We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.
Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.
۴ 1 تا و
رص جر * یسنان میاه 7 و وکاب نت « : ستّار وسینما ۱ ک ی ۳۳ ۱ ۱ نزن :ری ۱۲ ها لو و دی ۷ 2 ری رن ی + نت رمتر پیشگان هالیوود بایکی مط وان * ۵ عر و سی | نود اذدواج کرد داي فاد . و و فلمی | 5 بمی اذ هثرپیشگسان دوزی بمدیر از دد" (. رهای خوددا تمام نکرده ۰ ا ماه مه هه ۱0۳ استودیو مراجعه گزده گفت : چند زور ارم ۰ است نمود تا طلاق 0[ مر خصی بدهید میخو آهمزن گر ۲ ۱ |و دد و محز ون : چطوو ۱ + یوامدن بخهم . مدین بو ۵ ۵" ۱ د ,39 مدید ۳۷,۸ در با تمه زماا 1 ۹ استودیو کفت؛مپاركباشد.زن ]هه ً ۳ و دا سای و ۱ ۰ ی" ار +ندد نهر آنمتو لدشدمم۱ من 7 1 ۰ |ام اب ,از هد ز چند احظله از از دواح ۱ 1 همر بیته ذنفعلی شما ! ید اقا ۱۳ طلاقعي خواهند؟ هر حصی! ۰ ۳ جر دنه اس » چراطاد یی <و اد ناصر ملك ۱ که یت[ ۳ يم با نشده پاسخداد : مکر ارتکد درس اک ها یر کر وه شوه اسم خوددا باحروف # 0 تن می ند کهروزی خواهمطلب شمارا بدهم. ۱ اه ۲ اسممن ز بر قبا له ازدواع امضاء ۱ رانم سذر این که مو قعحیل طلکار ۰ پادك! له ۰ بفرسایند 3 ورشتتی ال ۳ مش فسرادسیدهاست ال جنابسروان . شنینیدا میلدانید . ۳ کر ده است مر خصی خواست . ۱
باغو حش آ
۲۹۲ سید لد با غوحش چکو نه از داای نی وب . « ۳ ۱ !جوابداد با غو حش ۳" ایسمت
ارات دا در آن جای هید هند تاتمیر
ها ی بیدا
ژد در
زرد هادات وطبایم < ]دمها!) رامورد وه ۰
۱ ۱ 1 ا 1 1 مر مالعا ترار ۵
طر بقه جدبدد درای راهنمائی آما شا جرا نی که و سط قبام و ار د سا لو میشو زد ثر لد سیگار ! روزی نی از دوستان مستشم اورا 1 خبا بان د بد از او بر سید :از چه زمانشما ااچرب سیکار ؛ سیکادمی کشید ؟ محتشم باسخداد : ازروزی که بهژ| له و رد و ز | دم لب بسیکاد نز نم ۱ سل حسیبی!
غست را از بدر سش یبارت برده و از ایام بو خودچنین نقل هی کند . دوژی آموز کارم ,4 من کفت ا سم معدیی چنزی او 1 آ ار | امی نو ان کر فت حأ لا بك "لبزن خواجوی؛مثلاکرایهمنز لما عون
تا نیو ۱ اروت عجیب !
""زدن :موقعي که صاحب سیثمای
مرا ن آمد یکدست لباس بیشتر نداشت
7 صاحب اینهمهمالومکنت شده ۱ بان اینک» چیزی نیست وقتی
۳ تمران آمدم کاملا لخت بودم و حالا مه چیز دارم ۱
۳۳۰
" شماری۲»
-واجوی هدر پیشه فیلمپای ف-ادسیم
لصا .وا نه نتو | استه [ نر ااز بدرم بگیر وا
سروان هر داده کات :خوب انشاءا له کیطفل بد ی سر پاز : جذابسروان نهماهوه روز بمد از امش !! مد ر نا له ۲
آرمان دوذی با خاایش کردشمی کرد » نا گاه بادی مدمه کلام آدمان ۳ دز ار اتومبیلی 1 از [ سا هبور می کرد الداخت معدازاینکه اتومپیل ردشد[دمان نگاهی بکلاه انداخته بر لش گفت حاله دیگر این کلاه بدرد تومی خورو !
باهوش !
مهدوی از ایام تحصیلی خودخاطرات شیرینی دادد و ای بپترین [ نها دادرز بر برای خوانند کان عزیز درح می نمالیم. ممدویمیگو بد:ر وزی از بدرم کتك مفصلی نوشجان کرده و با اوقات تلغی بمدر-ه رفتم معلم نیز بعد اژورودیکلای مر اصدا کرده پرسید : بگو پپینممانسبت باجداد و پدران گذشته خود چه امتیاز اتیدادیم)
مهدوی : او لین امتباژما بر [نهااین است کهما زندهایم ۱ مهدوی ی کوبد؛از آن تار یخ ببعد جو اب هجیب؛»نمدتی گوش بکوش تماممعلمینمدرسه رسید و من از 7 نوقت لذت شهرت داچشیدم !
ای کار گر دا نها.».
کار آر ذان : عز یز م زه تنهاعشقی
خو د را بتو آقد بم میکنم » بلکه
حاضر م در قیام آ بندهام لیز ر لی بتو و اگذ ار نما بم _ِ
۱ صحت دارد ! دارو فر وش (دندا نهایسفید
خواجوی , اما متاسفانه می خواه بگو یم 4 پول ندارم ۱ ساث گر آنقیهت ۱
ای : چه سکهای تشک 1 بهای|ین هاچند است؛ فروشنده : هر کدام ازاین ها ۲۰ تومان ادژشدادد و ای این یکی ۰ نومانو پنجدبال میارزد برای اینکه امروزصبحغفلتا بك پنجز با لی باعیدهاست ! ۰ 4 ح
۳
۳
وج ک(
آ خرن علاج برایلذت بر دن از فیلمهای « بر جسته» تر سناله ! دار وی دندان! محید محسئی بدرد دندان مبتلا شدء بود و برای ددمان آن بتزدیکش بندارو خانهها مراجعه کرد برسید : خوب قا گفتید هر کسدادو لیرا که اختراع کرده ابد استعمال کند ؛ | کر اعلاد ندان نداشته باشد «ندان جدید بیرون خواهد آورد ۱ دارو فروش : البته البته ۱ محسنی : از کجا بدانم این موضوع خودرا نشانداده) کفت من این دندانها را توسط تائم هییندارو بدست آوددم ([ توفت دست در دهان برده دندانهای هار به خودرا برون آورده) واضاته نمود: والا قتل از استعمال اين داردوی و نر اینطور بودم بازهم خیی! . سر خواجوی : بدر جان دیروز دد خیابان مردی دادیدم و بقدری بشاشیه بو د که باوسلام کردم . خواجوی:امیهوادم که بستدیال بدهیمر | باو نداهه بل ی ا»:
سفحه ۲۵