Cinema Star (February 1957)

Record Details:

Something wrong or inaccurate about this page? Let us Know!

Thanks for helping us continually improve the quality of the Lantern search engine for all of our users! We have millions of scanned pages, so user reports are incredibly helpful for us to identify places where we can improve and update the metadata.

Please describe the issue below, and click "Submit" to send your comments to our team! If you'd prefer, you can also send us an email to mhdl@commarts.wisc.edu with your comments.




We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.

Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.

وایی ها ایگه 7 برد( ددعالم خبالزتمورخوو برع ۳:۱ پوجودآ ددده بوه پسپار( پپا ودو وافت که باه این هاله هدس ور ۳ ۲ دمهای و ای دد آ بم 1 و دوب بمدچطررشد۱» رافل آهی کید دستها یش دا بط لین بد نش رها کرد. نا گهان اه شآ نار خستگی وملاات خاطار شد دق خوا ن+م. به پشنی صندلی واه و سرش دا ددی بالش ابه بدنی دا پرهم نهاد. وهیح‌نا تکه مذهب واپبان داعتفاد استراند در ره‌نگاری و صلاح آدمیان شرو و[مبروز هم‌پس اذ چشم پاز کردن بدلیبای تازه (طرافش نچه دا دد هالم خبال آرزوم‌کرد نحقن بعشد لا ورفتادش تغیبر کرده در لحنش نبز نشان خسنگی ولال اموداد۴,دیدداذآن پس دشن در اظرم بیسالت دسرد جلوه‌گر شد . نظیر ورد کفبشی مشذول اعتراف بگناهان خود پاشد بااکراه صحبت میکرد . باد دیگر به بشتی صندلی تته‌داد وجشمانش دستبایش اندکی مالید. کرد ۱ چگونه اخلاق ورفناد دی غبیر گردای این‌سثوالات دا بالحنی»ضطرب وکاجگاد برسیدم ,آخرین ال مراا تگان داده د بر دوم چون ضر بتی وارد آمسده ت طبر طرتی که در کودکی اذشنبدن خبرمرك نا گهانی با و قرع حادئه نا گوادی بشغخصی دست مبدهد «پرشکان مدا برایم شرح دادند که هلت آن‌تفییر ا :لا اولین نشاله‌های بیمادی دی بوده اسث . تقصیری نداشت و بد ون[ نکه خودش منوجه پا شددر اتیجه فشار خلاق خوش ور فناد فا بل ستارش وی‌تغبیر ات تدر پجی ی‌سن خرش بی‌د| ا2 گرهسرمبردارمو صذسدای فرار داده شام مو زرد اذابن د اثر درد دبیم و نگرانی‌صفات وخصوصیات ذانی که سالها +عفی بود دحنی حودش هم ازدجود آلهسا الا د بتدر یج عبان وظاهر ءیکشت . من هیچگاه از توضرحات ,زشکان فالم لشدم و نغراهم چرزهالی دد دچود خرد من بودکه باعت شد آن‌صفات فلاقی پنبان آمبروز علثی د موداد کرده . برخورد ار کو تاهی‌دداو حالت جذ به وشوق دشیانگی بوچود آن برایش‌حم فاجمه و بدبعنی‌شوم وحشتباری‌ا داشنید. که دردل‌خود لسبت بمن احسا تفر کنید. د و پامن‌رو برو امیشد مسلاً |کنون زنده برای ایشکه بعبال غود اد دا ازچنك که فد بدم وی دلی‌البته جیری دبکلت ۹ ۸ : ۴ هن بصورتش اندا خ وتبسمی کرده پی‌سبدم <] پا هیچگاه دجودین. و ی «جسم مبشد و بغیال خ-ودنان میابه قافه‌های دختلف مبدیدیدي <بلی؛ بك لحظه ب, ن‌موضوع اغاطرم «حو لی‌شد" آنبسرت لزی وه ردددانه که‌می نیا پرای شوهرم نامه میلوبد و فوفرم یز هیچو فت نامه‌های مز بوددا پین نشان نبیدهد وفقط هر بار فست.یی اذآ نبا دا براپم‌مبخوانه. آن‌پسریکه هیچگره هیب وقعی غداردو کایلا فهمیده و پاهوش ومهر با لست آنبسربکه باخلان‌دوهرم بتذر ازمن آغناست واگرروری دبگر من توانم برای‌هسرم از دتصاحی مناس‌و دل-وژی باشم اومینوا ندچون پسری باوفادمبر بان اذ۱«ی‌نگهدادی کند. آن بر ب؟» فست اعظم مهرو مجبت شوهرم د1 بضودش | ختصاص داده‌است_ بطوریکه پادش يكك لحظه (ر خاطرهوهرم پدر امپر ود درحالیکه من کوش ه کوچای اژفاب ویرا اشفال کر دهامو نبتوالم مطمئن بادم همین کوشه کوچكدا بر همیشه دراختبارداشته باشم . اوه! فپلیپ . .6 داشل سغنش دا قطع کرده تبسمی نموددبال بصعبتش ادا»» داد «قبلیپ؛ شماارحسادت صحبت‌مبنیه. حسادت پکبر‌دنظیرحیاوت يك بچه چندان عرق و پابرجا ثیست وزود برطرف میشود. وی حسادت ذن چذاند بشه میدو| ندو در فلب وی‌جا یگز ین میشود که برطرف کردنش بسا نیدبسر نبست »نگ داغل دی صتدلی نت وبالش پشتی صادلید|»ر نب کرد دستی_بلبامش کشیدو کفت «فیلیپ»کبان میکنم» امشب با ندازه کافی باشماصحبت کردهام» سبسغم‌شد و بارچه بروددی دوزی‌شده داازدویزمبن برداشت واکر فکرهرا میکنید مناصلا خمته نیستم و میتوانم بازنا مدنی پاش بنشینم دهیج حرف ار نم ونقط بهذا بتان کوش دعب «برای صحیبت کردن فردا هم دقت دادیی وناط فردا؛ چرا » مقصودتان چیست؟» <برای|ینکه دوزدوذنه ااینجا میروم: من‌فقط برای کدرا ندن ده دوز تطیل آ خرهلته باپنجاآمدم. قای نك کندال پدر میدی شا از من دءرت کرده است به پلبن, بروم > پلظر من کار بسیاد بیجا و بیپرده‌ای‌بود که راشل م,هواست بدان (ودی منز اش دا غیور دهد . <هیچ ازیمی ندادد شا ,داتابرو پدزیر| نازه واردشدم اپد وفرصت زبادی برای دفتن به پلین دارید شبا هنوز تصف‌این املات و آبای را ندیدهابسد. فگرش دا بکنید اگر بساین زودی ؛هواهید اژ اینجا بروید مستخدمین منرل و مستأجرین اسلاك چه خواهن-د. گفت بهددن شكث آنهسا بشدت ملول و ر نجیده خاطر خواهند شد «داسئی آنها از دفتن من ملول‌ور نجیده خاطر خواهندخدم دالبته.از آن گذفته ۷۶ يکي ده دوز دیگر هرا به بستی از پلییوت مره و کلها ولبانات سوفائی شما دا بهمراه میا وردوغما آپاید خودنان اینجا باشید تا درباده کاشتن آنها به تاملین‌دستوروت لاذم دا بدهید , ضنا باید سته‌های‌اشیام متعلق به آمبر وژ رانیز با کنبد وهر فسات دا بای خود بگذادید» «فکر میکردم شما خودئان‌تادر خواهید بوه ابن کاد دا به دنا تام >