Cinema Star (March 1957)

Record Details:

Something wrong or inaccurate about this page? Let us Know!

Thanks for helping us continually improve the quality of the Lantern search engine for all of our users! We have millions of scanned pages, so user reports are incredibly helpful for us to identify places where we can improve and update the metadata.

Please describe the issue below, and click "Submit" to send your comments to our team! If you'd prefer, you can also send us an email to mhdl@commarts.wisc.edu with your comments.




We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.

Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.

دزم [ند که کشیش ودختر انش دا ددطراف باغ ۱ [ ح۳ چه دیس ۱" کشیش دم بی آ ذادی بود . و ای‌دختر| نش‌مر | [سووء . شود کشب مرو ۳ اسعوزن کشیش بلافاصله بطبقه بالارفت تا بر اغل 0 تا ۲ نسوقم اطاقآ بی‌دنك دا ندیده بوه وار تران کثیش ,ررویاف داشل‌صحبت می کردند و نظیر لو لیز |ززیبا لی‌وی ۳۹ ِ 1 ی بخوشم‌می آمد که سر بس رآ نها بگذادمو با نها بکويم 9 ورد ینست باجثه کوچك وهیچگو نه: نکته بر چسته ای‌در ی يك لعظه لیر دردفتن با نجادر نك نکر ده وی : 2( ۳ که و35 پاسکو پس ازشنیدن سخنان من کت ۳ نذاهرجالب وآداسته ای‌دادده البته من باعقیده‌دخترانم ۱ ۱ نمی وان ت فت وه نییدا نئد موافق نیام و ای نمی توان| تکار کرد که‌ظر افت 1 علامو جوهاست. > زراب دروجودوی بحداعلاموجو 1 ت رزدخترها گات < یدرس توا نتظاوداشتی دی فاقدظر افت زد ۷ ۲ ی درجواب‌دخترش کفت <عز یزمتو خودت میدانی که ۱۷ م توا ِ 1 ,10 له این ظرافت‌خاصز نانه می باشند داذاین جپت خانم اشلی جلوه‌غاصی‌دادد» ودا برقع خانم پاسکو با آنسرش که شبیه کله ادبی بوو درنظرم مجسم شد وبرای اینکه بغیال خودم با تدبیرماهرانه ای موضوعصحبت دا تغپیرردهم ددختان نضل لورسی‌دا که آمبروز اژءصر آورده بوه دآتای پاسکو ودخترانش بارها آنها دا ویده بورزد نشانشان دادم « دقتی باز کشتیم ووارد اطاق یذ یر الی‌شديم متوچه کر دیدیم که خانم پب‌اسکو با داشل صحبت می کند و برای وی با آب و ساب شرح مي دهد که چکو نه پسرك باغبان مستخدمه جوان‌و یرا باردار کر ده‌است , و خانماشلی؛من نمی‌توانم از اینموضوع سر درییاورم که چه موتع وور کجاچنین اتفاقی |افتاد ۰ این دخترك با آشپز ما در يك اطاق میغ‌وابد و تا ]نجا که اطلاع دادم هیچگاه از خانه خاد ی نمی‌شود, مه 7 دخترعو يم داشل کفت ده‌بافند ۱ 4 « سکن نست از ذیرزمین استفاده بش |بنکه ما صحبت متوقف ماد , آار وزیکشنره دای من تا کی داشت . میزغدا باظروف نقرهراق دبر برق دجا۶ آز کین شده بودولوه ود و ای خاصی‌داشت. من‌روی ندلی بالایمیز اشتم نی همانجالی که معدولا آمبر و(می نشمت ء اشلهم ددسر دیگر میزمقابل من‌قرادکرفت ۰ غانم پاسکودر رن داست قرارداشت