Cinema Star (July 1956)

Record Details:

Something wrong or inaccurate about this page? Let us Know!

Thanks for helping us continually improve the quality of the Lantern search engine for all of our users! We have millions of scanned pages, so user reports are incredibly helpful for us to identify places where we can improve and update the metadata.

Please describe the issue below, and click "Submit" to send your comments to our team! If you'd prefer, you can also send us an email to mhdl@commarts.wisc.edu with your comments.




We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.

Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.

میدانم که خوانده‌ای این [قای دومی اسیش «دمارست> است و کلااتر حاده‌های اطر اف ودلمارم میباشد , زنی که‌دیثب در بردی‌را باطاق خودپذیرفت هتل فوق ال کر بقتل رسید ۰ درساعت رش م چنه دقیقه بعد اورا دراطاقش مرده بافتند وازاین مرد مررموزاثری پید! نشد ماکس بدون ایشکه بردی خود بباورد گفت : لابد این قضیه خیلی باعت در د-رشما شده‌است اما در وش حاله قضیه را حل‌کرده‌ایم , مردیبکه دیشب باطاق خانم ویستررفت دزدفتر هثل پا مستر و هیکیی > حرف زدو»ستر هیگیی افتعارمی کند که قیافه مر اجعین‌هتل دا همبشه بشاطرمی‌سبارد. بر ای ماکفت ۰ من و (دمارست) بيك نتیجه محخصات ایشر درا مشترك رسیدیم و بهمین جهت بسراغ تو ]مدیم دمارست با صدای تودمافی کفت جرا بیپوده‌خودرا معطل کنیم ما مستضات ابشرد دا مي‌دانيم . دنگر بچه چیزی احتیاح دادیم ؟ کلاپ شا نه‌هایش را بالاانداغت و کفت : ماکس» تو دفیق چند ساله من هستی دلی خیلی از این جریان متاتر هستم . هستر هیکبی میکوید شخصی که بسراغ مقتولهرفت ۰ توهحنی ماکس با قیافه <ق بجاتبی کفت : بفررسائید بنشینید . وسس باکت سیکار را بعضار تعارف کرد , دمارست يك سیکاد برداشت , کلاپ سرش دا بعلامت نفی تکان داد وسترهیکیی خودش را کنار کشید ؛ مثل‌اینکه میترسید ازما کس صدمه‌ای باو وارد شود . کلاپ روی بك‌سندلی راحتی نشست و کفت ۰ ماکس ۰ منتظر توضیحات تو هستم . ماکس لبندیزدو کفت + خیلی متأسفم ولی‌این دفعه بازهم در باره من اشتباه کردی ۰ منترهیگوی بتندی کفت + صدایش مهم عین دیشب است و.:. کلاپ -رف اورا قعم کرد و کفت : تست شرابظ فعلی من نبیتوانم حرف ترا قبول کنم ۰ ماکس . ماکس کفت : منهم توقع ندارم که <ر فمر| قبول کنی و لیا کر میغواهی بدالی دیشب ساعت ۸ کجا بودم» به « مرل اوسبودن» تلان بزن* کلاپ ازجا بر خاست و کفت: آن دوشیره‌خبر نگار رامیکو لی؛ بسیار خوب؛ تلفن تو کجاست ۱ وترسدی» بسویآشپزخانه اشاده کرو کفت:نمره ۱6۷۵۱ میباشد و کبان نمیکنم هنوز باداره دوز نامه‌اش رفته باشد, وقتی کلاپ برای تلفن کردن از اطاق بیردندفت :ماکس روی دسته صندلی‌داحتی اشست ودرحالیکه با ثبسم تمسغر آمیزی وهیگبی »را برانداز میکرد» پرسید:,س این مرد مرموز