Cinema Star (October 1955)

Record Details:

Something wrong or inaccurate about this page? Let us Know!

Thanks for helping us continually improve the quality of the Lantern search engine for all of our users! We have millions of scanned pages, so user reports are incredibly helpful for us to identify places where we can improve and update the metadata.

Please describe the issue below, and click "Submit" to send your comments to our team! If you'd prefer, you can also send us an email to mhdl@commarts.wisc.edu with your comments.




We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.

Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.

»یا لفت فکر دند بکازی‌دست هت ترا فاوع بدنبال شغل‌دیگری زمان علاقه ام بودم که او لو نخستین برروی صحنهٌ نگاتر < بروتال > آمد ومورد توجه شدید حضار و مدعوین قرار گرفتو این شویق مرا واداد تمود که بیشتر و بهتر اين فن مبم و بزر کرا ساموزم و هنرمتند قابلی از این لحاظ بشوم.دومن نمایش "بالت که من نیز نقش پسبار بزرکی در آن نیز بعهده داشتم با موفقیت بابان‌رسید و این درست مصادف با زمائی بود: که بالت"دا مدا کل فرا کرفته بودم ... در این مختصری که‌شرح دادم علاقه خود را نست به بالت بنظر تان رساندم ولی باور کنید از اوایل زندکیم به‌سینماً علاقه ای نداشتم و اکنو نهم تصور ننبکنم علاقه‌ای بآن داشته ناشم ۱ یادم می [بد او لین دفعه ایبکه میغواسد-م بسینما بروم بر اتر اصرارزیاد مادرم بود تفاقایکی از فیلسهای ( جین کلی )رقاص مشپور را نبایش میدادند و طوری‌شیفته رقس های این هنرمند کردیدم که حاضر تبودم بعد از اتمام فیلم‌سالن سینما راترك نایم, بدین بر متطلاه» 0۱ تما آزمسنها شرو ع گردیدومحال بود تیلمپای( چین کلی) را تبایش دهند و من کمتر از ده مر نبه آنها دا تماشا تکنم! هثر مندیو مپارت من دربا لت باعت کردید که متصدیان و روسای شرکت تماشا خانه والیزه > پادیس مرا باپلغ کرافی دد ماه استخدام تسایند و من هیچ هنر قاپل‌ملاحظه‌ای در خود لمی‌یافتم که این مدیران تماشا خانه ها برای‌استخدام من سر و دست میشکسنند « همانطور که قیلا کلم از مدتها قبل من (جین‌کلی)دا ٩ صفج‎ درست نه‌دیده‌و نه _می‌شناختم .. من چیزهای نسبتاً زیادی داجع به ( جین‌کلی ) شنیده بودم ولی حتی برای‌يك مرتبه هم که شده بود ( البته بجز نیلمپای او) او دا در طحنه و بادر هنکام‌رقس تدیده ودم . تا انکه تقریبا اوایل ژانویه سال ۱۹4۸ یمنی بحجبوحهٌ شهرت‌و موفقیت من در تئاتر «الیزه» بکشب من هنگام اجرای یکی‌از بالت های مشپور در تثاتر و اليزه »او دا دیدم ... بی اختیار قلبم بطیش افتاد د .نس رتم بپتوانم بالت‌مز بور رادامه دهم : ولی پپر نجوی که مسکن بودطاقت اوردم و بالت دا پایان رسانیده و بر حسب تصادف‌همیتعه از سالن خارح‌شدم جين کلی دا با دسته کلی در فقابل خود بافتم از خجالت چیزی‌نمانده بود که آب شوم! و بیآآنکه‌چوابی باو داده‌باشم بای بفرار کذارده‌و یرل یکی ازخويشانم در پادیس دفتم .., ولی ,بعد ها شنیدم که ( جين کلی ) مسافتی را از تماشاخانه «الیزه > در تعاقب من پیسوده و هرچه مرابصدا خوانده بود نترانته مراییاید۱ مدت و من قضیه را دادم و آ نها از شد زد و بشانس