We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.
Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.
(700906
عردمی بیگاده و یخاصیت بود ند
تام ام وال و هدبته و ملا کشان دا برصرفمار ازوست دادند
بثالی که اکنون در کناو قیما ندهمخر و به و برانست از ۲ فنهروزی ممارتی مجللد باه کی وسیمو و
ودخانه تاماد جامانده با
«جهلسالست که هدارت واملائك مز بور رو بخرامی و دبرانی
ذن بایتی شخصی نام[ لکساندر کود ین بوده بأشد هبان شخصی که اژانگلستانن وفت و ود (رویا ه نیست شه . وی بسرددم فرژند بزوات رئیس خاتواوه بود ومن بساذ دفتتش دبکراز دی خبری بدست نیاوزدم و نقهسیدم چه بر سرش آمد داستی آمبروژسن کنتسدا ذکر نکرده است ۱ 6 در جواب کفتم و ۰ ازسن دی ذکری بیان ناودده و نقط وشته است ؟» کذنس وقتی خیلی جوان بومه اژدواج کزده است ولی درمودد سال ازدواج وی اشادهای نکرده است . تصوو بیکن, وی باید اکلون زنی میانهسال بأخده درایتموقم لوئیز نیز وارد صحبت. شدهگفت < بهر حال وی بابد خبلی ذیبا و جذاب باشدکه تا اين حد مورد نوجه آتای آشلی واتم شده است . من تاکنون باد نداومآقای اشلیاز ژنی ععریت کرده باشد» کفتم «شاید مطلب ازقراددیگری باشد اینژن ختاً بجاو بی پیر یه وزشتاست و آعبر و زخودد انا گر یو دیده است که از سانیآو تعر یف کند وخوخامدش دا بکوید . در هرصورت خیلی غوحسالم اوز اينکه دی دوستوهصاحبی موأفق میلش بیدا کردهاست» یکی دو نامه دیکرهم رسیدکه ماب آن تاانداژهای یشپا افتاده بود و ازهیچکو ته انقاق جالبی خبر نداد متلا؟مبر وزغازه از صرف شام باتفاق دخترعموییانراشل پاز کشته بود وبا ابسکهخودش را حاضرمیکرد برای رف شام بنزلوی برود» میکفت ده مان دوستان داشل در قلوداتسی بتعرت کسانی, بیدا میشو ند که وبرا ود کارهایش پنحو بیفرضانه واز راء دلسوژی راهنمائی بکنند و آزاین بابت که خودش می توانست برای «اشل دوست و تاصحی مشقق و صیمی باشدبعود میبا لیدومباهات میکرد ازقرازمملوم زاشلهم نیت بوی بسیادسباسگراد وحنشنای بود وصایع وراهتایهایش دا ا کمال میل میبذیر فت ۰ داشل علبر فمسر گرمیهای فراو آن ودلستگی بسوضوعات ی که مبتوانت موجب اساط خاطر و مشفول ساختن وی باشد بنهو عجیبی تنها و بوم. وی هیچگاه توانته بود با شوهرش سانکالتی توافن وهمآهنگی و اقتی دا کد واعترافعیکرد که پبوسته دراشتباق یانتن دوستان| نکلسی و مصاحبت با[ تانمیسوخته است . آمبر وزدد بایان یکی ازتامههایش چنین نوشنه بو «احساس"
کذازده است . کمان میکتم مدا
ذیا توظهور ارمتان:دلذبری هم با خود بوطل اور
اغلاتی ند تامطبوع دادم واصولاسبت مب
دست انداختن من
میکنم کارشا بان توجهی !نام دادهام ومیتوانم علاوه برصدها گ و کیاء . سکوت و بیخبري, ادمهیافت دا
چند دوزی از عبد با تگنشته بود که ناعهای ازوی وس و خن آن مطالب تاژهای بسعضون یل وشتهشهه بو بدونشتازا ینکهدد نکارش نامهتا ایناندازه تاخر کردهام متحچبو نگر آنشدءایحیقت مطفب [ ستکهدن. هیچگاه تصوو نیکر دمناگز بیشوم دوزی چتیننامه ایبرای تو پتویم واشا که دستنقد بر کارهای عح و فرمنتظرءای صورت میدهد توهسته بدان اندازه بسن لرديك نودهای و« تا آن حد از ۲ نچه ۳ ار جمیید گذت است خیرداشتهای کهاحتمال میرود از اططراب ه نگرانی خاطری که طی, چف هفته اخیر افکرمرا دوخ اقرار داوساسقت نکنهای ور یافته باشی و ده این باده ظتی بعاطرت خظور کر دهباشد ولیاضطرابو پر بتائی خاطر که نایجانی است . تاید: چتر باشد ۲ بگویم. یکنزع کیچی وسر کتتکی شادی آوری کهسراعجام > اطینان دآسودکیغاطر منجر خدهاست.مطتن ایدراتعاة صیم هیییگو نه عتایی بغرج ندادهام تو خودت بعویی میدانی من آدمی تبحم که ز تخاطر هوی ژوو کلریدر روشزندکی خود تشیری بدهمو لی اژچند. هثته بیش بعویی متوچهشم کهاتقاذ روش دیکری پرایم نیسر سی ۲ باخد دمن باید خواءو ؛اخواه براهی که دو برابرم تموداز شدامت 1 مر ومغنیستی بر اچنه من آمده بو دکههر کز در کذخته بافه بودفنیتی که تصور وچودداشتتش دا خواب هم نید بدم حتی «وایندقایق هم برحمت میتوانم باور کتم چنین موضوعی وانما تفای انتنده* باخد . ۴ «طیهفنه کذشته بادها فکر منمتوحه تیوشهءاستولیتاامرول آدامش خاطریکه بتواتم نامهای برای تو بتوبم. نظییم نشهبود: اکنون دیگر باید اطلاع حاصلکن یکهمیودختر عویتراعلدوهفته قیل بایکدیکرازوو اج کردیموحاله که این ناص زا منو یمد تابلهتم ۱ ودوران مادعملرا میکنرايم وتصدداري مگهپرودی بوی قوداسی . . کرديم. یشتر ازابن" نیتوانبچیزی برایت بگويم _ ما هنوزبرای دا ده تصیبی نگرفتهايم و هیچیك |زما عم. فردادا بضاطرداه سیدعه . هردو درا غیت میشاریم ومیخواهيم اژخوعیها و لذاتموجود ۶ آتها که امکان وارد بهرء پرداد بم و اسر تکثخته وفکر 7بتددضسی بدقداء ندیم . «فیلیپ؛ امیدو ارم بالاخرء بكکروز: روزیکه زیاد تخوراهد. بو تو اود! بینی . من میتوانستم اوضمقيانه وا علان و رفتار و اوسافشهسی او تکندها برایتوبنوبسم و برایتشرح دهم"
وی نا چه انداز» ناژ نن و ده ستداشتنی. استوالی این" وسر ترا درد میآوره وقتی بانکلستان ميايم تواورا از یمد
سر پوم ۰