که‌دیشب از شبا سراغ خانم ویستر دا گرفت» شبیه من‌است! هیگبی کفت: این‌دا بیین که خودش‌را بکوچه‌هلی چپ زده است. ازهمان لحظه اول که‌شمارا دیدم‌فومیدم خیال‌سو ای‌داو ید پیچاره خانمد بستر که‌درهتل من بقتل‌رسید. خیلی شانس وددیم که آن‌دوشیزه جوان صدای فر باد خانم و یستر را شنید . " دبارست کفت: بله‌و سس مشفول بردسی ناخنمای خود شد. ماکس با خوسردی و بآهستگی پرسید : این دوفیزه جوان چه کسی است ۱ 1 2 هیکبی‌جوا بداد: اکر ادبما کيك نکرده‌بود » بدون‌شك شا پجناك تانون کرفتاد نیشدید و ممکن بود,مدازقنل خانم‌دیستر بدون ك ۰ ی فریادی / حرف اودرمقا بل نگاهخت و بیاحساساتر ویدار ۲ ار سروصدا ازهتل ببردن بروید. اما آپن دوشیزه مو مد وکفت که از اطاق شماده ۳۰۲ سد| طل زنی که دیش در اطاق ار بك بود» موهای طلالی ی همان زن بود که دروهله میخواستاودا بدام بینداژو :۰ ۳ ی انار در این‌وقت کلاپ باقیافه ناراحت‌و افسردهای1 خارشد و کت ماس اتب ۱ ۲۳ «مرلاوسبودن» کات‌تو اورا به‌سینمای کالیفر نیابردی و 7 فیلم قدیمی‌را تماشا کردید. بنابراین بین‌ساعت ۷ ۱ # او بوده‌ای و این‌شهادت ثابت میکندکه نمی توا نسته ای ور اه باخی « اس دمارست بدون اینکه سرش را بلندکنده کات بگلار زر کلمه ای درباره فیلم‌دیشب برای ما تمر یف کند. ۱ 3 کفتم که فیلم دیشب کبیه جد رد يك فیلم قدیمی بو ,مت است دیش آن‌را هیده‌و با شاید بنج با دهسال قبل آن دا یاقا کرده است. ۷ دمارست‌با ءصبائیت پایش دا بزمین کو بیدو کفت: بسپارخوي. بسیار خوب ثابراین من بیهوده اینهمه دراه دا تا اینجا آمدم , پیابرویم» هیکبی, هیکیی نمرضواست برود و دد حالیکه عیبلش را میت کفت: ولی حوده‌ن‌د یش دیدم که این‌مرد باطاق خانم ویستر را خردم با اوحرف‌زدم. مگر نمبخواهید اورا تو تیف کنیده ۱ کلاپ دستش را روی شانه او کذاردو کفت : مستر هیگیی تحت شرایط فعلی من نمی‌توانم حرف‌شمادا مم‌تبول کنم‌چون ماکس شاهدی داردکذ حرفهای اودا تصدیق نماید ولی شا نداز وجود این همیشه کوش بز نك باشید زیر! امکان داددکه دیر را ۰ دمارست[سنین‌هیگیی‌را گرفتو اوداربا خود سواد اتوعبیل شدند . بیحض اینکه صدای اتومییل نها دا کلاپ بسوی‌ماکس بر کذت‌و کفت:خوب؛ حالاکه تنهاشدیم)بب حقیقت‌را برای من تعریف کنی » ۱ کلاپ» توهجب دم ناقلالی‌هستی! کلاپ روی‌کانابه نشست وپاهای خوددا روی‌ارش و کفت: مدتهاس ت که من ترا می‌شناسم و میدالم چه موقع * را مغلی میکنی و چه وقتها بیکناء هستی. الا از موا! اول‌است. ولی خودت دیدی که دیشب من در محل قثل| محیح است ولی فراموش "نکن که این مرل. دیوانه‌تو است و ار اشتباه نکرده باشم دداذای کارش باو نموده‌ای؛ اوهم مجبوراست ادای دین نماید . قسم بخورم که تودیشب در هتل ودلباد» بوده‌ای و برای خاظر تو حاضر شد این‌شهادت‌دروغدا بدا که تو اين بیرژن دا کشته‌ای ولی میدانم که اطا او داری و من غیلی مایلم که جریان دا براگ " کنی « يك کلمه حرف بز تم » حس انجاموظیفه تو. میاندازی . ت که د فیق اهی