Cinema Star (July 1956)

Record Details:

Something wrong or inaccurate about this page? Let us Know!

Thanks for helping us continually improve the quality of the Lantern search engine for all of our users! We have millions of scanned pages, so user reports are incredibly helpful for us to identify places where we can improve and update the metadata.

Please describe the issue below, and click "Submit" to send your comments to our team! If you'd prefer, you can also send us an email to mhdl@commarts.wisc.edu with your comments.




We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.

Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.

بر جرا نیمرا غافلگیر کند د پر و۲4 کاهی‌می | ازدستم بگیرد . ۳ بر اپن»د اب "هی کشید و کفت : بله ؛.میدانم گه دادستان همبعه رت ترا از کار بر کناد کند چون توتاکئون‌چهار نفر را بقتل اد یدای البته در هر چپار بار هنکامدفاع از خود ۰ دست بفثل با بتکاد انا زده‌ای , من‌دفیق توهستم وای اکر بخواهی چیزی دا از 3 بان کنی ۰ اهشدادم اذتو صلب‌خواهدشد . ماکس دست‌ددجیب خودکرد ودو قطمه کاقد بیرون, 7ورد و 9 کلاپ‌داد ۰ کلاپ پرسید : اینها چیست ؛ یکی ازآنها ودقه اجازه حمل اسلحه است که [نرا پس ام ودیگری قبش فروش کلت 9 من‌میباشد که هفته قبل باسایمه 3 ازشی غیا بان سی‌و دوم فروختهام . متصودت ایاست که هنکام قتل‌خانم و یستر طیا نچه نداشته ای ی خبلی باهوش‌ه-تی‌ولی باید باطلاعت برسانم که‌خانمو یعتررا با پانوبا کادد بقتل‌رسا ایدهاند . درباده‌قتل ادچه اطلاهاتی تاکنون کس بکرده‌ای + لاپ دستانش رایشت سرش قلاب کرد و کفت ۰ اسش انم تر > د بیوه بود. دهیچگو نه قوم و خویشی نداشت . زنی‌بود "بوچ | ندام وسپیدمو که معمولا نظیر اورا در اعلاتهای اشیاء خانه مهاهده‌ميکنيم ۰ از آن نوع‌بیرزنانی‌بود که کسی‌فکر نمیتکرد با چاقو کدنه شود چون‌حتی تا کنون يك‌مکس‌را نکشته بود . اسلحه‌ا ی که با آن بقل رسیده عبادت است از. تیفه ای نازك شبیه‌چاقوی جیبی بااین تهاوت که دولبه بوده است . دکتر واستین > پزشك قانونی » این کات دا از دوی جسد کشف کرد ولی هنوز از [لت تال انری لیست. رسیلو ۷ در باده حلت ۶تل‌چه نظری داری > شاید مفتو له چیزی می دانسته باچیزی‌داشته که کس‌دیکری جشم طمع بآن‌دوخته بود . ماکس پس ال کفتن این حرف آدزو کرد که دیس پلیس چذم ازجمبه‌موزيك عتیقه که‌ر وی‌میز بود » بردارد . کلاب گفت: من هم درست نمیدانم . حرکات‌ور فتار او کمی‌غیرهادی بود . مثلا با اینکه عضویت «اتحادیه‌منشی‌ها»را داشت » تا آ خر ین‌روز به هتل ودامار > نيامد و در مدتی که نیز درهتل بود ۰ درهيچیك از کنفر انس های این اتحادیه شر کت نکرد. ماکس محتاطانه کفت : منشی کجا ؛ درروزنامه‌ها راجع باین موضوع چیزی ننوشته بود ند . خانم و یستر منشی»خصوص و محرمانه و او لیور آر تور فینج» بود. بدون‌شكت این‌شخس را میشناسی و بهمین‌علت بوده که روژ نامه‌ها در باده‌وی سکوت کر ده‌اند . ما کساین‌شخس را بضو بی‌می‌شناخت . واو ایور آد تود فینج» یکی از ثرو تمندان بزركك‌و بانفوذ «سان‌دیه کو» بود که فعلا دست اذفمالیت کشیده وناز نهسته‌شده‌بود . درحال حاشر وی با ثروت بی حساب خود در يك‌قصر پزرك » در کنار ساحل « برت‌لوما > زلدکی ی کرد . کلاپ ادامه‌داد : تا [ نجالیکه من اطلاع حاصل کرده‌ام » قددت حقیقی «فينج» دردست خانم‌و یستر بود واین‌ژن‌فداکاد و با کیاشت » مدت سی‌سال متعی اه بوه ود کاوهاا(ودا کن‌میکزد. -آیا باانینج»صحبت کرده‌ای ٩‏ دیشب در اواخر غب بخانه اش رفتم‌ولیاو ادعاکرد که از 2۶ هیچ جیز خبر ندار و ودرا ثرشنیدن خبرمرك خالم‌ویستر ۰ عش کرد ۰ برستازش میکفت که د کتر قدفن کر ده غبر هایمحر كو نار احت شنده پاو ندمند , بصفحا ۳۱/ پایستی‌مرك خانم و یستر خیلی دو او تاثیر کرده باشد خیلی خنده‌دار است» هاکس.