Cinema Star (June 1954)

Record Details:

Something wrong or inaccurate about this page? Let us Know!

Thanks for helping us continually improve the quality of the Lantern search engine for all of our users! We have millions of scanned pages, so user reports are incredibly helpful for us to identify places where we can improve and update the metadata.

Please describe the issue below, and click "Submit" to send your comments to our team! If you'd prefer, you can also send us an email to mhdl@commarts.wisc.edu with your comments.




We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.

Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.

بتدامردد بود و ای‌بالاخره گرد که او وشوهرش یرو زدر نوتل [دوز) دا در آغوش جوانتی ۳ خه الدت هر ۳-۳ ۱ در باس وا کار » (بلی) ات باس خقط میتوانست سگوید که آن جوان‌بادانی ت و ]نپا صودت او دا تدیده بودندسد از از[ کاه برسید -متطووهانچست ٩‏ می‌خواهید بگویید که حالا قشیه با او لش: فرق‌دارد؟ کار ۲ کاه جواب داد: بلی» بك فرق (۸ وی تخت خواب افتاد و و اب رقت صدامی نا آشنا (یلی) دا از خواب ببدار کرد واو ضطرب دوی تخت نت مردی در متا در آشیزخانه بود و (یلی) بك لحظه چپر : اودا دید.. قریادی کوش خ اش از کلوی دخترك در هوا طنین افکند زیرا این‌مرد( جودح لوعمیس بود ۰ ازپعت ددبشنیمن صدای :قریاد(پلی) يك تفر میکوشید که د|خل‌شود بالاخره سرو کله <ری»دد پشت پنجره پیدا شد و بدیدن (پأی) ,«چندضر به شیثه‌ها را خرد کرد و وادد کلبه شد . (پلی) وحشت زده مبکوشید که دد چند کله هبه‌چیزرا به‌شوهرش بگوید کابوص نبو د-..باور کن خودم‌دیدم چورح لومیس بوده باچشمانم دیدم»همان جورح لومیس که جسدش:| درتوئل بیدا کرده اند؛ پساز اينکه (دی) برای او يك لبوان آب[ودد (بلی) هنوز نمی‌تواتت ارات وحشت دا از وجودش دور ند الاخره ( یلی) باداده پلیس تلفن جرج گنت : پلی:توتنها کسی‌هستی که‌میدانی‌من‌زنده‌هستم ستاده ستما کرد کرچه کاد ۲ گاء دد اداده نبود و (بلی) اسم خودش‌دا کفت وتقاضا کرو بکار 7 کاه بگویند که بیامداجم به(جورح ‏ لومیس) است ۹ (بلی) دد آن‌حال که پیام تلفتی خوو ۱ را میکفت بی‌خبر اذ آن بودکه (جوا لومیس) در پناه يث‌بونه انبوه کناز بت تمام سغنان اودا شتبده است! ۰۰. (غارطو فان) برای ماجرا جویان ۱ عاشقان حادته مکان خوبی بود در [ تماشا چیان نا کزبر بودند برای از ترشحات آب عنوسا بادا نی داشته باشند: (دی) و ( کنر نيك)»دوستش: در < پلی > جدا شددخترك بکلی ماند‌درست در هان لحطه که ( لومیس) برای دقت دددفتاد (پلی) ۳ خواست صرش دااذخم دیوار جلو دخترك نیز چشش باو افتاد ب مانتد (جودح) اذییچ‌دیواد گذشت (یلی)جلو مد . درغرش کر کننده هاعدای جیغ کوش خراش دخترك چندمتر تجاوز نکرد. , (پلی) وحشت زده بر کشت و ۱ ستی که شوهرش با کتر نيك تابدید. بودند [غاز دویدن کرد ٩‏ هجوم قطرات‌درشت آب يك لب اورا متوقف کرد و لی باز وحشت را بجلو راند. بالاخره دد دوی یا مر‌طوبو لغز نده پای دخترك لفز ید برزمین افتاد. باقلبی مبلو از وحث درحالیکه نفس درسینه حبس کرا به‌بالا تگریست وجودج لومیس کنار خود ایستاده دید. پنجة عصبانی جودج بازوان کرفت‌واودا ازدوی پل بگوشه يك دردیواد غار کشید. (یلی) باوحشت گفت: ددتو: آن مرددا کشتی! «جودح» باشلق بارا تیش دا زد وبا خونردی کنت : کار نی توانستم بکنم. ناکهان آن دوبروی خودآماده برای کشنن دراین مو ق‌ جای‌دو زخمعست و تأز مرا بدختركا -قاعدتامی بایتی من