ون خوشرفتانه در تام مدت صرف‌فذ( رش کر م بت و کنتگرومزاح با داشل بود ۰ آقای پاسکو برای ادلن بادمتات ور ی‌همیشکی خودد| بکناری کذارده برد و و دشف فرادان شم میکفت و بذله و نی میکرد. کلیه افراد و3 ده باه کوهنگول و با شاد بنظر مي رسید ندو تا[ نز مان ید نداشتم * نان شهار «سرحال دیده باشم . وارد اطاق شد,-م چهارهنته دیکر نو آدردن دی ری ندارد. متصرق غدم دیگر بیش آوچهی نکروم > ی عنه‌لی تکبه_دادم ددست هایم دا دوی مست های‌آن فراو دادم وورخنده دکنشگوی دختومویم راغل باآقای پاسکو شر بت باخودم میگفتم این شین یکشنبه ایست که تاکتون گرا ند( فد سامدنهانا یدهم تا ]مر ووو رده شود دده بزم وعیش ما حضووداشته باشد . دقتی صرف دسر بایان میز کذ|روه شد تمیدا پدیراتی داهشالی کنم وظیفه او بود که سید وبطری نوشابه پورت زا اتستم آیاباید ازجا وبا تکه دی م بر خیزمتاخا مهادا بطق چون داشل ددیرابر من شم وان میز بان چنان کادی‌ر| | جام‌دهد چندلحظه سکوتی برقراو ه درد : وی برقراد شد. ناکهان داشل بسن نکاهی کرد دنیسی بلباش را پافت تسستند[ بایسمی باسعه ادم چنین بتظر عیر سید که ماهمدیکر را برای چندلحظه مجذوب کرده باشیم, حالت ‏ عجیب بی‌سابقه‌ای بود, احسای این‌مجذوب کرون و مجذ وب خدح 7 بنحو_هییقی در دجسودم داء یافت وولیرا اذشادی تسازه‌ای سر شاد کرو . دداینموقم باد میدیم بالعی عنبق وکرفته خووشکوت را گفت <داستی خانم‌اشلی بگوید بینمآیا فبلیب خا: آمیروز دادردل‌شماز نده نیکندي بد تبال این‌سنوال لحظه ای سکوت بر دستمال سفرهءا دا زوی مر کداشت رکفت خعاطره تیدا انداژه است که هما کنو نشسته ام نمیتو| نشتهاست. > آنگاه داشل ازجایش من‌بسوی وراطاق نبارنوری اذاطاقِ بیر ونر فتند ومن‌دو با آنا<ساس بی‌سابة» وماد طاق مستولی‌شد. داشل . «چرا» و ان ت ۵ که دد ایتجابر نم باور کلم که بجای آمیروز فیلیپ دد. پیرا برخاست. سایرخانیها نیز پلندهد دفتمو ۲ نرا کشودم.وقتی همه خان ده بطذرف میز بر گشتم وسرجایم : اهسیق_هنوز بشدت دردام و جودداشت . ۰ 3 نعل دوازدهم ؛ درحدود سافت ب» بنداز ظپی هعکی‌مهما نان آفای پاسوتصد داشت ددکلیای دیکری عراسم‌دعا و ت بجا آورد موقع‌خدا حافظی متویه‌هدم غانم پاسکوداژو | ول می کیرد که یکی |زروزهای هفته بعد از ظهردا بسنزل ایشان ودختر ان خا ام پاسکو نیز هريك بااصرراز تعام از داغل می‌خوا که دعوت مادرغانر! بیذیرد وآنهادا سرافرا زکند. میضواست درمورد بكٍ تابلوی [ بر نك ازرعل ان داهنمائی بقواهد. دیکری‌مایل بودداعل دسنود( تسی ها دودخش یکقطعه بر ودری باو بدهد . سومی میکنت چ میادت زن بسادی ددیکیاز آ بادیوای اط راف‌میرود. میشوه | گرخانم (شلی یکباد پهسراهءاو ا بیماد مزب غانم پاسکو درموقع عبور |ژراهر و و نزديك‌هدن پدر: «غائم اشلی اکر بدا نید تعداد |مغاصبکه‌مایل وا دوست شوند وازهما درخانه‌غان بذیرال ی کنند. درصور تیکه شا بغواهید دهوت هبه آنهارا قب رسد که( با