بنظر من ۰« از دسوالی این جریان بیش‌ازرمرك‌نا کهانی خانم‌ویستر ناراحت بود و از طر قر آدم بانفوذی است و نمیشود با او درافتاد . ووهم دوست نداد ی که شفل خود دا ازدست‌بدهی. ماکس این حرف را درحال تفکرزد زیرا داغت درمئز خود حقایق واطلاعاتی را که کس کر بود ؛باهم تلفیق میکرد. «فینج» از دسوائی وسروصدا وحشت داشت ومنشی اوحتی در احظا ات[ خر زندکی اسراراو دا فاش نکرده بود , حاله میشد یقن کر دکهءشتری «ماکس ترسدی» زن مقتوله نبوده بلکه شخمی د اولیود آدنور فینج > است . بتابراین بهتر بودکه, قبلاز تماس کر فتن با« امیل‌قن راشکه » يك سری هم به فیئچ پزند . ماکس دداین افکاد بودگه احاس کرد کلاپ حرف خود را قطع کر ده است لذا سحله برسید چه کفتی ؛ سروا ل کردم که ]یا پسر و فینج» را میشناسی» ثه لمیشناسم و حتی تمیدا نتم که پسری هم دارد اسم پسراو وملروزفینج» است وتثها پسر این خانواده محموب میشود . مادر اوچندین سال قبل فوت کرد . از این پسرهم چیزی نتوا نتم درك کنم چون تازهازمساقرت باریس بر کشته و بقدری مست بو د که تمیشد دو کلمه با او حرف زد . شنیده‌ام که آدم‌بوالهوی و دائم الغمری است . ورچمدان و یا اتاثیه خاتم ویسترچیزی پیدانکردی؛ -کدام‌چمدان وائائیه ؛ اینهم یکی از آن تکات‌مرهوزی است که هنوز نتواستهام کلف کنم ۰ خاتم ویستر در ]آخرین روز انمتاد کثفراتسپ‌ای سالیانه اتحادیه منشی‌ها وادد هتل‌شدوحتی يك‌جمدان دستی هم نداشت . ظاهرا ثبیغواست شب درعتل بماند ... نا کهان کلاپ حرف خودرا قطم کرد و بجلو غم‌شد و جبه موزيك داازدوی میز برداشت وپرسید : ایتر ااز کجاآ وددی + ماک سکه کمی دستياجه شده وسمی میکرد موضوع صحبت‌د[ هو ض کند ۰ گفت : ایند | ازشهر خریدم چون میخو استم‌شب کر بسمس به و«فرل اوسبودن» هدیه بدهم . راستی‌درباده این دخترموطلال ی که دهیکبی »میکنت صدای‌قرباد خانم و یسترر اشنیده‌است ۰ چه‌اطلاعی دادی ۱ کلاپ با تهین و نقدیر انکشتان خوددا دوی مثبت کادبهای چمبه موزيك مالید و درحاایکه شانه هایش دا بالامیانداخت ؛کفت: دیب ژئی بدفثر هتل مراجمه کرد و کفت که در اطا شاده۳۰۲ جرباناتی غیرهادی بوقوع پیوسته وصدای فریاد ز نیا شنیده‌است هیکبی ازاین خبر مضطرب شده و تثها چیزی که اذاین زن موطلالی میداند این تکه جوان و خوشکل بوده و کلاهآبی‌دنك عجیبی سر داشته است . میگفت کلاهش «ثل پر نده‌ای بوده که دوی سر آن ذن نشته و بالهایش دا بهم بسته باشد . کلاپ جمبه‌را بلند کرده و متنول بردسی زیر و اطر اف آن بود ماکس برسید :۲ بااامحل این‌ژن موطلائی خیری‌ندادی» هنوز که ته وحتی نیدانم او دا از کجا پیداکتم . تقرییا صدی هت زنانی که در کنفرانس سالیانه منشی‌ها ش ر کت کرردهاند « دارای موطلالی بوده و بیدا کردن يك زن از میانآ نها کار آساتی سبس جمبه موزيك دا روی می زگذاشت و کفت ۰ بدم‌نس یآید این جبه موزيك‌دابرای دخترم هدیه ببوم , او خیلی باین‌جورجیزهاً علاقه مارد ۲۰ ثرا میفروشی 1 متاسفانه تمیتوانم چون برای پیدا کرد نآن غیلی رّست کشیدم , «مرل» هم ازاینجوزاشیاء عنیقه خوعش می آید ومنوم‌وقت ‏ . ندارم که برای خرید دویاده مقازه‌ها دا ذیریا بکذادم, 1 وچون دیدکه کلاپ مشتول بازی با قلاب در جمیه است؛بدون