We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.
Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.
۰
۷ ب فر داهلهدوهوریه 0
ترجه : سمرود
۷ ۳ ۰ 1 کل ۳
لوئیز سا کتماند . من به پشتیصندلی کا لسکه تکیه دادمو لیدی همچنان راست و پیحر کت نشست دسر | نجام پس از دقیقه ای سکوت کفت وی خیلی ز بباست»
پایم داز رویصندلی مقا بل برداشتم ورویمدا بطرف لو یز بر کره| نده با لحنی حبرت[ لود گفتم وزیباست؛ لو لیز عز یزمثل|ینست که دیوا نه شدهای» لو ئیز درجواب کفت و نه:دیوانه نشده|ماز بددم پرسید |زهر که میضو | هید بپر سید. >
7 یامتو جه نشدیدوقتی ویتوری دااز رویصود تش برهاشت
چکو نه همهمردم باو خیرهشده بودند . ی شما چون تا بدال هیچکو نه تماس و معاشرتی باز نان نداشته ایسد 3 متوجه ذشتیدزیبالی آنان نیز ] نطود که شایدو باید نمیشوید>
دمن تا کاون چنین مزخرقاتی تشنیدهام .
شاید چشمانوی زیباوخوشحالت باشدولی غیراژآنباهیچ چیز چالب دیگری ندارديكزن کاملامهمو لت .معمولیتر ین وعادی 3 ترین آدمیاست کهتابحال دیدهام .
منمیتو | نمهر چه دلممیخواهد باو بکويم ۰ داجعبهر موضوعی با|وصحبت کلم . اصلانیا(ی نمیبینم درمصاحبت باوی خوددا مقید بپیچگو نه قیدو بندی بکنم آسانترین کاردردنیا آنست کر ویبك صندلی ددبرابر وی بنشینم وپیپ خوددا دوشن کنم > «مثلاینکه دقیقهای پیش کفتید اصلاو قت اینک» ددبرابراو وبادی صحبت کنید نداشتهآبد.» «خواهش می کنمدرصدد بر نیالیازمنحرفدد ییاوریو نکتهکنی ۰ البته موقعصرف غذا پاهم صحبت کردهایم ودیر وذهمضین دش در[ بادیبارتن بینماصحبتهائی ردو بدلشد. رضم این بود
3 من درحضوروي ودرموقم سحیت بادی خوددا دچادهیچکو نه تکلف وحا غیر عادی نمی یافتم,» ۹ <اکنون متوجه مقصودتان شدم+» : وولیدرباده اینمطب که کفتی اوزیباست باید این موضوع بودش بگویم واوملا خندهاش خواهدگرفت اینطبیمی است که
3
وخواهش میکنم هوخی نکنید۰ زدان دو نود وه سار نبی توا نند چنان چشمان یر |و خوش حالتی دشته باشند ور ززن ۰ کی 7 تجتان باطر اوت بما ند. ویخیلی خوب لباس می بود ۱ 0 ک برتنداشت برشودوخت متازیداشت . همچتین عال که وروت ۰ |فکنده بود بسیار باحلیقه و نفیس بود» درلباس عراداری 0 برهکوه جلوه میتکرد. > با ر چیناهبرخدا) لو لیزآین چهحرفماکست بر ۰ ۱۳ کردن در باره دیکر ان دعت غاتم پاصکودا ازع ری پادندادم چنینعحبتهانی راد باده یكزن د یکر از توشنیدهباشم, . ومنهم تاکنون چنیناشتیاق وهیجانیر(درشعا ندیده بو +آندر ظرف جول و هشتساعت |ست که شا بعذو رمحسوسی تغیی کر وم اشکالی ندارد» دراین میان خاطر يك نفر آسوده خواهدشد و آن تفرهم بدرماست ۰ اومی ترسید مبادا بینشما ددخترءمویتان کار باريك وخطر ناك برسد . داستیچه کسی میتوالد اودا بعاطرم:" تکرانی خاطرسرز نش کندا» ٍ دراینوقم کالسکه بسربالائی تیه ها دسیده_ بودومن خی خوشحال شدم زیرا بحسیمعءول از کالس» پائین آمدم مبترهم از کنار و لینکتون ببائین جست تاکالسکه دیکتر شود دابها بتوانر 7 هرا بکشند داستی چرا لوئیز چنانحا لتی بخودکرفته بود ۰ بای اینکه خوشحال باشد اذاینکه ملاقات من و دختر عمو یم داشل بخوبی و خوشی بر کزار شدهاست برعکسعلنا مکدد و خشمکین بنظرمن وی بطرل نامناسب و ناخوشایندی دوستیو صمیمیت خوور دداین میانه شان میداد . وقتی کالسکه از-ر بالالی جاده دش :۲ باردیکر دا خلکالگه سوارشدم و کنار او نشسله و دیگر تا دسیدن بخانه يك کلمه حرف نزدیم. صکوتها بنظر مسخره و غیر عادی" میآمد ولی| کر ویبرای شکستیآن صکوت کوفش اگر: ۷ بپیچوجه قصدنداشتم باددیکر سر صعبتراباکنم . خواه و اینفکر برایم پیش آمدهبودکه ددموقعدفتن بکلیسا چقددبین خوش گذشته بود ومن|(مصاحبت داشل تاچه | ندازه بیشتر 9 بودن با لو ئیز ءحظوظ شده بودم . 3 باغود مي گفتم [ ندو نفر که در کالسکه عقبی سواوشده (۱ چکونه باهم گذرا نده| ند مسلماً بپر ده خوش گذشنه است ۰ و فتیجلوی هبارت رسیدیم و پیاده شدیم و لینکتون کالسکه را ازجلوی بارثرد کردتاجا برای کا که بهدی باشد . منو لو نیز درا نتظاررسیدن بدرت و دخترعمویمداشل ایستادیم + وفتی کالسکه نردیلك شد دیدم چکو له [ ندو کرم صحبت و کفنگوهستند پدر تعمیدیم که آدس کم صاکت بود درآ ندوقع پاکرمی وهیچان خاصی سر کرم عبویم بود ۰ یا خودم کفتم حتاً پدر میدیم دلش نیامسده سر بالائی تبه بنعاطرسبك کردن بار کا(سکه از شستن ور مرف نظر کند وچنددقیقه ای از کالسکه پا لین بیا ید. ۷ وقتی رال از کالسکه پیاده شد مستقیباً ,چهمانم د؟ پرسیدد] با بشما خوش گذشت ؛ >واطمینان دارم که اد دن ۱ هم و گرفنه من ولویز بهویی بی بره که بين دا* ۳
گذشته است. ۰ لو ثبر کفت جفلی بیاد خیرشد هت اعفب یا وی و] تگاه قدهی پق بگذاشت تاداءد| برای عبورداشل از 1
رح 2 فرما