Cinema Star (November 1955)

Record Details:

Something wrong or inaccurate about this page? Let us Know!

Thanks for helping us continually improve the quality of the Lantern search engine for all of our users! We have millions of scanned pages, so user reports are incredibly helpful for us to identify places where we can improve and update the metadata.

Please describe the issue below, and click "Submit" to send your comments to our team! If you'd prefer, you can also send us an email to mhdl@commarts.wisc.edu with your comments.




We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.

Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.

7 صفحه م۸ رسد سوت با ساب بت " ۰ ۰ رورش # ۳ (و دی‌مودفی ) هنر یش مشهوو برده 2و ارحق آم کنو فتاه تاب و قهرمات فیلم ن باخذ ۲6 مدال جنکی مفتخخر کشته اما باما | ز اورا< بچه > خطاب می کننده اله بقلم کسی است که از بدو تولد تا کنون دوش بدوش این کنر ند تبی قهرمانانه او بوده استٍ مجله سینمائی و« فتوپلی که رین مجلات سیثمائی ۲ مر بکاست مقدء بپار از عمرش‌نگذشته بود که‌انظار ماجرای زندکانی و داستان ین یل ار ۳۳ هم طتان خود بلکه جپائیان , را شود ده < اودی‌مورفی > را برای‌ددح در دیرآمر ۳ ی مجله ابنطورشروع می کند چپار ده‌ساله ما بودم که(اودی) با بجهان کذاشت + کوفی زسیبای مهعصومو چشمهای کر ایش‌خوانده میشد که او برای دب ۳۱ شده است زیرا درمیان خانواده‌ای کاد کر متو لدشدن ومعر ومیتبا واقاملایاترا ب ۲ماده برای مبارزه میساژد تیر هفت سال بش تداشت که‌مجبور کر دیدتر ای فراهم ] وددن‌وسائل امر ر »ماش بکارهای بدرش در مزرعه کمك کند . کودك معصوم [ نقدر به پنبه ها ورمیرفت و ۲ نقدر خوار وخاشاك‌دااز آنهپا جدا می‌ساخت که با وجود سن کم دهت‌ها ش‌ما نند کار کر ان معادن‌شده بود غاب اوقات هنگام فراغت از کار رفقایش کرداو جمم‌ميشدند وضمن‌صحیت هريكآرزوهای خودنا برایٌ دییگری‌شرح می‌دادند. نوبت که به «اددی> می‌رسید می کفت یگانه آدزویم ایاستکه سرتاز بشوم و بادشمنان کشورم بجنگم. ۰ چقدر خوب‌بودا کر مسلسلچی‌میشدم و بايكر کبار مسلل يك هنك از قوای خصم رآ مانند ۰ بر گ در خت بز مین میر بختم! حقیة ی‌و هم در فیلم «باز گشت در این‌هگام اوزی ۱4تال 3 ۳ ز جهنم مساساجی تا نك بود آتش جنك بین المللی دوم شدیدتر تن د نیروی استقابت وجهی مشتمل بود جوان با تدبی حکایت می کند. شاید در این تادیخ که درست بخاطر دادم ۲ ون بود تاماودرشمار سرباژان‌عازم وا او دی مورفی در رن دگی نوده است که از تهپور جیپ جنك به تبت رسد و لباس پرافتعار ضرباژی ین حتف پلودا دار یرف ۱ ات هنگام که اودی میعواست‌سوار بر کامیو نی خاموش سازد ت بر آ نتر بك و مهیح را شود که وبرا باتفاق سربازان دیگر به ؟ ستاد فرماندهی کل برساند دو بآشتابان برد دی شخصی برشته تحریر درآ ورده است که از بدو تولد داودی‌مورنی» تاکنون در و هسایگان خودکرده‌و تفت‌د آمیدو ارم راازمو خوشی و ناخوشی دوش بدوش وقدم بقدم مبانطور که در نبرد ذندکی تا بامروز ظر پا اوبوده و حوادت واتفاقات دودان٩۲‏ پیروز و موفق بودهام بتوانم‌وظیفمقدس دا ساله عمر پردقدغه واضطراب‌این‌هنرپیشه خودرا در خدمت‌بمیپن نیز انجام داده و ویر دا برآی‌المن مشاهده نبوده است . انتقام خون‌همنوعان‌خود و جانبازان داه مرك آنها نويسندة مقالهپر اثر اصراروتقاضای ‏ زادی دا ازدشنان‌بگیرم» , با پوشیدن خواهر