Cinema Star (July 1954)

Record Details:

Something wrong or inaccurate about this page? Let us Know!

Thanks for helping us continually improve the quality of the Lantern search engine for all of our users! We have millions of scanned pages, so user reports are incredibly helpful for us to identify places where we can improve and update the metadata.

Please describe the issue below, and click "Submit" to send your comments to our team! If you'd prefer, you can also send us an email to mhdl@commarts.wisc.edu with your comments.




We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.

Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.

رو د‌خانه د ۲۲( بشگان : مر بلین ی کالهی ل تمام‌رنگی ی‌سال با ی میکرد کند مزادع تا [ تجا که چشم کار رعه ؛ آن‌تبرعلامت» که در کتاب‌مصور را کنیده | ند.و بالاخره در کنار اس عظیم | لجثه » پدرش او ساشد او بدیدن پسرك ات آه است .۰ 7 ۳ ۳ 2 بیدهی 4 ,+ اینبا تصورش خیلی آسان بود «مات بدر «مادك ‏ نامه‌ای بدوستش ته وازاوخواهش ء بو د که‌مار كدااذ دایلی نو گیز > همراه حالا و قتی که مارك داو باورد پدرس پرسد ی‌توانست از رك 8 مات » رفته‌و خبری بجا نگذاشته است ۰ هه این‌تصورات خواب‌و خیالی یش | چند روزی میگذشت که وی نسد رسیده وهنوز نه‌تنها بددش داییدا رده بود بلکه يك تفر دا ثبز ندیده‌بود ۰ ازاو خبری داشته باشد . متصد وی‌جائبکه مارك در تبام دراه نجامبا ندیشید ؛ فقط ازچندچادر درهم‌و برهم در کنار رودخا»تشکیل شده بودو نپا طلائی که ماركت در [تحا میدبدر تك کیسوان‌دختر کی بود که او دا < کی > نامىد ند وجود <کی > در[ نجا برای مارك بی +.د چون هردو بزودی‌باهم ده وباهم انس کر فتند . دختر ك نی که ] نهم ازچادری تشکیل شده بو با آداز و کیتاری که خود هموااه آن #ی نواخت ند کیش دا اداره می کرد ۰ صی که ضاکن ۲نجا بودند زیاد به ی > فکن لمی کرداد لا ۱۳۹ شود نی نمود که مارك واو توانتدبرای همدو ستأن خو باشند عط بخاطر وکی» بودکه مرك مص شد دیگر برای بدرش کر به کنو ۳ بخاطر و کیم بو د که صاح ارظ۱۳ 9 درسالون کادهای ک_وچکی وا گذار ردد کفته بود تامدتی که‌وی‌با دخترك شماری ۵ م۲ "0 11] 1:۳ ۲ دورو و (کی) روبرت میچم (مات ن(هاری‌وسون) تامی ر تيك(مارك) ۶ کیان ی‌فو کس ترجمه : پروز وس دد آن‌باد کار میکندمی‌تو| نددر 7 تجا بما ند مادك داشت دوسطا ل [ بجودا جاسا میکرد سه‌مردی جلویش دا گرفت و پرسید : «پسر؛ این نشانه دوی کت تو چیست ۰ > ۳ را ری کتحر ی چسبانده شده و اسش بزحست"روی آن خوانده ميشد انگشت مالید ... دلش #یغواست بدوست پدرش تول نداده بود که این نشانه دا حفظ خواهد کرد ... به مرد جواب‌داد : مردییکه بدرخواست بدرم مرا به اینجا آ ورد این پلاك‌دا دوی کت من نصب کرد . من‌دنبال پدرم میگردم . مرد ناشناس سرشد| تکان داد : من پدرت هستم . به «ماروین» یکصددلارداده بودم که ترا بزدمن یاورد. ماركبی اداده گفت : هر کس‌میتو | ند چنین |دعا لیر | بکند. مرد ازجییش دفترچه‌ای برون آورد واژلای آن عکس کبنه‌ای خارج کردو آن مادرم ! ی است که در کافه آو ازمخو|نده اودعرا پیدا کرد -حالا ابن تا واچت‌است] یله ]تا » واچب است ۱ تسم کرد بیارخوت برویم اژ ر ۳ ‌« خدا حافظی کنیم ونتی «مات» و سالون‌شدندا« کی 4 مات د مارك > وارد تازءاز اطاق‌دخت کن بر ون آءههنود» پسرك صدازد, -«کی>.. هن پدرم دا بیدا کردم! کی بطرف [نها جلو آمد: عچت طاقتی دار ید که بسرك‌د| در بك خر| بشده ای‌مثل| پنجاد ها کر ده‌اید! ...شا چطور بدری هستید؛! ری ۱1۲ خوبست که خودتان اترآزمی کتید -خوب‌شد که‌شما ببارك کك کردید» من‌می خواستم بشنا تدری‌بول‌بدهم . -متشکرم »خودم کمی‌دادم.