Cinema Star (June 1955)

Record Details:

Something wrong or inaccurate about this page? Let us Know!

Thanks for helping us continually improve the quality of the Lantern search engine for all of our users! We have millions of scanned pages, so user reports are incredibly helpful for us to identify places where we can improve and update the metadata.

Please describe the issue below, and click "Submit" to send your comments to our team! If you'd prefer, you can also send us an email to mhdl@commarts.wisc.edu with your comments.




We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.

Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.

ق6اهیات << تشو بق ۱ نلم ودزدبتدر > مهدوی ‌ 7 بت تلع شک راشیردم و کفت : چزااوقاعت سس ی دودسته کل کافی نبود ؟ مهدوی باسخ داد 1 آنر امن یرای وواژده‌دسته کل بولد دء بودم‌دزصورتیکه ز دموسته کل وجودندارد ۱ سینمای محانی 1 ناصر ملك مطیعی و آدمان که درد نا یش میان هثر پیشگان ایرانی بدوستی‌ورناقت مشهور ند و4 روژی باتفان‌هم بسیلما بار ك رنتند تاصر دریین داء گفت مارا که‌هه میشناسند دیکر احتیاجی بغر,دن بلیط تست وبلافاصله جلوتر از آرمان از در سیتبا وارد شد کنترل با تعجب برسید : بخشید آقا بلیط ... شما با کی‌هستید ؟ ملك‌مطیمی نود ج واب داد : با آقا ( اشاده بآرمان ) دد همین موقع آدمان بنزديك کنترل‌رسبد. کنترل سیتما از او پرسید : ۲قابا کی‌هستند ۲ 7رمان‌بلاقاصله کفت : با [قا ( اشاده به ملك‌مطیعی ) کنترل که آدم کم حوصله‌ای تشر یف‌داشت بااوقات تلخی پرسید ! آخر شما دو نفر با کی‌هستید ؛ هردو کفتند : بایکدیگر ۱ کنترل سیم نیز بلافاصله گفت:پس بفرمالید داخل شوید ۱۱ همت مصنوعی ۱ بقائی: داداش یکشاهی عرن بده پبینم. عرق فروش : بابا یکشاهی که‌عرق نیشود بقائی : توچکارداری به کم‌وزیادیش تویکشاهی عرق دردهان‌من پمال » مست باز یش باخودم !۱ مرد در ند ۱ مجردمحسنی تعریف میکند ددایامی ظاهرا دستگاه نمایش تله‌ویزیون خراب شده که‌این بیچاره ها برای تماشای آن مجبور شده‌اند پشتك پز نند ! صفح؛۲۴ که‌در دبیرستان تحصیل‌مین‌ودم روژی بعد از بایان درس چتری‌در کلاس پیدا نود) وچرن هواباداتی بود فکر کردم که‌چند روزی استفاده کرده وصبس زدنمایسم روز بمد روی تغته سیاه اعلانات » کاغذی بیضمون ژبر لصب شده بود و هر کس چتری بادسته‌ای ازچوب کردوی سیاه برداشته خسواهشمند است بدر بان رد کند > بعداز ظهر که اطراف دا خالی از شا کردان دیدم زیر گهی نوشتم و مسکن استتاآخر هفته پس بدهم اماقعلا امکان نداد دزیر حالاهوا مساعد نوست ۱ > در این سینما فیلم « زنان بی‌شوهر ومردان بی‌زن » را نشان میدهند ! ض مشود 1 موی 2 صحبت میمودند اولی میگفت : دیسروز یکی ازمشتریان عرق‌فروشی رو برو مرد اوهرروز در آن کانه ۲۰ یلاس هرق‌و پنج بطر شراب میخورد ۱ د پچه مرضی :مر و۲ متاسفانه هنوز کسی امیدا ند ا»: حکمی ازدادگاه بلخ 1 ور نفر از شر کای يك‌فیلم ایرانی با اینهم عکس او مییلی است که‌مدیر استودبو دیانا جریت ‏ زحمات سامول خاچیگیان برای آوخریده) ستار هم‌دراع مینمودند اولی کفت ۱ ترا درز یر لگدخواهم کشت ۰ نرد دادرس دفته شکایت در جوابش کفت : نترس کر او بك ساعت بعد اذ *ثل توقای 2 11 شر بكمز بو کفت ؛ممسکن | کنم یکاعت پیش از قدل من او بکشید ؟1 ۷ وقت طلاست ! سیر وس هثر پیشه یلم و عبراز > جوان خون کرمی میاشه در کاذ» ای دو بادجواای دا بشدا خاچیکیان که باو علافه زیاو: او برسید : تودیروز جوالی دا دا کتك‌زدی ٩‏ 1 سیر وس-معلوماست او ب بوه ۰ خاچیکیان -پس از مت فتی و ودو باره اورا کتك زدی 1 داد:میدانی » اتو بوسی که من بودم دفته بود دمن وا ۳ رسیدن اتو بوس بعدیو قتم دا «چشته خور» ۱ بمداز مدتها کهمجزون رفته بود تاصورتش را املادرد کان سلما نی‌سگی نشسته او دا مره 11 کاهگاهی دوی لبانش میکشد . مجزو اومشکوك‌و ناراحت شدو ۱ که‌مشنول تراشیدن صور چرا این سك | ینط و مر است خر الب او زیادی مشتر بان مناژه چند : پید| میکند ۱۱ 4 با صورت صابوای و بیٌ خیابانها پابفر اد گذاذته |