«پلی» از جلویدر و کلبهب » دورنشده بودندکه ازکلبه زن جوانی با اندام وسوسه انگيزش بردن
را به و انار ها ععرفی کرد و او از عحت کنند
بغواب کم سر صحبت را باایشان
باز کر دو رشته سغنرابه جورج» ذوهرش و اخلان عصباتی و روحمریش او کشید
وقتیکه «بلی > پشت ببرده پلور ین [ بشار کرده بود تأشو هر ش زاو عکس بگیر دچشمش بزن و مردی افتادکه یکدیگرر| تنك در آغوش میفشودند . زن »که با چشمانی نیمه باز لبان مرد ناشناسد اجسنجومی کرد بی تردید «روزلومیس > ود ولی هرد بشتش لی > بودود ختر تمی توانست چپرء او را بیند. , ۰ هردوبرایحفاقاتث در بیدشتندوبات
ازترشح آب؛ باداتی
شلق ها آن را تیز سر کشید بودند د پلی » وقتیکه با عجله بشوهرش ملحق میشد به < روز > و کنته آن
روز صح او می|اندیشید . وی گفته بود که برای غرید بعطی احتیساجات عازم شپر است۰ واکنو حرفهای «روز> را باور کردهبود عصر آنروزبودکه «کاتلر > هابرای او لین بار اجورحلومیس » رادیدند در محوطه جلوی کلبهها پیسترقصی ۳ اه ع کت دائر بود و يك کرامافون صفحات رقصرا ۳ ۰ مود 1 و ینواخت وقع بود که اردز>
از کلب» خودشان یرون مد
«بلی» دردل بخود میخندی د که
درهمین
چپرهها همه بویاو بر کشت پیر اهن تنك و خوش برشاو اندامشرادرخودمی های آنرا بپترودیدنیتر «روز» به کر امافوننزديك شد و صفحه|برا که دردست داشت داد و هاقا کزذ بر انم نگذآرند
نشردو زیبالی نشان میداد
صفحه زير سوزن آغاز چرخیدن
جرجاز دستههسرش ! پارءشبا لیشده بو3 ..»
ستار هسینما: :ود ونلمه مشپور وروحنواز وق روز طنین| ند زشد ,
درو بنزد «کاتار »ها آی ودی» با تبسمازاو بر سید:مثل| پنکه 2 ]هتكدا زیاد دوستدار بد؟
«روز» پاسخ داد : خیلی زیار برای من هنك دیگری وجودنداو وهمراه با موزيك شروع به کرد
یکدفعه درکلبه <«ب» بشدت, و «جورح لومیس 4 باچهر»ایدر: ۲ لود خارح شدو بکراست بسمت کر[ آمد . دیاتراگم دا ازدوی صفسه زد وصفحه برداشت و بايكح رک وتتیکه خواست آن دوقسترا نیز
وعصبانی بدو نیم کرد ۰
لبه شکت» صفحه دستشرابر بدو[| صفحهرا بکناری افکند ودرمیان. متمجب همه به کلبه باز کشت , و روز > با چپره ای ۱ کانلر »> ها معذرت خواست و جون دبدکه «روز» تمایلی بر شوهرش از خودنشان مر کورکرم و باند بردا
شد جورح داشت با قدممای ب تا س رکلبه راه میررفت ۰ پلی معرفی کرد وجورج با تبسعی ]هد گفت.
درحالی که «پلی» مشخو| زخم دست او بود جورح گفت چند لحظه پیش من در نظسر جنون آمیز باشدولی آنآ هنك« بکدفعه لحن صدا بشعوضشد و[ لابد روز بشما نگفته 1